فوران

/favarAn/

مترادف فوران: انفجار، جوشش، جهش

برابر پارسی: جهش، جوشیدن

معنی انگلیسی:
eruption, ebullition, effervescence, agony, flush, gush, jet, outburst, outpouring, paroxysm, spurt

لغت نامه دهخدا

فوران. [ ف َ وَ ] ( ع مص ) جوشیدن دیگ و چشمه و جز آن. || جوشیدن رگ و برجستن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || دمیدن بوی مشک. ( منتهی الارب ). رجوع به فوج ، فوح و فوخ شود.

فوران. ( اِخ ) نام شهر کنوج است که از شهرهای هند باشد. ( برهان ). ظاهراً جمع فور است که نام عمومی شاهان کنوج بوده ، و مؤلف برهان در اطلاق جمع آن بر شهر اشتباه کرده است. رجوع به فور شود.

فرهنگ فارسی

شهر کنوج ( قنوج ) در هندوستان .
جوشیدن، جوشیدن یاجهیدن آب ازچشمه یاازلوله بافشاروروببالاجهیدن خون ازرگ، جهیدن رگ، جهش، جوشش
۱ - ( مصدر ) جوشیدن دیگ و چشمه و جز آن ۲ - جوشیدن رگ و برجستن ۳ - ( اسم ) جوشش ۴ - جهش .
نام شهر کنوج است که از شهرهای هند باشد . ظاهرا جمع فور است که نام عمومی شاهان کنوج بوده .

فرهنگ معین

(فَ وَ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) جوشیدن یا جهیدن آب از چشمه یا لوله . ۲ - جهیدن رگ . ۳ - (اِمص . ) جوشش . ۴ - جهش .

فرهنگ عمید

۱. بیرون آمدن آب یا مایعی از جایی با فشار.
۲. جوشش، جهیدن.

دانشنامه عمومی

فوران ( به انگلیسی: Furan ) یک ترکیب آلی حلقوی اکسیژن دار است.
فوران روشن، بی رنگ، قابل اشتعال اتر حلقوی مایع با بوی اثیری است. فوران به عنوان یک واسطه در تولید تتراهیدروفوران، پیرول و تیوفن استفاده می شود. قرار گرفتن در معرض استنشاق این ماده باعث سوزش چشم و پوست و افسردگی سیستم عصبی مرکزی می شود. [ ۲]
فوران یک مایع بی رنگ روشن با بوی قوی است. نقطه اشتعال زیر ۳۲ ° F. کمتر متراکم تر از آب و نامحلول در آب. بخارات از هوا سنگین تر. [ ۳]
محلول در الکل و اتر
کمی در کلروفرم. بسیار محلول در اتانول، اتر، محلول در استون، بنزن[ ۴]
قرار گرفتن کوتاه مدت در معرض فوران: تماس می تواند باعث تحریک و سوزاندن پوست و چشم شود. بخارات می تواند باعث تحریک دستگاه تنفسی و افسردگی سیستم عصبی مرکزی شود. قرار گرفتن در معرض آن می تواند منجربه ادم ریوی، با تأخیر چند ساعت شود که حتی به مرگ ختم شود.
قرار گرفتن در معرض آن موجب سردرد، سرگیجه، تنگی نفس، بیهوشی و خفگی شود. مواجهه شدید با فوران از طریق استنشاق ممکن است به تغییرات هر دو برگشت پذیر و برگشت ناپذیر باشد. مواجهه شدید با تزریق یا جذب پوستی، و همچنین قرار گرفتن در معرض مزمن، با سمیت بالا همراه است.
قرار گرفتن طولانی در معرض فوران: سرطان زا است. سرطان کبد و آسیب به سلول های سفید خون. ممکن است باعث حساسیت پوستی شود و ممکن است به کبد و کلیه ها آسیب برساند. [ ۵]
عکس فورانعکس فورانعکس فورانعکس فوران
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

فوران (اخترشناسی). فَوَران (اخترشناسی)(jet)
در اخترشناسی، جریان باریک و درخشانی که در حال خروج از ستاره یا کهکشان دیده می شود و حاکی از شارش سریع و روبه بیرون ماده است. نیز ← کهکشان_فعال

فوران (شیمی). فَوَران (شیمی)(Furan)
ترکیب مایع بی رنگ C۴H۴O، با نقطۀ ذوب ۸۶- درجۀ سلسیوس و نقطۀ جوش ۳۱.۴درجۀ سلسیوس. این ترکیب حلقه ای پنج عضوی، شامل چهار گروه CH۲و یک اتم اکسیژن، است. در اسیدهای قوی تجزیه می شود. فورفورول از مشتقات آن است. این ماده برای ساخت الیاف کاربرد دارد.

مترادف ها

spout (اسم)
دهانه، جوش، لوله، ناودان، فوران، شیر آب، فواره

jet (اسم)
دهانه، دهنه، پرتاب، فوران، فواره، جت، کهربای سیاه، سنگ موسی، مهر سیاه، پرش اب، جریان سریع

eruption (اسم)
انفجار، جوش، فوران

outburst (اسم)
ظهور، انفجار، فوران، طغیان

ebullition (اسم)
غلیان، فوران

irruption (اسم)
فوران، ایجاد ناگهانی

effusion (اسم)
ریزش، اضافه، تظاهر، فوران، جریان بزور

فارسی به عربی

انفجار , تدفق , دفق , زیادة , طائرة

پیشنهاد کاربران

ریشه یابی فوران و فوریت و . . . .
فوران = فور ران = پور ران = پُر ران = حد نهایی از هر چیزی حرکت => نهایت حرکت و جابجایی
چرا فور از پُر آمده؟؟؟
واژه فَر همان اَفَر یا اَپَر یا اَبَر می باشد که در زبان لاتین به ریخت UP به چم بالا موجود است.
...
[مشاهده متن کامل]

افسر = اف سر یا کسی که مقام بالا دارد یا همان بالاسری=رییس خودمان
افشار = بالا شار شده = بالا جمع شده که در اینجا به طبقه بالا دست بودن اشاره دارد => واژه فشار نیز از آن امده که میشود = بسیار شار شده = بسیار جمع شده
فرنیا = اپر نیا = دارای نیا و جد بالا مقام
فرهنگ = اپر هنگ = پرهنگ = فرهنگ = بالایی و شکوه جمعی = منظور آنچه که در یه هنگی ( جمعی ) یا همان جامعه بعنوان ارزش والا شناخته می شود بوده - بدین رو به هنجار قانون گفته شده چون در یک هنگ یا جمع رعایت می شده
همان واژه آپ در ابرمن نیز دیده می شود که به چم منش بالا می باشد و امروز بدان قهرمان میگویند.
ابر آسمان = آنچه که در بالای آسمان اسکان ( قرار ) دارد
ابرو = بسیار بالا ( اشاره به مکان اسمان ابرو در بخش بالایی چهره دارد ) یا آنچه که بسیار مانند ابر اسمان می باشد.
افسانه = اَپسانه = آنچه که بسیار از آن سان ها و مثال ها ساخته اند یا مثلی که بسیار بزرگ باشد و از گذشته های دور به ما بعنوان یک رخداد بزرگ مثل ( نقل ) شده
از همه اینها پریدن که نشان دیگری از بالا روندگی بوده ساخته شده / همچنین واژه pro در لاتین همان پُر ایرانیست یعنی حد بالایی و نهایت از هر چیزی یع چیزی مثل اَبَر؛
پس فور گونه دیگری از حد نهایت در چیزی میباشد .
با یک تراز ساده میتوان سنجید چگونه ابر آسمان به فوران / فوری و pro و . . . . پیوند دارد . آری زبان ها اینطور ساخته شده اند کافیست به اصل و ریشه آن پی ببریم.
ران = راندن / رانش / راننده و . . .
=> فوران = حرکت و جابجایی بسیار / حرکت نهایت داشتن / سرعت زیاد
برابر مازندرانی آن پلغور میشود = پِل غور ( غار ) ( غار و غور کردن شکم نشانه دیگریست از اینکه دگرش اوایی رخ داده ) => پِل ( فِل ( در فلفل و فلافل انرا میبینیم = تند و سریع ) غور/ غار => پلغور/ پلغوره = حرکت سریع و خروج از غار و دهانه هایی ک سوراخ وار هستند
فور ایرانیست

بالا زدن آب ؛ ارتفاع گرفتن آب. برآمدن آب چنانکه در رودخانه و چاه و غیر آن. مَدّ آب. بالا آمدن آب.
|| فوران کردن و جستن آب و امثال آن : فواره بالا زد؛ ببالا جهید. نفت بالا زد؛ببالا برشد.
فوران به زبان سنگسری
بِپّرهbepareh
جوشبِمه joshbemeh
ترکیدن لوله
در پارسی " فشانش " از بن فشاندن ، در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
پاشیدن ، خروشیدن

بپرس