فرهومند


مترادف فرهومند: پرهیزگار، دیندار، متقی

متضاد فرهومند: ناپرهیزگار

فرهنگ اسم ها

اسم: فرهومند (پسر) (فارسی) (تلفظ: farreumand) (فارسی: فَرهومند) (انگلیسی: farreumand)
معنی: مرد نورانی، مرد نورانی را می گویند و آن را فرمند نیز گویند، فرمند و فرهمند
برچسب ها: اسم، اسم با ف، اسم پسر، اسم فارسی

لغت نامه دهخدا

فرهومند. [ ف َ م َ ] ( ص مرکب ) فرمند. ( حاشیه برهان چ معین ). مرد نورانی پاکیزه روزگار باشد. ( برهان ). فرهمند. رجوع به فره و فر شود.

فرهنگ فارسی

باشکوه، باشان وشوکت، داناوهوشمندفره مندنیزگفته اند
فرمند . مرد نورانی پاکیزه روزگار باشد.

فرهنگ عمید

= فرهمند

مترادف ها

virtuous (صفت)
پرهیزکار، پاکدامن، عفیف، مقدس، متقی، با فضیلت، باتقوا، فرهومند

پیشنهاد کاربران

بپرس