غزال

/qazAl/

مترادف غزال: آهو، جیران

برابر پارسی: آهو، آهوبره

معنی انگلیسی:
gazelle, roe, roebuck

فرهنگ اسم ها

اسم: غزال (دختر) (عربی) (طبیعت) (تلفظ: qazāl) (فارسی: غَزال) (انگلیسی: ghazal)
معنی: نوعی آهوی ظریف اندام و بسیار تندرو با چشمان درشت سیاه، معشوقه ی زیبا، نوعی آهوی ظریف اندام با چشمان درشت سیاه
برچسب ها: اسم، اسم با غ، اسم دختر، اسم عربی، اسم طبیعت

لغت نامه دهخدا

غزال. [ غ َ ] ( ع اِ ) آهوبره که در حرکت و رفتار آمده باشد. یا آهوبره نوزاده تا که نیک دونده گردد. ج ، غِزلَة، غِزلان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . فارسیان آهو استعمال کنند. ( از آنندراج ). آهوبره. ( غیاث اللغات ). آهوبره چون در حرکت آید. ( بحر الجواهر ). آهوبره و مؤنث آن غزالة. ( مهذب الاسماء ). آهوی ماده است وی را شاخ نبود.بسیار زیرک و باهوش و تندرو و مستقیم الاقدام است. ( قاموس کتاب مقدس ). ظبی. ( اقرب الموارد ). دُرقَس رجوع به آهو شود. حکیم در تحفه آرد: غزال را به فارسی آهو و به ترکی جیران نامند وبچه آن را تا 6 ماه طلی و از 6ماه تا سه سال خشف ، و تا 6 سال را ظبی گویند.در آخر دوم گرم و خشک ، و از سایر گوشتهای شکار اقرب به مزاج انسان است و موافق مرطوبین و مبرودین و سریعالهضم و مجفف و قلیل الغذاء میباشد و جهت خفقان و یرقان و فالج و امراض بارده نافع است. و طلای خون آن موجب درازی موی و نشستن بر روی پوست آن جهت گریختن هوام ، و تعلیقش جهت سپرز نافع، و گوشت آن مصدع و کباب آن مورث قولنج است و مصلحش ترشیها و سکنجبین میباشد وسرگین وی بسیار جالی و طلای مطبوخ آن در سرکه جهت اورام بلغمی و تهیج مفید است. و آهوی چین که مشک از آن به هم میرسد، بسیار سیاه و در پشت آن خط سفیدی و شاخ منحنی است و این شاخ به قدری دراز است که به دنباله وی میرسد و آن گرمتر و خشکتر از سایر اصناف آهو است. ( از تحفه حکیم مؤمن ). و داود ضریر انطاکی گوید: غزال نام جانوری بری است و این اسم عرفاً به همه انواع آن اطلاق میشود ولی در حقیقت نام نوع بزرگ سال آن است. غزال عموماً طبیعت نافری دارد و کمتر اهلی میشود. ( تذکره داود ضریر انطاکی ج 1ص 252 ) :
مر باز جهان را به تن تذروی
مر یوز طمع را به دل غزالی.
ناصرخسرو.
از دور تیغ خسرو چون سبزه وش نمودی
گستاخ پیش رفتی هم گور و هم غزالش.
خاقانی.
تو کز تفحص عنقا غبار خواهی شد
چرا غزال قناعت نمیکنی تسخیر.
خاقانی.
جلوه گر از حجله گلها شمال
گل شکر از شاخ گیاهان غزال.
نظامی.
چو آهو زین غزالان سیر گشتی
گرفتار کدامین شیر گشتی.
نظامی.
پیرسگانی که چو شیران چرند
گرگ صفت ناف غزالان درند.
نظامی.
غزال اگر به کمند اوفتد عجب نبود
عجب فتادن مرد است در کمند غزال.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( دریای غزال بحر ال غزال ) یکی از شعب نیل ابیض است که بر ساحل چپ آن قرار دارد .
آهو، آهوبره، ریسنده، ریسمان تاب، موتاب، ریسمان فروش
( صفت ) ۱ - ریسمان تاب ریسمان باف ریسمان فروش جمع : غزالون غزالین .
یکی از شعب نیل ابیض است که بر ساحل چپ آن قرار دارد

فرهنگ معین

(غَ زّ ) [ ع . ] (ص . ) ریسمان تاب ، ریسمان - باف ، ریسمان فروش ، ج . غزالون ، غزالین .
(غَ ) [ ع . ] (اِ. )۱ - آهو. ۲ - کنایه از: معشوق ، زیبارو.

فرهنگ عمید

۱. [جمع: غِزلان] (زیست شناسی ) نوعی آهو با پاهای باریک، موی کوتاه، و چشمان درشت.
۲. [قدیمی، مجاز] معشوقۀ زیبا، زن یا دختر زیبا: غزالی مست شمشیری گرفته / به جای آهُویی شیری گرفته (نظامی۲: ۱۷۰ )، شعر نظامی شکر افشان شده/ ورد غزالان غزل خوان شده (نظامی۱: ۳۴ ).
۳. (موسیقی ) [قدیمی] از شعبه های بیست وچهارگانۀ موسیقی ایرانی.

دانشنامه عمومی

غزال (خواننده). لیلی قوانلو با نام هنری غزال ( زاده ۱۳۰۶ - درگذشت ۱۳۳۷ ) خواننده ایرانی در سبک سنتی بود. او حدودا بین سال های ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۷ فعالیت می کرد.
غزال از معروف ترین و محبوب ترین خوانندگان دهه ۳۰ شمسی بود و ترانه های متعددی در رادیو اجرا کرد.
غزال در سال ۱۳۰۶ به دنیا آمد و در سن ۲۴ سالگی ( سال ۱۳۳۰ ) فعالیت هنری خود را آغاز کرد و به شهرت زیادی رسید. غزال را رقیب مرضیه می دانستند و گفته شده که صدای این دو خواننده به هم شبیه است. مرضیه در آن زمان بیشتر آواز های فاخر می خواند اما غزال هم آواز های فاخر و هم ترانه های روحوضی و عامه پسند می خواند.
غزال در دوران فعالیتش با آهنگسازان و ترانه سرایان معروفی مثل ناصر رستگارنژاد و مجید وفادار همکاری کرد.
مشهورترین آهنگ های او عبارتند از: ( یک حمومی من بسازم ) ، ( کیه کیه در می زنه؟ ) و ( لیلی قشنگه ) .
غزال در آخر عمر به افسردگی دچار شد و به مصرف مواد مخدر روی آورد. او در سال ۱۳۳۷ در سن ۳۱ سالگی به دلیل سکته مغزی فوت کرد و گویا این سکته از اثرات مصرف مواد مخدر بود.
عکس غزال (خواننده)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

غَزال (gazelle)
غَزال
غَزال
غَزال
غَزال
غَزال
هر یک از چندین گونه آهو، با بدنی ظریف و کوچک. این جانوران تندروند و در دشت های باز افریقا و جنوب آسیا یافت می شوند. این جانوران در گونه های جنس Gazella قرار دارند. در ایران، از جنس Gazella یک گونه زندگی می کند که در خانوادۀ گاو رده بندی شده، و به آهوی Gazella subgutturosa موسوم است. این جانور تقریباً در همۀ دشت ها و جلگه ها، به استثنای کویر، پراکنش دارد. مادۀ آن بی شاخ است، ولی شاخ آهوی نر ممکن است به ۴۵ سانتی متر برسد. این جانور سریع می دود و سرعتش به ۷۰ کیلومتر در ساعت می رسد.

جدول کلمات

اهو

مترادف ها

gazelle (اسم)
بز کوهی، اهوی کوهی، غزال

seller of cotton yarn (اسم)
غزال

فارسی به عربی

غزالة

پیشنهاد کاربران

غزال فیلمی به کارگردانی و نویسندگی مجتبی راعی ساختهٔ سال ۱۳۷۴ است.
معصومه که نویسنده است قصد دارد با استفاده از خاطرات مادر خود قصه ای در مورد زمان جوانی مادر بنویسد. غزال مادر معصومه در مورد اتفاقاتی که در زمان کشف حجاب برای او رخ داده برای دخترش می گوید. غزال روزی از طرف یک آژان به خاطر داشتن حجاب مورد حمله قرار می گیرد، ولیکن غزال آژان را با آجری کی زخمی می کند و آژان با قداره ای به دنبال او می رود.
...
[مشاهده متن کامل]

• محمدعلی کشاورز
• فاطمه گودرزی
• محمود پاک نیت
• مهدی فقیه
• احمد علامه دهر
• اسماعیل سلطانیان
• سوسن راعی
• بهاره رهنما
• برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن ( فاطمه گودرزی ) از چهاردهمین دوره جشنواره فیلم فجر
• برنده سیمرغ بلورین بهترین تدوین ( جلال معیریان ) از چهاردهمین دوره جشنواره فیلم فجر

غزال
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/غزال_(فیلم)
اصلش غزال هست بنده مادرم کورده به آهو آسکی میگیم
غزال به کوردی به معنای کژال هست من هم پدرم کورد و مادرم تورک هست اما وقتی به کرمانشاه پیش اقوام پدرم میریم من رو با نام کژال صدا میزنند
غزال : غَزال ( عربی ) به معنی آهو، جیران ، مارال است. غزال به مجاز به معنی زیبا و خوش اندام .
مارال
غزال یعنی تجمع خاص بودن این اسم مثل شخصیت خودم کمیاب است😊❤👍
اسم من هم غزال هست
اهو. . . . جیران. . . .
اسم منم غزال است
غزال اسم ترکی هم میشه و به معنای آهوی تیز پا اسم بسیار زیبایی است و من شخصا از این اسم بسیار خوشم میاد و اسمی کمیاب هم است.
اسم خواهر دوستمه خیلی خوشگله!! یعنی آهو!
اسم من غزال هست و این اسم خیلی اسم خوبی است و غزال یعنی آهو و جیران
در لری به زرد متمایل به سفید زال می گویند با توجه به رنگ آهو و بز کوهی که برای انسان اولیه نوعی گاو بوده و به گاو زال به معنی گاو زرد کمرنگ نام گزاری شده و گاوزال به گازال و غزال تبدیل شده است.
غزال یعنی آهو
آهو، جیران
معشوقه زیبا رو __من عاشق این اسم هستم.
غزال به معنای آهو . سیر . بِدِه و بستان این لغت در بین زبان ها: اصل این لغت از کژال که ریشه کردی دارد و به معنای آهوی سیاه چشم و زیبا است. این لغت وارد زبان عربی شده و لفظ غزال و غزالة ( تاء مونت است )
...
[مشاهده متن کامل]
را گرفته و از عربی هم به زبان فارسی راه یافته و در زبان انگلیسی هم gazelle تلفظ می شود . همه زبان ها با هم ارتباط دارند و در طول تاریخ لغات را رد و بدل کرده اند.

دوستان در اصل در زبان پارسی غزال به معنای بافنده است! در اصل اهو به معنای کژال است.
اسم منم غزال هست. یعنی آهوی تیز پا و زیبا یا همون بچه آهو.
اسم دخترانه - واژه مشتق فارسی با ریشه ترکی
گوز: واژه ترکی - Gaze برگرفته شده از ترکی است! - چشم، عضو بینایی، نگاه، دیده، نظر -
با دقت و حیرت انگیز نگاه کردن، خیره شدن، زُل زدن، بِربِر نگاه کردن، چشم دوختن، میخکوب شدن!
...
[مشاهده متن کامل]

ال: 1. پسوند ابزار ( افزار ) ، پسوند قدرت، نیرو دهنده و شارژ کننده 2. پسوند فاعلی و انجام دهندگی 3. پسوند شاخص و برتری دهنده
مثل: 1. چنگال، گودال، زغال، نیرال 2. غربال، دَنگال، میترال ( دریچه دولختی قلب ) 3. غزال، تُفال، چاقال! و. . .
برای همین هست که میگن چشمِ آهو درشت یا زیبا هست یا طرف چشمِ آهو داره!
معنی: آهو، جِیران ( ترکی ) - عاشق، واله، شیدا، پاکباز، دلباخته، دلداده -
دلاویز، دلرُبا، دلبند، دلنشین، دلچسب، دلنواز - تو دل برو، خواستنی، دوست داشتنی، گوگولی!

غزال به معنی معشوقه زیبا رو هستش. من عاشق این اسم هستم.
جیران
استعاره از معشوق در غزلیات حافظ
آهو
شعاع آفتاب - نوعی آهوی ظریف اندام با چشمان درشت سیاه - چشم معشوق
این واژه از اساس پارسى و پهلوى ست و تازیان ( اربان ) آن را از واژه پهلوىِ کَژال Kajal برداشته معرب نموده و ساخته اند : الغزال . . از آنجا که غزال و آهو نمادى از زنان و دختران است . . تازیان ( اربان ) این واژه را بر وزن فعال تصور کرده و ریشه ٣حرفى غ. ز. ل را از
...
[مشاهده متن کامل]

آن بیرون کشیده و ساخته اند: غَزَلَ یغزل ( عشق بازى کردن با زنان ) ، غازل ، مغزول مغازل مغزِل مغزِلة ، غزل ( شعر عاشقانه ) ، غزلیات ، غزول ، غوازل ، مغازلة ، إغزال ، مُغزِل ، إغتزال ، مغتزل ، تغازل ، تغزّل ، متغزّل ، متغازل ، مِغزال و . . . !!!!!!!! همتاى دیگر پارسى
آن این است: آسیک Asik ( کردى: کژال ، آهو ، گوزن ) ، شوکا Shoka ( پارسى: آهوى ایرانى ، کژال ایرانى ) ، تیبا Tiba ( پهلوى: آهو ، کژال - تازیان این واژه را برداشته معرب نموده و ظبی - الظبی میگویند!!! ) آهو Ahu ( پهلوى: آهوک )

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس