فرند
فرهنگ اسم ها
معنی: بسیار نرم و لطیف و زیبا، پرند، [استاد هنینگ این «فرند» را با «فرند» معرب «پرند» که اصلاً به معنی«حریر گلدار» بوده از یک ریشه می داند]، ( معرب ' پرند' ) ( استاد هنینگ این ' فرند' را با ' فرند ' معرب ' پرند' که اصلاً به معنی 'حریر گلدار' بوده از یک ریشه می داند ) به علاوه رجوع شود به پرند، به کسر ف و کسر ر، معرب پرند، حریر منقش
برچسب ها: اسم، اسم با ف، اسم پسر، اسم فارسی
لغت نامه دهخدا
فرند. [ ف ِ رِ ] ( ع اِ ) جوهر شمشیر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || شمشیر جوهردار. ( منتهی الارب ). شمشیر. ( اقرب الموارد ). || زنگار شمشیر. ( منتهی الارب ). وشی السیف. ( از اقرب الموارد ). || گل سرخ. ( منتهی الارب ). الحوجم. ( اقرب الموارد ). || دانه انار. ( منتهی الارب ). حب الرمان. ( فهرست مخزن الادویه ) ( اقرب الموارد ). || نوعی از آهن که فولاد نامند. ( فهرست مخزن الادویه ). ج ، فَرانِد. ( اقرب الموارد ). || ( ص ) سیف فرند؛ شمشیر بی نظیر. ( اقرب الموارد ). رجوع به فراند شود.
فرند. [ف ِ رِ ] ( معرب ، اِ ) جامه است. معرب پرنگ. ( منتهی الارب ). نوعی جامه ، معرب پرند فارسی. ( اقرب الموارد ).
فرند. [ ف ِ ن ِ ] ( ع اِ ) دیگ افزار. ج ، فَرانِد. ( منتهی الارب ). ابزار. ج ، فَرانِد. ( اقرب الموارد ). رجوع به فراند شود.
فرهنگ فارسی
قریه ایست در باب نیشابور
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه آزاد فارسی
رجوع شود به:پرند (جنگ افزار)
wikijoo: فرند
پیشنهاد کاربران
یه معنی دوست پس رفیق فابریک
فرندیعنی دوست پسریعنی:رفیق:فابریک
فرند یعنی دوست صمیمی
فرند میشه بهترین دوست
فرند یعنی دوست بست فرند یعنی بهترین دوست
اصلا درست جواب نمیده
کسی می دونه معنی فرند چیه
کسی می دونه معنی فرند چیه