فلسفه مدرسی


معنی انگلیسی:
scholasticism

دانشنامه عمومی

فلسفه مَدرَسی ( آموزشگاهی ) یا اسکولاستیسم روشی از تفکر انتقادی دین مدارانه و الهیاتی است که دانشگاهیان سده های میانه از حدود ۱۱۰۰ ( میلادی ) تا ۱۵۰۰ ( میلادی ) در اروپا می آموختند. این اصطلاح همچنین یادآور به کارگیری این روش در تبیین و دفاع از آیین مسیحیت کاتولیک در برابر اندیشه های جایگزین مانند کاتاریسم ( برگرفته از اندیشه های مانوی ) ، آیین های غنوسی ( گنوستیک ) ، مسیحیت آریانی ( برگرفته از اندیشه های آریوس ) ، مسیحیت نستوری، و در زمانهایی پسین تر کالوینیسم و پروتستانتیسم و فهرستی گسترده از خداناباوری ها ( باورهای کفرآمیز ) است. [ ۱]
اسکولاستیک برابر با وابسته به فلسفه آموزشگاهی دانشمندان الهیات ( ایزدشناسی ) در سده های میانه اروپاست. ریشه آن از واژه اسکولاستیکوس ( scholasticus ) لاتین، سیمای لاتینی شده واژه اِسخولاستیکُس ( σχολαστικός ) یونانی، صفت برگرفته از واژه اِسخوله ( σχολή ) یونانی برابر با آموزشگاه ( مدرسه ) و هم چنین وقت آزاد و فراغت مطالعه است. اِسکولاستیکوس در زبان لاتین برابر است با «از یا وابسته به آموزشگاه». [ ۲]
این مکتب در دوره تسلط کلیسا بر جامعه اروپایی رشد چمشگیری داشت. در واقع نفوذ کلیسا در آموزش را نشان می دهد مثلاً در مورد چرخش خورشید بر دور زمین یا بسط تئوری ارسطویی نقش به سزایی داشت. افکار کلیسا به نحو دلخواه از تسلط بر آموزش و پرورش گسترش پیدا می کرد که دخالت گسترده دین در سیاست را نشان می داد، یعنی پایه تفکرات جامعه اروپا مذهبی بود. توماس آکویناس قدیس را از ستیغ های فلسفه مدرسی می شناسند. فلسفه مدرسی در اروپا را می توان همتای مشاییان در میان مسلمانان دانست. اگرچه ترجمه آثار فارابی و بوعلی سینا از عربی به لاتین، موجب رونق فلسفه مدرسی در اروپا شد و بزرگانی چون توماس آکویناس این مکتب را به اوج رساندند، اما از دیگر سو می توان برخی چون ویلیام اکام را زیر تأثیر غزالی دانست، که به انتقاد از آکویناس و مدرسیان برخاستند.
فلسفه مدرسی فلسفه ای بود، که اهل کلیسا به زبان لاتین و در مدارسی می آموختند و می آموزاندند، که زیر نظر کلیسای کاتولیک و دستگاه پاپی اداره می شد. از این رو نه غیر اهل مدرسه خبری از آن داشتند و نه جز قیل و قال مدرسه سخنی در آن بود. اگرچه بی گمان این فلسفه پاسخ گوی مسائل روزگار خودش بود، اما در پایان سده های میانه و به سرآمدن روزگار فئودالیسم در اروپا، چندان که همزمان با نوزایش و نهضت اصلاح دین جامعه تغییر می کرد و طبقه ای از بازرگانان در میان طبقات پیشین جایی برای خود می یافت، هم موضوعات و مسائل تازه ای پدید آمد و هم آثار فلسفی خوانندگان و مخاطبان تازه ای پیدا شد، که نه اهل مدرسه بودند، نه با زبان لاتین آشنا بودند. از این رو همگام با نوزایش فلسفه مدرسی رفته رفته میدان اندیشه را به فلسفه های نوین داد، اگرچه گذشته از رواج کمابیش در میان پیروان وفادارش، اثری آشکار بر فلسفه های پس از خود گذاشت. [ ۳]
عکس فلسفه مدرسی
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

فلسفۀ مَدرَسی (scholasticism)
اتین ژیلسون
نظام ها و روش های کلامی و فلسفی رایج در مدرسه های اروپای قرون وسطا، به ویژه در قرن های ۱۲ـ۱۴م. فلسفۀ مَدرَسی می کوشید که تعلیمات مسیحی را با فلسفۀ ارسطویی و تا حدی فلسفۀ افلاطونی درآمیزد. روش مدرسی ایجاب می کرد که آرا و عقاید گوناگون، و دلیل های عرضه شده برای اثبات آن ها، با دقت بررسی شوند و سپس، با استفاده از منطق و فن جدل، کوششی در جهت دست یافتن به راه حل ها برای مسئله های مطرح شده صورت پذیرد. گاهی یوهانس اسکوتوس اِریگنا، افلاطون گرای قرن ۹م، را در زمرۀ نخستین فیلسوفان مدرسی به شمار می آورند. اما فلسفۀ مدرسی در پایان قرن ۱۱م، یعنی هنگامی آغاز شد که روسکلینوس، هوادار نام گرایی (نومینالیسم) و آنسلم، هوادار واقع گرایی (رئالیسم)، دربارۀ ماهیّت «کلی ها» به بحث و گفت وگو پرداختند. در قرن ۱۲م، تأسیس دانشگاه هایی در بولونیا، پاریس، آکسفورد و کیمبریج، و پیداشدن متن های فلسفی یونانی، بازار فلسفۀ مدرسی را رونق بخشید. فیلسوفان سرشناس مدرسی/مَدرَسیان، که به این نام خوانده می شدند، عبارت اند از گیوم شامپویی، پیِر آبلار، اَلگزاندرِ هیلز، راهب انگلیسی (متوفای ۱۲۲۲)، آلبرتوس ماگنوس/آلبرت کبیر و پتروس لومباردوس. مهم ترین فیلسوفان، در قرن ۱۳م، عبارت اند از توماس آکوئیناس، که آثارش از متن های کلاسیکِ آموزۀ کاتولیکی است، و دانز اسکوتس در قرن ۱۴م، ویلیام اَکمی، واپسین فیلسوف مدرسی مهم بود. در قرن ۲۰ علاقه به فلسفۀ مدرسی از طریق نوشته های ژاک ماریتَن، و اتیَن ژیلسون فیلسوف فرانسوی، و سایر دانشوران کاتولیک احیا شد.

پیشنهاد کاربران

بپرس