سیمرغ وار گوشه نشینم نه چون مگس
بنشینم از حریصی ، هر جا که فارسم.
کمال الدین اسماعیل.
جادوی کمپیر از غصه بمردروی و موی زشت فا مالک سپرد.
مولوی.
|| ( پیشوند ) بجای پیشاوند «وا» نیز بکار میرود، مانند فاداشتن بمعنی واداشتن. ( ناظم الاطباء ).فا. ( ص ) محجوب وشرمگین. ( برهان ). مخفف «فاوا» است. ( فرهنگ نظام ).
فا. ( ع اِ ) دهن. ( ناظم الاطباء ). صورت منصوب کلمه است در حالتی که مضاف واقع شود.
فا. ( اِ ) کف دریا که به تازی زبدالبحر گویند. ( ناظم الاطباء ).