غریبانه. [ غ َ ن َ / ن ِ] ( ص نسبی ) درخور غریب. منسوب به غریب : نماز شام غریبان چو گریه آغازم به مویه های غریبانه قصه پردازم.حافظ.|| هر چیزسزاوار به گدائی و مفلسی. ( ناظم الاطباء ).
۱ - ( صفت ) در خور غریب : مویه های غریبانه ۲ - هر چیز سزاوار بگدایی و مفلسی ۳ - بطرز غریبان : غریبانه رفتار می کند .
۱. درخور غریب: نماز شام غریبان چو گریه آغازم / به مویه های غریبانه قصه پردازم (حافظ: ۶۶۶ ).۲. (قید ) به روش غریبان، مانند غریبان.
تنها، در غُربَت، غریب وارفکر کن به خودت چی گفتینامحرم، غریب، نا اشنابیکسانه،غریبانه:مظلومانه، تنهامظلومانه،به تازگی اشتباهه یعنی همون مظلومانه+ عکس و لینک