(Volker Schlöndorff (31 March, 1939
فیلم ساز آلمانی. از شاخص ترین چهره های موج نوی سینمای آلمان محسوب می شود. برای فیلم طبل حلبی (1979) که اقتباسی است از رمانی به همین نام نوشته ی گونتر_گراس، جایزه ی اسکار و همچنین نخل طلای جشنواره ی کن را دریافت کرد.
در ویس بادن به دنیا آمد. پدرش پزشک بود و در سال 1956 به پاریس مهاجرت کردند. اشلوندورف در سوربن علوم سیاسی خواند، در حالی که به طور همزمان در انستیتو مطالعات عالی سینمایی نیز آموزش می دید. پس از این دوران، به عنوان دستیار در ساخت چندین فیلم همکاری کرد و نسختین فیلم کوتاه خود را با عنوان چه کسی اهمیت می دهد (1960) درباره ی مهاجران فرانسوی ساکن در فرانکفورت ساخت. نخستین فیلم بلند وی تورلس جوان نام داشت و اقتباسی بود از رمانی با نام اعترافات تورلس جوان نوشته ی رابرت موزیل. در این فیلم، یکی از دانش آموزها توسط بقیه مورد تمسخر و اذیت و آزار قرار می گیرد و تورلس که شاهد ماجراست، هیچ اقدامی در جهت حمایت از همکلاسی خود انجام نمی دهد. ارتباط این فیلم با وضعیت آلمان قبل از جنگ، مشهود است و بسیاری از منتقدان، این اثر را – که برنده ی فدراسیون بین المللی منتقدان فیلم در کن هم شده - به همین سبب مورد ستایش قرار داده اند. موفقیت جهانی اشلوندورف با فیلم آبروی از دست رفته ی کاترینا بلوم، برگرفته از رمانی به همین نام نوشته ی هاینریش_بل آغاز شد. اشلوندروف کارگردانی و نویسندگی این اثر را به طور مشترک با همسرش مارگارت فون تروتا بر عهده داشت. این فیلم درباره ی دختری معصوم به نام کاترینا بلوم است که در خانه ی یک قاضی معروف و فاسد به عنوان پیشخدمت کار می کند. او درگیر رابطه ای عاشقانه با مردی می شود که به اتهام ایجاد آنارشی، حمله ی تروریستی و دزدی از بانک تحت تعقیب است. بر اساس گزارش یک روزنامه نگار، بلوم به عنوان همدست مرد در رسانه های عمومی مطرح می گردد و همچنین به عنوان یک روسپی با او برخورد می شود. ادامه ی داستان شرح فشارهای مختلفی است که بر بلوم اعمال می گردد و راهی که او در پیش می گیرد تا صدای خود را برساند و حقیقت را به مردم اعلام کند.
مشهورترین و بلندپروازانه ترین اثر اشلوندروف، طبل حلبی (1979) است که بسیاری آن را مهم ترین فیلم آلمان در دوران پس از جنگ می دانند. او برای جلب رضایت نویسنده ی اثر، گونتر گراس، دو سال زمان صرف کرد. طبل حلبی داستان پسربچه ی سه ساله ای به نام اسکار است که پس از دریافت طبل به عنوان هدیه ی تولد، تصمیم می گیرد رشد خود را متوقف کند و از نظر جسمی در همین وضعیت کودکانه باقی بماند. او عمداً از پله ها می افتد تا در مورد معلولیت خود توجیهی منطقی برای بزرگ ترها بتراشد. در طول سال های بعد، او از نظر فکری رشد می کند و چون اطرافیان او را همچنان به چشم کودکی سه ساله می بینند، هرزمان که بخواهد برای سرگرمی خود آن ها را به چالش می کشد و به طرق مختلف به دردسرشانمی اندازد.
اولین اثر او به زبان انگلیسی، سوان عاشق (1984) اقتباسی است از جلد یکم در جستجوی زمان از دست رفته نوشته ی مارسل پروست. بعد از این فیلم، اشلوندروف به آمریکا رفت و اقتباسی تلویزیونی از نمایش مرگ فروشنده نوشته ی آرتور_میلر را ساخت. طبع آزمایی او در ژانر علمی تخیلی، موجب ساخت فیلم سرگذشت ندیمه بر مبنای رمانی با همین نام نوشته ی مارگارت_اتوود گردید. در طی سال های بعد، اشلوندروف روند مستمر فیلمسازی خود را حفظ کرده است، گرچه آخرین اثر او بازگشت به مونتاک (2017) با استقبال سرد مخاطبین و منتقدان مواجه شده است.
فیلم ساز آلمانی. از شاخص ترین چهره های موج نوی سینمای آلمان محسوب می شود. برای فیلم طبل حلبی (1979) که اقتباسی است از رمانی به همین نام نوشته ی گونتر_گراس، جایزه ی اسکار و همچنین نخل طلای جشنواره ی کن را دریافت کرد.
در ویس بادن به دنیا آمد. پدرش پزشک بود و در سال 1956 به پاریس مهاجرت کردند. اشلوندورف در سوربن علوم سیاسی خواند، در حالی که به طور همزمان در انستیتو مطالعات عالی سینمایی نیز آموزش می دید. پس از این دوران، به عنوان دستیار در ساخت چندین فیلم همکاری کرد و نسختین فیلم کوتاه خود را با عنوان چه کسی اهمیت می دهد (1960) درباره ی مهاجران فرانسوی ساکن در فرانکفورت ساخت. نخستین فیلم بلند وی تورلس جوان نام داشت و اقتباسی بود از رمانی با نام اعترافات تورلس جوان نوشته ی رابرت موزیل. در این فیلم، یکی از دانش آموزها توسط بقیه مورد تمسخر و اذیت و آزار قرار می گیرد و تورلس که شاهد ماجراست، هیچ اقدامی در جهت حمایت از همکلاسی خود انجام نمی دهد. ارتباط این فیلم با وضعیت آلمان قبل از جنگ، مشهود است و بسیاری از منتقدان، این اثر را – که برنده ی فدراسیون بین المللی منتقدان فیلم در کن هم شده - به همین سبب مورد ستایش قرار داده اند. موفقیت جهانی اشلوندورف با فیلم آبروی از دست رفته ی کاترینا بلوم، برگرفته از رمانی به همین نام نوشته ی هاینریش_بل آغاز شد. اشلوندروف کارگردانی و نویسندگی این اثر را به طور مشترک با همسرش مارگارت فون تروتا بر عهده داشت. این فیلم درباره ی دختری معصوم به نام کاترینا بلوم است که در خانه ی یک قاضی معروف و فاسد به عنوان پیشخدمت کار می کند. او درگیر رابطه ای عاشقانه با مردی می شود که به اتهام ایجاد آنارشی، حمله ی تروریستی و دزدی از بانک تحت تعقیب است. بر اساس گزارش یک روزنامه نگار، بلوم به عنوان همدست مرد در رسانه های عمومی مطرح می گردد و همچنین به عنوان یک روسپی با او برخورد می شود. ادامه ی داستان شرح فشارهای مختلفی است که بر بلوم اعمال می گردد و راهی که او در پیش می گیرد تا صدای خود را برساند و حقیقت را به مردم اعلام کند.
مشهورترین و بلندپروازانه ترین اثر اشلوندروف، طبل حلبی (1979) است که بسیاری آن را مهم ترین فیلم آلمان در دوران پس از جنگ می دانند. او برای جلب رضایت نویسنده ی اثر، گونتر گراس، دو سال زمان صرف کرد. طبل حلبی داستان پسربچه ی سه ساله ای به نام اسکار است که پس از دریافت طبل به عنوان هدیه ی تولد، تصمیم می گیرد رشد خود را متوقف کند و از نظر جسمی در همین وضعیت کودکانه باقی بماند. او عمداً از پله ها می افتد تا در مورد معلولیت خود توجیهی منطقی برای بزرگ ترها بتراشد. در طول سال های بعد، او از نظر فکری رشد می کند و چون اطرافیان او را همچنان به چشم کودکی سه ساله می بینند، هرزمان که بخواهد برای سرگرمی خود آن ها را به چالش می کشد و به طرق مختلف به دردسرشانمی اندازد.
اولین اثر او به زبان انگلیسی، سوان عاشق (1984) اقتباسی است از جلد یکم در جستجوی زمان از دست رفته نوشته ی مارسل پروست. بعد از این فیلم، اشلوندروف به آمریکا رفت و اقتباسی تلویزیونی از نمایش مرگ فروشنده نوشته ی آرتور_میلر را ساخت. طبع آزمایی او در ژانر علمی تخیلی، موجب ساخت فیلم سرگذشت ندیمه بر مبنای رمانی با همین نام نوشته ی مارگارت_اتوود گردید. در طی سال های بعد، اشلوندروف روند مستمر فیلمسازی خود را حفظ کرده است، گرچه آخرین اثر او بازگشت به مونتاک (2017) با استقبال سرد مخاطبین و منتقدان مواجه شده است.
wikijoo: فولکر_اشلوندورف