فنومن

/fenomen/

لغت نامه دهخدا

فنومن. [ ف ِ ن ُ م ِ ] ( فرانسوی ، اِ ) آنچه بوسیله حواس یا ضمیر انسان درک شود. || امر طبیعی. پدیده. نمود. || امر غیرعادی و نادر. احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است. ( از فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

پدیده، نمود، حادث، اثرطبیعی، اثرمحسوس، موضوع قابل ملاحظه
( اسم ) ۱ - آنچه که به وسیله حواس یا ضمیر انسان درک شود ۲ - امر طبیعی پدیده نمود ۳ - امری غیر عادی و نادر توضیح احتراز ازاستعمال این کلمه بیگانه اولی است .

فرهنگ معین

(فِ نُ مِ ) [ فر. ] (اِ. ) ۱ - آنچه که به وسیلة حواس یا ضمیر انسان درک شود. ۲ - امر طبیعی ، پدیده ، نمود. ۳ - امری غیر عادی و نادر.

فرهنگ عمید

حقیقت خارجی اشیا که به وسیلۀ حواس ادراک می شود، پدیده.

پیشنهاد کاربران

حادثه ای غیرطبیعی ،
که توسط حواس آدمی ،
درک میشه
این دو واژه توسط کانت فیلسوف آلمانی در دوران روشنگری آفریده نشده اند بلکه توسط یونانیان باستان بخصوص افلاطون و ارسطو در بررسی و شرح و توضیح عالم ایده ها یا ماوراء طبیعت و یا عالم اعلا
( بالا ) و عالم متا از یک طرف و از طرف دیگر عالم محسوسات یا طبیعت و یا اسفل ( پائین ) و عالم فیزیکی و رابطه متقابل و علّی و معلولی این دو عالم با همدیگر و چگونگی حرکت نزولی و صعودی آنها .
...
[مشاهده متن کامل]

با اندکی دقت به عنوان ایرانی و فارسی زبان می توانیم به این حقیقت پی ببریم ( مشروط به اینکه بخواهیم و دوستدار کشف و دریافت و هضم و جذب و درک و فهم حقیقت باشیم ) که این دو واژه در اصل و ریشه فارسی بوده و توسط یونانیان اقتباس گردیده و به علت درک معنای اصلی دارای معانی دیگری شده اند. این دو واژه در میدان های خود شناسی و انسان شناسی توسط خردمندان گم نام ایرانی آفریده شده و در ارتباط مستقیم با واژه باستانی و اوستایی " خویدوده " می باشند و معنای اصلی آنها بطور مختصر و کوتاه و فشرده به شرح زیر می باشد :
الف - واژه جمع فِنومِن بصورت مفرد به شکل فَنومَن بوده است به معنای من فنی ؛ هنری ؛ واقعی و عینی ؛ محسوس ؛ پیدا یا پدیداری ؛ زمانی و مکانی ؛ به ظهور و پیدایش رسیده و از قوه به فعلیت در آمده در قالب جسمانی مردانه یا زنانه .
ب - واژه جمع نومِن بصورت مفرد به شکل نومَن بوده است به معنای نُه من غیبی ؛ غیر واقعی و عینی ؛ غیر محسوس ؛ نا پیدا یا غیر پدیداری ؛ به ظهور و پیدایش نرسیده و به فعلیت در نیامده ؛ بی زمان و بیمکان؛ غیر فیزیکی ؛ ایده ای و متایی.
عنوان اقوام ماد بصورت جمع یعنی مادها در اصل و ریشه به شکل زیر بوده است : 《 ما ۱۰ ا 》 که در ارتباط با واژه خویدوده و فنومن و نومن می باشد.
به این معنا که هرکدام از افراد انسانی دارای ده الف یا ده بُعد و یا ده ساحت انسانی می باشند و نه تنها یک ساحت واحد و یگانه انسانی. یعنی هرکدام از افراد انسانی در آغاز آفرینش یا در ازل و در نظام احسن آفرینش مبداء از یک خانواده خودی و بنیادی ده عضوی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن ( به زبان دینی : پنج آدم و پنج حوای خودی ) در برترین سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی و هنرمندی و دانایی و آفریده شده و حیات یا زندگی جاودانه برخوردار گردیده اند و آنهم با هدف زوجیت هر فرد انسانی با خود و تجربه عشق خویشتن به پنج روش مختلف در قالب پنج زوج بنیادی و خودی و ملکوتی. به این معنا که کلیه افراد انسانی در نظام احسن آفرینش مبداء بطور همزمان و هم سن و در یک سن معتدل ملکوتی آفریده شده اند و نه سلسله وار از یک زوج خیالی - توهمی تحت نام های آدم و حوا به عنوان والدین اولیه و سرچشمه ای. نیم زوج های دهگانه خودی و بنیادی و آسمانی یا اعضای ده نفره خانواده های افراد انسانی در طول سفر مقطعی و نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین مبداء و معاد پشت سر هم به ظهور و پیدایش می رسند و زندگی های کوتاه مدت دنیوی خودرا تجربه و سپری می نمایند و آنهم با مراتب و درجات تکاملی فراوان بین دو سرحد؛ یکی نهایت نقصان و دیگری نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی در هفت عالم واقعی - عینی - شهودی و مستقل از هم و زیر سقف هفت آسمان و روی هفت کره زمین. پدیده های زوجیت با غیر و عشق ورزیدن به غیر ( غیر از فرد خود ) و کثرت جمعیت و تولید مثل از طریق آمیزش جنسی والدین و یا زن و مرد فقط به طول سلسله بسیار طویل نظم ها و حیات های دنیوی تعلق دارند و نه به نظام های احسن آفرینش متوالی و بیشمار در طول سفر تکاملی بی پایان ( ونه سفر بسوی بینهایت ) در محتوای هرکدام از کیهان ها یا جهان های موازی و مساوی و بیشمار در بطن بیکرانی و یا بینهایت بطور همسان و برابر. از اینکه خردمندان باستانی سرزمین های ایران و هند و انبیاء و اولیاء شریف و بزرگوار و بنیانگذاران ادیان توحیدی - ابراهیمی و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع دینی و فلاسفه آزاد اندیش غرب و الاهی دانان و متکلمین و مفسرین کتب به اصطلاح مقدس آئینی و دینی و حکیمان و عارفان دینی در طول اعصار گذشته تا یک قرن پیش، هیچکدام به نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان و وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی آشنایی و علم و آگاهی نداشته اند، از این لحاظ هیج گونه انتقادی بر آنان جایز و روا نمی باشد، اما بر متفکرین و اندیشمندان پیرو کلام و طرز فکر و خیال آنان بسی جایز و روا خواهد بود، اگر به شناخت و دانش علوم طبیعی و تجربی و ریاضیات مثل همیشه بی توجه باشند.
هرکدام از عوالم هفتگانه در محتوای هرکدام از جهان ها دارای کثرت های خاص و ویژه خویش می باشند و تعداد مراتب و درجات تکاملی آنها با همدیگر برابر و یک عدد بسیار بزرگ می باشد که توسط انسان فهمیده و معقول و آگاه و بیدار و هوشیار امروز و آینده قابل محاسبه و تعیین می باشد.
در پایان بیان یک بینش و باور کلی :
دو عالم افلاطونی یکی ایده ها و دیگری محسوسات یا یکی ماوراء طبیعت و دیگری طبیعت یا یکی اعلا و دیگری اسفل و دو عالم ارسطویی؛ یکی فیزیکی و دیگری متائی و دو جهان زرتشتی؛ یکی مینوی و دیگری مانوی یا یکی مادی و دیگری معنوی یا معنایی و دو سرزمین از دیدگاه دین مسیحی؛ یکی زمینی و دیگری آسمانی و سه عالم دنیوی و برزخی و اُخروی از دیدگاه دین اسلام و دو جهان فانی و باقی از دیدگاه شاعران و ادیبان و عارفان پارسی و فارسی زبان و عالم غیب و ملکوت و امر از یک طرف و عالم واقعی - عینی - شهودی و مِلک و تکوین از طرف دیگر یا واجب و امکان همگی یکی می باشند و در محتوای هرکدام از جهان های موازی و مساوی و بیشمار منطبق بر هم اند و تنیده و بافته در هم و دو سرحد دارند ؛ یکی قوه محض و دیگری فعلیت محض و جاودانه بین این دو سر حد در نوسان اند.
خدای آئینی و دینی و فلسفی و عرفانی یک مفهوم خشک و خالی و تهی بیش نمی باشد، اما خداوند متعال و حقیقی و واقعی در لحظه جاودانه حال که طول آن در علم فیزیک برابر با زمان پلانک یعنی ۱۰ بتوان منهای ۴۳ ثانیه می باشد، در محیط و محتوای کلیه جهان های موازی و مساوی و بیشمار بطور همزمان و در عین واحد هم در قالب واقعیت عینی به ظهور و پیدایش و کثرت رسیده و می رسد و هم بصورت واقعیت محض و غیبی در پشت پرده واقعیت عینی حضور مطلق دارد و همیشه در لحظه حال وجود داشته و دارد و خواهد داشت و نه در زمان های گذشته و آینده از دیدگاه انسانی. خداوند متعال و واقعی حقیقت مطلق و لایه تناهی ؛ نامتناهی ؛ بیکران و یا بینهایت می باشد و لذا هیچ چیز یا هیچ کس دیگری غیر از او نه وجود دارد و نه می تواند وجود داشته باشد. فرمول معروف همه چیز که شکارچیان تخیلی و شبه علمی در پی شکار آن می باشند ، چیز دیگری نیست غیر از محتوای این کامنت کوتاه یا پیامک.

Phenomen با تلفظ فِنومِن به معنای پدیده ؛ پدیدار شده ؛ به ظهور رسیده ؛ ظاهر شده ؛ به فعلیت در آمده ؛ واقعیت عینی که از طریق حواس پنجگامه قابل مشاهده و شهود و درک می باشد. در مقابل آن noumen با تلفظ نومِن قرار دارد به معنای پدیدار نشده ؛ به ظهور نرسیده ؛ ظاهر نشده ؛ به فعلیت در نیامده ؛ واقعیت محض و غیبی که به کمک حواس پنجگانه غیر قابل دریافت و هضم و درک می باشد. به زبان ساده و روزمره این دو واژه یونانی را که احتمالا از کلمات فارسی فَن یعنی هنر و تکنیک و مَن یعنی ضمیر اول شخص مفرد و حرف ربط یا پیوند واو ساخته شده اند، می توان معادل و هم معنای ظاهر و باطن ؛ درون و بیرون ؛ موجودات زنده و غیر زنده و ذات یا ماهیت آنها دانست. به عنوان مثال این گیتی یا این جهان یا این دنیا یا این عالم واقعی - عینی - شهودی، تنها دارای یک جنبه کلی فنومِنی یا به ظهور رسیده یا پدیدار گشته نمی باشد بلکه حامل شش جنبه کلی نومِنی یا پدیدار نگشته یا به ظهور نرسیده در باطن خود می باشد. این شش جنبه کلی را میتوان شش امکان کلی استعلایی یا بالقوه نامید که هرکدام در نوع خود دارای کثرات فراوان خاص و ویژه خویش می باشند. این شش واحد کلی نومنی و کثرات آنها در بطن واقعیت عینی بصورت ثوابت پایدار و تغییر ناپذیر در بخش بیزمانی و بیمکانی آن موجود اند و مشمول حال تغییر و تحول و تکامل و گذر زمان و فرسودگی نیستند. این شش نومن یا شش جنبه کلی پدیدار نشده یا این شش ایده کلی از خود دارای استعداد حرکت نمی باشند، اما از آنجائی که در بطن یا باطن خمیرمایه واقعیت عینی موجود اند، توسط زمان و بیزمانی مطلق یعنی لحظه حال بهمراه واقعیت لحظه به لحظه حرکت یا سوق داده می شوند و هرکدام در زمان و مکان و به نوبه و ترتیب خاص و ویژه خویش به ظهور می رسند؛ پدیدار می گردند ؛ از قوه به فعلیت در می آیند یا از حالت نومنی به حالت فنومنی می رسند و از بخش بیزمانی و بیمکانی وارد بخش زمان و مکان میگردند و آنهم از طریق چرخه یا گردش وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان. این شش سامان یا نظم کلی انگار اینکه در عین واحد و بطور همزمان هم در بخش مکان زمان واقعیت عینی موجود اند و هم در بخش بیزمانی و بیمکانی آن . البته مفاهیم بیزمانی و بیمکانی برخلاف تصور خاص و عام به معنای عدم وجود زمان و مکان نیستند بلکه نیم زوج های بنیادی و طبیعی یا خدادادی و همزاد و هم بازی زمان و مکان می باشند و درست مثل زمانمکان هم مطلق اند و هم نسبی.
...
[مشاهده متن کامل]

لذا واقعیت عینی پدیدار شده، با دو کمیت مساوی از این دو نیم زوج بنیادی آفریده شده است که دارای دو ماهیت معکوس می باشند. همین کمیت برابر و ماهیت معکوس منبع اصلی عمل نوسان آنها در همدیگر می باشد. در پایان امیدوارم که بیشتر از این سر خوانندگان گرامی را بدرد نیاورده باشم. اگر سوال شد : چطور می توانیم مطمئن باشیم که این معرفت یا این شناخت در مورد هفت گانه بودن محتوای کیهان ( یک فنومن کلی و شش تا نومن کلی ) حقیقی و یقینی است و نه اوهامی ؟ پاسخ این حقیر به این سوال این است که اگر کلیه معارف و شناخت های انسان را که در طول تاریخ پیداش بشر تاکنون حاصل گردیده اند، روی هم جمع کنیم به کمک آن پاسخ حقیقی یا اوهامی بودن این شناخت را دریافت نخواهیم کرد بلکه فقط از طریق شناخت وجود انسان. به قول شاعر :
تجّلی گه جمال و گه جلال است
رُخ و موی آن معانی را مثال است

بپرس