فهم عقلی قران

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] فهم عقلی قرآن. عقل و علم در فهم قرآن جایگاه ویژه ای دارد که خود قرآن هم به آن اشاره کرده است، و در این مقاله به آن می پردازیم.
خدای سبحان در زمینه ی فهم قرآن می فرماید: «تلک الامثال نضربها للناس و ما یعقلها الا العالمون» در این آیه ی کریمه دو پیام اصلی وجود دارد که به خوبی نقش عقل و علم را در فهم قرآن کریم روشن می سازد:نکته ی اول آنکه مثلهای قرآن کریم ساده نیست و باید آنها را تعقل کرد و شرط بهره مندی از آنها تعقل آنهاست.نکته ی دوم آن است که تعقل امثال قرآن، تنها در توان عالمان است اگر مثلهای قرآن که رقیق شده ی معارف عمیق آن است، نیاز به تعقل و علم دارد، به طور یقین در فهم و درک معارف بلند و لطایف دقیق قرآن نیز این دو عنصر کلیدی ضرورت دارد.قرآن کریم در آیات فراوانی منکران خود را افرادی سفیه و کم عقل معرفی می کند، که در مباحث گذشته کم و بیش ذکری از آنها شد، و درباره ی مؤمنان می فرماید: «و یری الذین اوتوا العلم الذی انزل الیک من ربک هو الحق» یعنی کسانی که عالمند، قرآن را خوب می فهمند و چون آن را فهمیدند، به حق بودن آن و نازل شدن آن از سوی خداوند ایمان می آوردند. علم نردبان عقل است و تعقل وقتی بهتر صورت می پذیرد که علم بیشتری در اختیار انسان متعقل باشد. در بحث تاویل گذشت که راسخان در علم به همه ی قرآن و به محکمات و متشابهات آن ایمان دارند «و الراسخون فی العلم یقولون آمنا به کل من عند ربنا» و پس از آن می فرماید: «و ما یذکر الا اولوا الالباب» یعنی تنها صاحبان خرد از قرآن بهره مند و از تذکر های سودمند آن متذکر می شوند.
میزان و راهنما بودن عقل
البته عقل اصل دین را می فهمد که بشر به قانون ماورای طبیعت نیازمند است و خطوط کلی مسائل فقه و مسائل حقوقی و اخلاقی را نیز می فهمد اما صدها مسئله ی حرام، حلال، واجب و مستحب وجود دارد که عقل آنها را درک نمی کند. عقل در خطوط کلی، «میزان» بسیار قوی است؛ چنانکه در بعضی از مسائل هم «کلید» است، یعنی تا نزدیک در گنجینه ی علوم می آید و در را باز می کند و به انسان می گوید اکنون از این گنجینه ی قرآن یا روایات استفاده کن و از آنجا به بعد «چراغ» است؛ یعنی وقتی انسان وارد گنجینه ی قرآن شد، همراه انسان است و در فهم قرآن جامعه را راهنمایی می کند.به عنوان مثال، اگر ظاهر آیه ای دلالت دارد بر اینکه از پیامبری گناهی سر زده، چون عقل صدور گناه از پیامبران را محال عادی می داند، پس باید به دنبال فهم درست و دقیق آیه بود و آن را به گونه ای فهمید که با مقدمات روشن و روشنگر مورد قبول عقل منافات نداشته باشد.نیز در آیاتی که سخن گفتن خدا، دیدن و شنیدن صدای خدا، بیان شده، عقل می گوید محال است که خدا مادی و جسمانی باشد و اگر چنین است پس نه می توان با چشم سر خدا را دید و نه خداوند چشم و گوش و زبان مادی دارد.خدای سبحان قرآن کریم را به صفت های نور و هدایت و تبیان معرفی کرده، که نشانگر بی نیازی قرآن در تعلیم و ابلاغ رسالت خود از علوم است. قرآن کریم نه از حیث محتوا نیازمند خارج خود است و نه از حیث دلالت محتاج چاره جویی بیرونی؛ ولی این معنی، مستلزم آن نیست که انسان با قرآن کریم برخورد جاهلانه نماید و نقش علوم و معارف را در فهم قرآن نادیده بگیرد. تحصیل علوم تجربی و مانند آن ظرفیت دل را گسترش می دهد و توانایی فهم و تحمل معارف قرآن را بالا می برد و به انسان شرح صدر می دهد. «ان هذه القلوب اوعیه ی فخیرها اوعاها» هر قلبی که از اندیشه های مستدل برخوردار است، آمادگی آن برای تحمل و دریافت علوم قرآنی بیشتر است و هر چه انسان در اندیشه جهان آفرینش، از آیات کتاب تکوینی خداوند بهره ببرد قدرت او در فهم آیات کتاب تدوینی از قرآن کریم افزونتر می گردد.آنچه در این میان مذموم و نادرست شمرده می شود، این است که بافته های علوم تجربی را قبل از آنکه به عنوان یافته علمی برسند بر قرآن تحمیل کنیم و معنای آیات قرآن را به گونه ای بیان کنیم که بر اساس فرضیات باشد، علت نادرستی این عمل نیز روشن است؛ زیرا فرضیات علمی و تجربی دائما در حال تغییر و تحولند و بسیار می شود که پس از مدتی فرضیه ای جدید، فرضیه سابق را باطل می سازد و اگر ما قرآن را با این فرضیات موقت هماهنگ سازیم، معنایش ایجاد دگرگونی و فرسایش در معارف قرآن است؛ در حالی که قرآن از هر بطلانی مصون و محفوظ است: «لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه» . البته فرضیه ها قبل از آنکه به نصاب قطعیت برسند می توانند به عنوان یکی از وجوه و احتمالهای تفسیری یاد شوند و هنگامی که به مرحله قطعیت رسیدند می توانند به عنوان معنای تفسیر مورد قبول قرار گیرند.
فهم قرآن با ذهن بی رنگ
قرآن را به وسیله ی مصطلحات فلسفه و کلام و اصطلاحات ویژه فقه و اصول نمی شود فهمید. چون برای خصوص فیلسوفان، متکلمان، فقیهان و اصولیین نازل نشده است، با عناوین ویژه تاریخ و ادبیات و هنر و علوم تجربی هم نمی توان آن را دریافت؛ چون تنها برای متخصصان این رشته ها نیامده است. قرآن برای فطرت همه ی بشر آمده است و هر کس با فطرت سالم به محضر قرآن برود از آن بهره مند می شود و آیات نورانی آن را می فهمد. فطرت آن است که در مسائل عملی، فجور و تقوا را خوب درک می کند و در مسائل علمی هم بدیهیات را خوب می شناسد، یعنی می فهمد که محال است یک شیء با حفظ جهات وحدت، هم باشد و هم نباشد. اگر کسی با این دو سرمایه حکمت نظری و عملی به محضر قرآن برود از آن بهره مند می شود هر چند از اصطلاحات آگاه نباشد ولی اگر اصول از پیش ساخته را به همراه ببرد و بخواهد قرآن را بر اصول موضوعه ی رشته ی علمی خود تطبیق دهد و آن اصول را بر قرآن تحمیل کند، چیزی از خود قرآن نمی فهمد و بلکه آیات آن را در غیر معنای اصلی خود به کار می برد.از وجود مبارک رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) روایتی نقل شده که فرموده اند: «القرآن مادبة الله فتعلموا مادبته ما استطعتم» در این روایت نورانی قرآن به عنوان «مادبة الله» معرفی شده است. «مادبه» به معنای مائده و سفره نیست بلکه غذای پخته و آماده را مادبه می گویند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) که به فرموده ی خدای سبحان بخل و ضنت ندارد و به فرموده ی خودش «اجود بنی آدم» و بخشنده ترین انسانهاست، همه ی مردم را به قرآن که غذای آماده ی روح و «مادبة الله» است دعوت کرده است. اگر قرآن سفره ی خالی می بود، می شد که هر کس غذایش را بیاورد و در این سفره بخورد ولی اگر قرآن غذای آماده است، نباید انسان افکار و برداشتهای علمی و یا بافته های خود را به همراه بیاورد و به اسم قرآن استفاده کند. اگر کسی با عقایدی خاص بیاید به محضر قرآن، هرگز از آن بهره ای نمی برد و با همان افکاری که با خود آورده باز خواهد گشت.
← مقصود از بی رنگ بودن ذهن
...

پیشنهاد کاربران

بپرس