فیروزه گون. [ زَ / زِ ] ( ص مرکب ) پیروزه گون. ( فرهنگ فارسی معین ). به رنگ پیروزه. پیروزه رنگ. پیروزه فام : در این فیروزه گون طارم مجوی آرام و آسایش که نارامد همی روز و شب و ناساید این طارم.ناصرخسرو.