غره

/qarre/

مترادف غره: غرش، اول، اول ماه، پیشانی، ماه نو، هلال | گستاخ، متکبر، مغرور، فریفته، گول خورده، بی خبری، غفلت

متضاد غره: سلخ |

برابر پارسی: خودخواه، خود پسند

معنی انگلیسی:
rumble, proud, first day of a lunar month, frontlet, blaze, white spot on a horse's forehead, ornament, bigheaded, cavalier, cock-a-hoop, conceited, haughty, overbearing, overconfident, overweening, vain, vainglorious, cocky, stuck-up, deluded, cocksure, frontlet of a horse, wise

لغت نامه دهخدا

غره. [ غ ُ رَ / رِ ] ( اِ صوت ) آواز رعد و سباع. غُرّه. ( فرهنگ شعوری ). رجوع به غُرّه شود.

غره. [ غ ُرْ رَ/ رِ ] ( اِ صوت ) آواز رعد و سباع. به تخفیف را نیز آورند. ( از فرهنگ شعوری ). غرش. غرش شیر :
غره ای کن شیروار ای شیر حق
تا رود آن غره بر هفتم طبق.
مولوی ( مثنوی ).
غره شیرت بخواهد آسمان
نقش شیر و آنگه اخلاق سگان.
مولوی ( مثنوی چ کلاله خاور ص 149 ).
غره او حاکم درندگان
نعره او مانع چرندگان.
مولوی ( مثنوی ).
- آسمان غره ؛ تندر. رعد. آسمان غرغره. رجوع به آسمان غرغره و غرغره شود.

غره. [ غ ُرْ رَ ] ( اِخ ) در حبیب السیر غره از بلادشام و از اعمال قدس به شمار آمده : و مولدش ( شافعی ) به روایت اصح غره بود از بلاد شام. ( حبیب السیر چ 1 تهران جزو سیم از مجلد ثانی ص 93 ). خبر به دارالسلطنه هرات رسید که مولانا حسام الدین مبارکشاه به جانب مصر رفته بود، در غره از اعمال قدس وفات یافته. ( حبیب السیر جزو سیم از مجلد سیم ص 204 ). رجوع به کتاب مذکور جزو چهارم از مجلد اول ص 162 و جزو چهارم از مجلد دوم ص 214 و رجوع به غره صغیر و کبیر شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - سپیدی پیشانی اسب که بزرگتر از درهم باشد ۲ - پیشانی ۳ - ماه نو هلال ۴ - برگزیده هر چیز ۵ - شریف قوم مهتر ۶ - اول هر چیز ۷ - شب اول ماه . توضیح غرر ماه( شهر ) سه شب اول ماه را گویند ۸ - روز اول ماه مقابل سلخ جمع : غرر یا غره ماه . ۱ - روز اول ماه قمری ۲ - شب اول ماه قمری مستهل ماه .
در حبیب السیر غره از بلاد شام و از اعمال قدس بشمار آمده و مولدش بروایت اصح غره بود از بلاد شام

فرهنگ معین

(غَ رِّ ) [ ع . غرة ] ۱ - (مص م . ) گول زدن . ۲ - (مص ل . ) فریفته شدن . ۳ - (اِمص . ) بی - خبری ، غفلت . ۴ - (ص . ) فریب خورده . ۵ - گستاخ ، مغرور.
(غُ رِّ ) (اِ. ) ۱ - صدای رعد یا غرّش جانوران درنده . ۲ - فریاد سهمناک .
(غُ رَّ ) [ ع . غرة ] (اِ. ) ۱ - پیشانی . ۲ - ماه نو. ۳ - برگزیده و پسندیده از هر چیز. ۴ - بزرگ و مهتر قوم . ۵ - اول هر چیز.

فرهنگ عمید

= غُرّش: غره ای کن شیروار ای شیر حق / تا رَوَد آن غره بر هفتم طبق (مولوی: ۶۵۴ ).
۱. [مقابلِ سلخ] روز اول ماه قمری.
۲. پیشانی، سفیدی پیشانی.
۳. صورت، رخساره.
۴. روشنی: غرۀ صبح.
۵. [مجاز] قسمت نخست هر چیز.
۱. مغرور به چیزی، پشتگرم.
۲. [قدیمی] فریفته.
* غره شدن: (مصدر لازم )
۱. مغرور شدن
۲. [قدیمی] فریفته شدن، گول خوردن: دشمن چو نکو حال شدی گِرد تو گردد / زنهار مشو غره بدان چرب زبانیش (ناصرخسرو: ۲۹۵ ).
* غره دادن: (مصدر متعدی ) [قدیمی] فریفتن.
* غره کردن: (مصدر لازم ) [قدیمی]
۱. اظهار غرور و فخرفروشی کردن.
۲. (مصدر متعدی ) فریفتن.

گویش مازنی

/ghere/ غوره غوره ی انگور

واژه نامه بختیاریکا

( غرّه ) کُویار

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] غُرَّه، به دو معنا آمده است:اول به معنای برده و دیگری به معنای اول ماه ( هلال ) می باشد.
لغویان برای غرّه معانی مختلفی بیان کرده اند، از قبیل مطلق برده ؛ برده سفید کم سن و سال ؛ برده نفیس و گران بها.در برده پسر، سن او را بین هفت تا پانزده سال و در برده دختر ( کنیز ) بین هفت تا بیست سال ذکر کرده اند. به لحاظ قیمت نیز باید قیمتش یک بیستم دیه انسان کامل ؛ یعنی پنجاه دینار باشد.
کاربرد فقهی
از آن به مناسبت در باب دیات سخن گفته اند.
← در دیات
۱. ↑ لسان العرب، ج۵، ص۱۱، واژه «غرر».
...

مترادف ها

best part of (اسم)
غره

new moon (اسم)
غره

first day of a lunar month (اسم)
غره

arrogant (صفت)
خود رای، متکبر، مغرور، گستاخ، سرکش، پرنخوت، گردن فراز، پر افاده، برتن، پر از باد غرور، عظیم، غراب، غره، خود بین

proud (صفت)
متکبر، مغرور، برتن، عظیم، غره، سرافراز، گرانسر

cocksure (صفت)
حتمی، پر افاده، غره

پیشنهاد کاربران

برتن، برمنش، arrogant
🌋 غَرِّه: مغرور، غفلت
🎖️غُرَّه: پیشانی، برگزیده از هرچیزی
⚡غُرِّه: صدای رعد، فریاد سهمناک
غره مشو بدانکه جهانت عزیز کرد
ای بس عزیز را که جهان کرد زود خوار
مار است جهان و جهانجوی مارگیر
وز مارگیر مار شبی برآرد دمار
غره بودن یعنی باد در کله داشتن ، بی ادب بودن، گستاخی کردن ، تمکین نبودن
غرّه:مغرور ، فریفته شدن
غرة در اصل از ماده غر ( بر وزن حر ) به معنی اثر ظاهر چیزی است ، و لذا به اثر ظاهر در پیشانی اسب غرة گفته می شود ، سپس به حالت غفلت اطلاق شده است که در ظاهر انسان هوشیار است ، اما در حقیقت بیخبر است ، و به معنی فریب و نیرنگ نیز استعمال می شود . ( تفسیر نمونه ج : 23 ص : 354 )
غِرّه=مغرور، گول خورده
مباش غرّه به علم و عمل، فقیه!مدام که هیچ کس ز قضای خدای جان نبرد
با سلام، سلخ یعنی روزی که شب ان ماه هلال میشود، روز اخر ماه یا به تعبیری شروع ماه نو. غره به قرص سپید روی پیشانی اسب گفته میشود، یعنی دایره سفید که میتوان حکایت از قرص ماه باشد. در بسیاری منابع سلخ روز
...
[مشاهده متن کامل]
اخر و غره روز اول ماه که هلال دیده شده، نوشته شده. ولی با توجه به معنی غره یعنی قرص سپید میتوان تعبیر قرص ماه شب ۱۴ را داشت. با توجه به شعر خیام : از سلخ به غره اید از غره به سلخ، میتواند از اول ماه تا ۱۴ و از ۱۴ تا اخر ماه باشد.

خودشیفته
برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی و نیز ساخت جمله های الکی و طنزآمیز و داستان سازی همراه با خیال پردازی استفاده کرد. مثال،
فرض کلمات آشنا :
...
[مشاهده متن کامل]

غَرِّه= مغرور تلخ =متضاد شیرین
کلمات جدید:
غُرَّه =روز اول ماه سلخ= روز آخر ماه
مبنای ارتباط :
حروف همانند غُرَّه با غَرِّه و وزن یکسان سلخ با تلخ.
نتیجه ی ارتباط سازی با شعر زیر:
ای ماه نو غَرِّه مشو به غُرَّه/تلخ شود سلخ شود ماه دگر سر رسد.

مغرور ، فریفته شدن
بنام خدا
با سلام ، به ابتدای ماههای قمری غره ( به ضم غین و تشدید و کسره حرف ر ) و اخر ماههای قمری سلخ به کسر سین گفته میشود.
با تشکر
تو غره بدان مشو که می مینخوری
صد لقمه خوری که می غلام ست آنرا
خیام نیشابوری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس