غزالی

/qazzAli/

لغت نامه دهخدا

غزالی. [ غ َ ] ( ص نسبی ) منسوب به غزالة که قریه ای است از مضافات طوس مولد امام محمد غزالی. ( غیاث اللغات ). به قولی لقب ابوحامد و برادر وی احمد است. رجوع به غزالة و ابوحامد غزالی و احمد غزالی و غزالی شود. || ( اِ ) در اصطلاح طب قسمی از نبض است. || نوعی خرما که دراز و قهوه ای رنگ است. ( دزی ج 2 ص 211 ).

غزالی. [ غ َزْ زا ] ( ص نسبی ) منسوب به غزال. لقب ابوحامد محمدبن محمدبن محمدبن احمد طوسی ، و لقب برادر او احمدبن محمدبن محمدبن احمد است. صاحب غیاث اللغات گوید: در این مورد غزالی به تخفیف ثانی صحیح است و به تشدید آن محض خطاست. رجوع به غَزّال و ابوحامد غزالی و احمد غزالی و غزالی و مدخل قبل غزالی شود.

غزالی. [ غ َ ] ( اِخ ) شاعر. او راست : کتاب «مرآة الکائنات » به زبان فارسی که درباره تاریخ از آغاز خلقت تا اواخر دولت سلیمانیه است. ( کشف الظنون چ استانبول ستون 1649 ).

غزالی. [ غ َ ] ( اِخ ) برسوی. ( متوفی به سال 941 هَ. ق. ) مولی محمد برسوی ، معروف به دلی برادر. او را دیوانی به ترکی است.

غزالی. [ غ َ ] ( اِخ ) تبریزی. صادقی کتابدار در مجمع الخواص ( ترجمه ، ص 258 ) او را از جمله شعرای معاصر خود ( قرن دهم هجری قمری ) شمرده ، گوید: حریفی رند و لاابالی بود و اوقات خود را به نحاسی میگذرانید. طبعش بد نیست و این مطلع ازوست :
سیل اشکم همچو طفلان میکند میل کنار
برکنارم تا نمی آید نمی گیرد قرار.

غزالی. [ غ َزْ زا ] ( اِخ ) طوسی. ابوحامد محمدبن محمدبن محمدبن احمد. رجوع به ابوحامد غزالی شود :
او بود صد جوینی و غزالی اینت غبن
کاندر جهان نه کندریی بود و نه نظام.
خاقانی.

غزالی. [ غ َزْ زا ] ( اِخ ) طوسی. احمدبن محمدبن محمدبن احمد. رجوع به احمد غزالی شود.

غزالی. [ غ َزْ زا ] ( اِخ ) طوسی. ( متوفی به سال 830 هَ. ق. ) محیی الدین محمد غزالی. از علما و زهاد زمان شاهرخ بن امیرتیمور گورکان بود. ( تذکره دولتشاه سمرقندی و تاریخ حبیب السیر از غزالی نامه ص 259 ).

غزالی. [ غ َزْ زا / غ َ ] ( اِخ ) ( متوفی در رجب سال 513 هَ. ق. ) عبدالباقی بن محمدبن عبدالواحد، مکنی به ابومنصور. معاصر امام غزالی و شاگرد کیای هراسی بود و ابوطاهر سلفی از وی روایت میکند. ( طبقات الشافعیة ج 4 ص 242 از غزالی نامه ص 258 ).

غزالی. [ غ َزْ زا ] ( اِخ ) ( متوفی به سال 721 هَ. ق. ) علی بن محمد او ابن ابی قصیبه است و جز غزالی مشهور میباشد. او راست : کتاب «میزان الاستقامة لاهل القرب و الکرامة». ( از کشف الظنون چ 2 استانبول 1941م. ستون 1916 ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

هراتی شاعر هروی ( اواخر قر . ۱٠ ه . ) وی معاصر غزالی مشهدی بود و بهندوستان سفر کرد و با غزالی مذکور در خصوص تخلص مباحثات داشته و بر او فایق آمده .
هراتی از شعرای هرات اواخر قرن دهم هجرت و با غزالی مشهدی معاصر بود

دانشنامه عمومی

غزالی (شهر). غَزالی ( قزاقی: Қазалы، روسی: Казалинск، کازالینسک ) شهری است در استان قزل اوردا در قزاقستان. این شهر در کرانهٔ راست رودخانهٔ سیردریا واقع شده و ۹٬۰۰۰ نفر جمعیت دارد. ( ۱۹۷۰م ) .
غزالی در سال ۱۸۵۳ به عنوان یک دژ روسی بنیاد شد و در سال ۱۸۶۷ به سطح شهر ارتقاء یافت. در مسیر راه آهن غزالی به قزل اوردا گوری وجود دارد که به دده قورقود، از روحانیان مهم تاریخی - افسانه ای اوغوز نسبت داده می شود. ∗
عکس غزالی (شهر)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

پدر غزالی از راه پشم رشتن زندگی شان را تامین می کرد و رشته هایش را در بازار می فروخت و به همین دلیل به غزالی معروف شد.
غزالی عالم عالمیان بود اما دریغا که عشق نداشت . ( مولانا جلال الدین محمد بلخی )

بپرس