[ویکی فقه] مجازات یکی از قدیمی ترین نهادهای بشری است و در بیشتر ادیان، جایگاهی محکم و دیرینه دارد.
مجازات یکی از قدیمی ترین نهادهای بشری است. جامعه ای را نمی توان تصور کرد که متجاوزان به قواعد نوشته یا نانوشته ای را که مبنای اداره آن جامعه است، مشمول مجازات قرار ندهد. در بیشتر ادیان، مجازات جایگاهی محکم و دیرینه دارد. طبق عقاید مذهبی، خاطیان از دستورهای خدا، یا خدایان، در انتظار مجازات آسمانی در این جهان یا، در جهان آخرت خواهند بود.نقطه مقابل مجازات، پاداش است و شاید پاداش رفتار نیک، همانند مجازات رفتار زشت، شیوه ای باستانی و ریشه دار باشد. اما مجازات ویژگی مشخصی دارد که به نظر می رسد از بعد فلسفی اعمال آن را مساله برانگیز کند، در حالی که درباره پاداش این سخن صادق نیست؛ مجازات از دیدگاه مجازات دیدگان، خصلتا ناخوشایند است. مسلما برخی از خاطیان می توانند با مجازات های مقرر شده کنار بیایند. ولی از نظر منطقی، همه مجازات ها باید متضمن تنبیه مجرم باشد؛ یعنی متضمن اعمال مجازات هایی که اصولا ناخوشایند است. بدین ترتیب، انسان کیفر دیده با خود کاری کرده است که صرف نظر از هر چیز دیگر، اعمال آن (یعنی مجازات) را برنمی گزید.
مجازات از دید مکتب سودگرایی
این واقعیت مهم درباره مجازات، برای فیلسوفانی که تابع مکتب سودگرایی هستند، نگرانی خاصی ایجاد کرده است. از آنجا که کیفر دیدن ناخوشایند است و، از این رو، فایده ای سلبی دارد، اینان آن را چیزی تلقی می کنند که در نگاه نخست بد است. به نظر اینان، اگر اصلا اعمال مجازات قابل توجیه باشد، تنها به خاطر آثار بعدی ای است که برای کل جامعه فراهم می آورد،مثل کاهش میزان ارتکاب بزه. بنابراین، باید سودمندی این آثار به قدری باشد که بر فایده سلبی ابتدایی، که از مجازات ناشی می شود، ارجحیت داشته باشد. جرمی بنتام این احساس نگرانی طرفداران مکتب سودگرایی را نسبت به مجازات، در این سخن مشهورش آورده است: هر مجازاتی سرچشمه پلیدی است؛ هر مجازاتی ذاتا شر است.
ذهنیت مردم درباره مجازات
بدیهی است که به رغم اضطراب و نگرانی بنتام، مجازات صرفا نهاد دیرینه ای نیست که قدرتمندان از طریق آن امور دردناکی را بر زیردستان خویش تحمیل می کنند. اگر چنین می بود، باید مجازات را فقط نوعی ظلم و استبداد تلقی می کردیم که با سیر تدریجی جامعه به سوی انصاف و دموکراسی بیشتر، انتظار ریشه کن شدن آن را داشته باشیم. ولی از دوران قدیم در ذهنیت مردم، مجازات چیزی بالاتر از صرف کیفرهای ناگواری دانسته می شد که حکام، آنها را اعمال می کردند. مجازات، همیشه رابطه نزدیکی با اندیشه های حقوق و عدالت داشته است. دست کم در حالات عادی، کسی بدون دلیل، مجازات نمی شود. معمولا مردم به خاطر سوء رفتارشان کیفر می بینند. مفهوم سخن فوق، حداقل این است که اعمال کیفر بر مجرم به دلیل تجاوز او به قانون یا قاعده ای حقوقی بوده است. ولی صرف نظر از این، ذهنیت رایج مردم این است که اگر قرار است مجازات متناسب باشد و اعمال قدرت بی وجه نباشد، باید مجازاتی از سر استحقاق باشد.
استحقاق مجازات
...
مجازات یکی از قدیمی ترین نهادهای بشری است. جامعه ای را نمی توان تصور کرد که متجاوزان به قواعد نوشته یا نانوشته ای را که مبنای اداره آن جامعه است، مشمول مجازات قرار ندهد. در بیشتر ادیان، مجازات جایگاهی محکم و دیرینه دارد. طبق عقاید مذهبی، خاطیان از دستورهای خدا، یا خدایان، در انتظار مجازات آسمانی در این جهان یا، در جهان آخرت خواهند بود.نقطه مقابل مجازات، پاداش است و شاید پاداش رفتار نیک، همانند مجازات رفتار زشت، شیوه ای باستانی و ریشه دار باشد. اما مجازات ویژگی مشخصی دارد که به نظر می رسد از بعد فلسفی اعمال آن را مساله برانگیز کند، در حالی که درباره پاداش این سخن صادق نیست؛ مجازات از دیدگاه مجازات دیدگان، خصلتا ناخوشایند است. مسلما برخی از خاطیان می توانند با مجازات های مقرر شده کنار بیایند. ولی از نظر منطقی، همه مجازات ها باید متضمن تنبیه مجرم باشد؛ یعنی متضمن اعمال مجازات هایی که اصولا ناخوشایند است. بدین ترتیب، انسان کیفر دیده با خود کاری کرده است که صرف نظر از هر چیز دیگر، اعمال آن (یعنی مجازات) را برنمی گزید.
مجازات از دید مکتب سودگرایی
این واقعیت مهم درباره مجازات، برای فیلسوفانی که تابع مکتب سودگرایی هستند، نگرانی خاصی ایجاد کرده است. از آنجا که کیفر دیدن ناخوشایند است و، از این رو، فایده ای سلبی دارد، اینان آن را چیزی تلقی می کنند که در نگاه نخست بد است. به نظر اینان، اگر اصلا اعمال مجازات قابل توجیه باشد، تنها به خاطر آثار بعدی ای است که برای کل جامعه فراهم می آورد،مثل کاهش میزان ارتکاب بزه. بنابراین، باید سودمندی این آثار به قدری باشد که بر فایده سلبی ابتدایی، که از مجازات ناشی می شود، ارجحیت داشته باشد. جرمی بنتام این احساس نگرانی طرفداران مکتب سودگرایی را نسبت به مجازات، در این سخن مشهورش آورده است: هر مجازاتی سرچشمه پلیدی است؛ هر مجازاتی ذاتا شر است.
ذهنیت مردم درباره مجازات
بدیهی است که به رغم اضطراب و نگرانی بنتام، مجازات صرفا نهاد دیرینه ای نیست که قدرتمندان از طریق آن امور دردناکی را بر زیردستان خویش تحمیل می کنند. اگر چنین می بود، باید مجازات را فقط نوعی ظلم و استبداد تلقی می کردیم که با سیر تدریجی جامعه به سوی انصاف و دموکراسی بیشتر، انتظار ریشه کن شدن آن را داشته باشیم. ولی از دوران قدیم در ذهنیت مردم، مجازات چیزی بالاتر از صرف کیفرهای ناگواری دانسته می شد که حکام، آنها را اعمال می کردند. مجازات، همیشه رابطه نزدیکی با اندیشه های حقوق و عدالت داشته است. دست کم در حالات عادی، کسی بدون دلیل، مجازات نمی شود. معمولا مردم به خاطر سوء رفتارشان کیفر می بینند. مفهوم سخن فوق، حداقل این است که اعمال کیفر بر مجرم به دلیل تجاوز او به قانون یا قاعده ای حقوقی بوده است. ولی صرف نظر از این، ذهنیت رایج مردم این است که اگر قرار است مجازات متناسب باشد و اعمال قدرت بی وجه نباشد، باید مجازاتی از سر استحقاق باشد.
استحقاق مجازات
...
wikifeqh: فلسفه_مجازات