غضائری رازی
لغت نامه دهخدا
کجا شریف بود چون غضائری بر تو
به طبع باشد چونانکه زر سرخ و سفال
ولی چون نسبت غضایری به غضاره ( به معنی گلی که بدان سفال سازند ) است باید قیاساً غضاری گفته شود و به همین سبب از قدیم برخی نام او را غضاری نوشته اند.( رجوع به ترجمان البلاغة ص 13 و 56 شود ). و منوچهری هم نام او را به همین نحو در شعر خویش آورده است :
با من ز مدحت ارجو کآن فرّ و جاه باشد
کز فرّ شاه ماضی بوده ست با غضاری .
تذکره نویسان متأخر در شرح احوال غضائری نوشته اند که او از ولایت ری به عزم خدمت سلطان محمود به غزنین رفت. ( تذکرة الشعراء دولتشاه سمرقندی ص 14 ). و در خدمت او تقرب بسیار یافت ، و محسود شاعران دربار شد، چنانکه عنصری بر او رشک برد و دیوان او را در حضورش به آب شست. ( مجمع الفصحاء ج 1 ص 368 ).لیکن اولاً غضائری در قصیده ای که در جواب عنصری ساخته و به غزنین فرستاده اشارات صریح به دوری از غزنین دارد:
پیام داد به من بنده دوش باد شمال
ز حضرت ملک مال بخش دشمن مال
که شعر شکر به حضرت رسید وبپسندید
خدایگان جهان خسرو خجسته خصال.
و ثانیا" مسعودسعد در اشارتی که به غضائری و قصیده لامیه او دارد به دوری وی از غزنین و ارسال هر قصیده از شهر ری تصریح میکند :
یمین دولت سلطان ماضی از غزنین
به مدح گویان بر وقف داشتی اموال
غضائری که اگر زنده باشدی امروز
به شعر من کندی فخردر همه احوال
به هر قصیده که از شهر ری فرستادی
هزار دینار او بستدی ز زر حلال
بگویدی که به من تا به حشر فخر کند
هرآنکه بر سر یک بیت من نویسد قال
همی چه گوید بنگر در آن قصیده شکر
که مینماید از آن زربیکرانه ملال
بس ای ملک که نه لؤلؤ فروختم به سلم
بس ای ملک که نه گوهر فروختم به جوال
خدای داند کاندر پناه شاه جهان
غصائری رامی نشمرم به شعر همال...
و ثالثاً غضائری مذهب تشیع داشت و مسلماً یا از بیم سلطان مانند ابن سینا تن به مسافرت به غزنین درنمیداد و یا اگر به غزنین میرفت به سرنوشت فردوسی دچار میشد. ابیاتی که از غضائری نقل کرده و دلیل تشیع او قرار داده اند این است :بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید