فرام

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

فرام. [ ف ِ ] ( ع اِ ) دارویی که شرم زن را تنگ سازد. ( منتهی الارب ). دارویی که زنان فرج خود را بدان تنگ کنند. ( ناظم الاطباء ). دوایی است که زنان برای تضییق فرج مستعمل دارند. ( فهرست مخزن الادویه ). || لته ای است که زنان حمول سازندآن را یا در ایام حیض فرج را بدان آکنند. ( منتهی الارب ). لته حیض. ( ناظم الاطباء ). رجوع به فرامة شود.

فرام. [ ف َ ] ( ص ) تندرو. ( قاموس کتاب مقدس ).

فرام. [ ف َ ] ( اِخ ) شهریار یرموت. ( قاموس کتاب مقدس ).

فرام. [ ف َ ] ( اِخ ) یکی از مشاهیر اموریان زمان یوشع. ( قاموس کتاب مقدس ).

فرهنگ فارسی

یکی از مشاهیر اموریان زمان یوشع

گویش مازنی

/feraam/ زمان بین دو زایمان - گاو نازا ۳حیوانی که از شیر دادن افتاده باشد ۴گاو جوانی که هنوز نزاییده است

دانشنامه عمومی

فرآم. فرآم ( به آلمانی: Fraham ) یک منطقهٔ مسکونی در اتریش است که در ناحیه افردینگ واقع شده است. [ ۲] فرآم ۱۷ کیلومتر مربع مساحت دارد ۲۷۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
عکس فرآم

فرام ( به نروژی: Fram ) یک کشتی از نوع اسکونر است که طول آن ۱۲۷  فوت ۸  اینچ ( ۳۸٫۹ متر ) می باشد. این کشتی در سال ۱۸۹۲ ساخته شد. نام این کشتی در زبان نروژی به معنی «به پیش» است. گفته می شود که فرام بیش از هر کشتی چوبی دیگر در جهان به سمت شمال ( تا ۸۵°۵۷ درجه شمالی ) و هم چنین به سوی جنوب ( تا ۷۸°۴۱ درجه جنوبی ) مسافت پیموده است.
کاشفان نروژی فریتیوف نانسن، اتو سوردروپ، اسکار ویستینگ، و روئال آمونسن بین سال های ۱۸۹۳ و ۱۹۱۲ از کشتی فرام برای سفرهای خود به شمالگان و جنوبگان استفاده کردند.
این کشتی در موزه فرام در اسلو نگهداری می شود.
عکس فرام
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

قاب عینک
فرام : [ اصطلاح چوپانی ] گوسفندانی که بره نداشته باشند.
مراد و مطلب

بپرس