غبار جنگ ( به آلمانی: Nebel des Krieges ) عدم قطعیت در آگاهی موقعیتی است که توسط شرکت کنندگان در عملیات نظامی تجربه می شود. [ ۱] این اصطلاح در تلاش است تا عدم اطمینان راجع به توانایی خود فرد، توانایی دشمن و قصد دشمن در طول درگیری، عملیات یا کارزار را به دست آورد. نیروهای نظامی سعی می کنند از طریق جمع آوری اطلاعات نظامی و سیستم های ردیابی نیروهای خودی، غبار جنگی را کاهش دهند.
این اصطلاح معمولاً برای تعریف مکانیک های عدم قطعیت در بازی های جنگی نیز استفاده می شود.
کلمهٔ «غبار» ( آلمانی: Nebel ) ، اما نه همین عبارت، با اشاره به «عدم اطمینان در جنگ» توسط کارل فون کلاوزویتس - تحلیلگر نظامی پروسی - در کتاب «در جنگ» ( ۱۸۳۲ ) که پس از مرگش منتشر شد، به دنیا معرفی شد.
«جنگ قلمروی عدم اطمینان است. سه چهارم عواملی که اقدامات بر اساس آنها شکل می گیرد، در غبار عدم اطمینان شدید یا ضعیف قرار دارند. یک تصمیم گیری حساس و با بصیرت نیاز است؛ یک نخبهٔ ماهر برای بوییدن حقیقت. »
- کارل فون کلاوزویتس[ ۲]
اشاره شده است که فون کلاوزویتس دقیقاً از عبارت «غبار جنگ» استفاده نمی کند، و همچنین از استعاره های مشابهٔ متعددی مانند «گرگ و میش» و «مهتاب» برای توصیف «عدم وضوح» استفاده می کند. [ ۳] اولین کاربرد شناخته شدهٔ دقیق عبارت موجود در متن، مربوط به سال ۱۸۹۶ در کتابی با عنوان غبار جنگی ست که توسط سر لونسدیل آگوستوس هیل نوشته شده است، جایی که به عنوان «وضعیت ناآگاهی که در آن فرماندهان اغلب خود را از نظر قدرت و موقعیت واقعی می یابند، نه تنها دشمنان، بلکه دوستانشان. »[ ۴]
غبار جنگ در همهٔ درگیری های نظامی یک واقعیت است. «دقت» و «اطمینان» اهدافی غیرقابل دستیابی هستند، اما دکترین نظامی مدرن نشان دهندهٔ تجارت و دقت و اطمینان برای سرعت و چابکی است. شبه نظامیان از فرماندهی و کنترل ( C2 ) برای کاهش بخشی از غبار جنگ استفاده می کنند.
این اصطلاح همچنین به تجربه سربازان در نبرد نیز اطلاق می شود: که معمولاً سردرگمی کامل در جهت یابی، مکان و چشم انداز در یک میدان جنگ است. افسران و سربازان از هم جدا می شوند، دستورها گیج کننده می شوند و به دلیل ارتباطات ضعیف ممکن است کاملاً اشتباه فهمیده شوند. صدا و دید از دیدگاه فرد محدود می شود و ممکن است به راحتی حل نشود. نتیجه همهٔ این ها یک عدم اطمینان مداوم و در واقع یک «غبار» ادراکی است.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفاین اصطلاح معمولاً برای تعریف مکانیک های عدم قطعیت در بازی های جنگی نیز استفاده می شود.
کلمهٔ «غبار» ( آلمانی: Nebel ) ، اما نه همین عبارت، با اشاره به «عدم اطمینان در جنگ» توسط کارل فون کلاوزویتس - تحلیلگر نظامی پروسی - در کتاب «در جنگ» ( ۱۸۳۲ ) که پس از مرگش منتشر شد، به دنیا معرفی شد.
«جنگ قلمروی عدم اطمینان است. سه چهارم عواملی که اقدامات بر اساس آنها شکل می گیرد، در غبار عدم اطمینان شدید یا ضعیف قرار دارند. یک تصمیم گیری حساس و با بصیرت نیاز است؛ یک نخبهٔ ماهر برای بوییدن حقیقت. »
- کارل فون کلاوزویتس[ ۲]
اشاره شده است که فون کلاوزویتس دقیقاً از عبارت «غبار جنگ» استفاده نمی کند، و همچنین از استعاره های مشابهٔ متعددی مانند «گرگ و میش» و «مهتاب» برای توصیف «عدم وضوح» استفاده می کند. [ ۳] اولین کاربرد شناخته شدهٔ دقیق عبارت موجود در متن، مربوط به سال ۱۸۹۶ در کتابی با عنوان غبار جنگی ست که توسط سر لونسدیل آگوستوس هیل نوشته شده است، جایی که به عنوان «وضعیت ناآگاهی که در آن فرماندهان اغلب خود را از نظر قدرت و موقعیت واقعی می یابند، نه تنها دشمنان، بلکه دوستانشان. »[ ۴]
غبار جنگ در همهٔ درگیری های نظامی یک واقعیت است. «دقت» و «اطمینان» اهدافی غیرقابل دستیابی هستند، اما دکترین نظامی مدرن نشان دهندهٔ تجارت و دقت و اطمینان برای سرعت و چابکی است. شبه نظامیان از فرماندهی و کنترل ( C2 ) برای کاهش بخشی از غبار جنگ استفاده می کنند.
این اصطلاح همچنین به تجربه سربازان در نبرد نیز اطلاق می شود: که معمولاً سردرگمی کامل در جهت یابی، مکان و چشم انداز در یک میدان جنگ است. افسران و سربازان از هم جدا می شوند، دستورها گیج کننده می شوند و به دلیل ارتباطات ضعیف ممکن است کاملاً اشتباه فهمیده شوند. صدا و دید از دیدگاه فرد محدود می شود و ممکن است به راحتی حل نشود. نتیجه همهٔ این ها یک عدم اطمینان مداوم و در واقع یک «غبار» ادراکی است.
wiki: غبار جنگ