فلسفهٔ زبان ( به انگلیسی: Philosophy of language ) از مهم ترین جریان های فلسفه تحلیلی است و شامل این تفکر است که معنا و محتوای الفاظ فلسفی با عمل زبانی تبیین می شوند و فیلسوف باید به کاربردهای حقیقی واژه هایی توجه کند که با مفاهیم فلسفی تلازم دارند.
آلستون، فلسفهٔ زبان را شامل هر کاری می داند که فیلسوفان از آن جهت که فیلسوف اند، به هنگام تفکر دربارهٔ زبان انجام می دهند. فلسفهٔ زبان در واقع تلاشی است برای روشن کردن مفاهیمی اساسی که به هنگام تفکر دربارهٔ زبان انجام می دهیم. [ ۱] فلسفهٔ زبان در واقع پژوهشی فلسفی در باب ماهیت زبان و چیستی آن، رابطه بین زبان، کاربران زبان و جهان است. فلسفه زبان دانشی متفاوت با زبان شناسی است، هرچند بایستی به مواردی توجه کند که زبان شناسان و علوم مضبوط مرتبط پدیدار می کنند. [ ۲] زمانی که واژه فلسفه زبان به کار گرفته می شود عمدتاً برای اشاره به جریان فلسفه تحلیلی در کشورهای آنگلوساکسون است که ریشه های اولیه آن در آلمان و اتریش ابتدای قرن بیستم است. [ ۳]
نظریه ای فلسفی دربارهٔ معنا به ما توضیح می دهد که چه چیز یک رشته از علائم و صوت ها را معنادار می کند و چگونه این رشته از اصوات و علائم، معنای مشخص و متمایزی دارد. این نظریهٔ فلسفی نیز باید توضیح دهد که چگونه انسان ها می توانند عبارت های معناداری را درست کنند و این کار را بدون کم ترین زحمتی انجام می دهند. یکی از تصورهای رایجی که در مورد معنا وجود دارد این است که معنای عبارت های زبانی به این خاطر است که آن ها چیزهایی را در جهان باز می نمایند. این نظریه، همان نظریه ارجاعی معناست که بر اساس فهم عرف شکل گرفته است. [ ۴]
اصطلاحات زبانی به این سبب معنای خود را دارند که بازنمایانندهٔ اشیاء هستند. معنای آن ها همان چیزی است که آن ها نشان می دهند. بر اساس نظریهٔ ارجاعی، کلمات مانند برچسب اند و مانند نشانه هایی هستند که برای نام گذاری، نشانه گذاری، بازنمایی، دلالت و ارجاع بکار می روند. مثلاً کلمه «سگ» به سگ ها دلالت می کند همان طور که در زبان فرانسوی واژه chien و واژه آلمانی Hund چنین کاری را انجام می دهند. در نظریهٔ ارجاعی، معناداری تمام واژه ها بر اساس وجود پیوندی قراردادی میان آن ها و چیزها یا وضعیت امور در جهان توضیح داده می شود. دو انتقاد عمده بر این نظریه وارد شده است:
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفآلستون، فلسفهٔ زبان را شامل هر کاری می داند که فیلسوفان از آن جهت که فیلسوف اند، به هنگام تفکر دربارهٔ زبان انجام می دهند. فلسفهٔ زبان در واقع تلاشی است برای روشن کردن مفاهیمی اساسی که به هنگام تفکر دربارهٔ زبان انجام می دهیم. [ ۱] فلسفهٔ زبان در واقع پژوهشی فلسفی در باب ماهیت زبان و چیستی آن، رابطه بین زبان، کاربران زبان و جهان است. فلسفه زبان دانشی متفاوت با زبان شناسی است، هرچند بایستی به مواردی توجه کند که زبان شناسان و علوم مضبوط مرتبط پدیدار می کنند. [ ۲] زمانی که واژه فلسفه زبان به کار گرفته می شود عمدتاً برای اشاره به جریان فلسفه تحلیلی در کشورهای آنگلوساکسون است که ریشه های اولیه آن در آلمان و اتریش ابتدای قرن بیستم است. [ ۳]
نظریه ای فلسفی دربارهٔ معنا به ما توضیح می دهد که چه چیز یک رشته از علائم و صوت ها را معنادار می کند و چگونه این رشته از اصوات و علائم، معنای مشخص و متمایزی دارد. این نظریهٔ فلسفی نیز باید توضیح دهد که چگونه انسان ها می توانند عبارت های معناداری را درست کنند و این کار را بدون کم ترین زحمتی انجام می دهند. یکی از تصورهای رایجی که در مورد معنا وجود دارد این است که معنای عبارت های زبانی به این خاطر است که آن ها چیزهایی را در جهان باز می نمایند. این نظریه، همان نظریه ارجاعی معناست که بر اساس فهم عرف شکل گرفته است. [ ۴]
اصطلاحات زبانی به این سبب معنای خود را دارند که بازنمایانندهٔ اشیاء هستند. معنای آن ها همان چیزی است که آن ها نشان می دهند. بر اساس نظریهٔ ارجاعی، کلمات مانند برچسب اند و مانند نشانه هایی هستند که برای نام گذاری، نشانه گذاری، بازنمایی، دلالت و ارجاع بکار می روند. مثلاً کلمه «سگ» به سگ ها دلالت می کند همان طور که در زبان فرانسوی واژه chien و واژه آلمانی Hund چنین کاری را انجام می دهند. در نظریهٔ ارجاعی، معناداری تمام واژه ها بر اساس وجود پیوندی قراردادی میان آن ها و چیزها یا وضعیت امور در جهان توضیح داده می شود. دو انتقاد عمده بر این نظریه وارد شده است:
wiki: فلسفه زبان