عینک

/~eynak/

برابر پارسی: آینک، آیینک، چشم افزار، چشمک، چشمی

معنی انگلیسی:
eyeglasses, spectacles, specs

لغت نامه دهخدا

عینک. [ ع َ / ع ِ ن َ ] ( اِ مرکب ) چیزی بود که از بلور و شیشه سازند و پیش چشم گذارند. ( آنندراج ). آلت ابصار که از قطعه های بلور محدب و یا مقعر ساخته شده بنحوی که مرئیات دوررا به اعانت آن بخوبی میتوان تشخیص داد. ( ناظم الاطباء ). آلتی مرکب از قطعات بلور محدب یا مقعر که برابرچشم نصب کنند تا بهتر اشیاء را از نزدیک یا دور ببینند و یا چشم را از اشعه آفتاب محفوظ دارند. چشم فرنگی. آیینه فرنگی. ( فرهنگ فارسی معین ) :
خیام اگر ستیزه جو می بودی
در پیش کسان به آبرو می بودی
جایت به فراز دیده در می دادند
چون عینک اگر کج و دورو می بودی.
؟
صبح پرّی چو گشت دیده گداز
عینک دیده دیده دل ساز.
مکتبی.
تراشیده خراط ناهیدچهر
زبهر فلک عینک ماه و مهر.
ملاطغرا ( از آنندراج ).
همنشین مردم محتاج هم در زحمتند
دیده بیمار است بینی بار عینک میکشد.
صائب.
صحبت صافی ضمیران بینش افزون میکند
چشم داری عینکی پیش نظر باید گرفت.
نعمت خان عالی ( از آنندراج ).
گریه در پیریَم از بس به جوانی آمد
بی پل عینک ازین آب نگاهم نگذشت.
سیدحسین خالص ( از آنندراج ).
کج نهادان با کمال حسن ظاهر ناقصند
چشم عینک هر کجا دیدیم یک مژگان نداشت.
سیدحسین خالص ( از آنندراج ).
- جلد عینک ؛ کیف چرمی یا غیرچرمی که عینک را برای محافظت در آن نهند. قاب عینک. عینک دان.
- عینک آفتابی ؛ عینکی که شیشه های آن رنگین یا تیره باشد و آن را برای جلوگیری از تابش شدید نور آفتاب بر چشم ، بکار برند.
- عینک پنسی ؛ عینکی که بجای دسته ، بوسیله پنس بر بینی نصب شود.
- عینک دسته دار ؛ آن نوع از عینک که دو دسته دارد و انتهای دسته ها در طرفین سر و بالای محل اتصال گوش به سر متکی میشود. مقابل عینک پنسی که بوسیله گیره ای بر بالای بینی قرار می یابد.
- عینک دوربین ؛ عینکی است که برای واضحتر دیدن اشیاء دور بکار برند.
- عینک دورنما ؛ نوعی از عینک که چیزدور از او قریب نماید. عینک دوربین. ( آنندراج ) :
نیست ممکن که ز من دور توانی گردید
عینک صاف دلان دورنما می باشد.
صائب ( از آنندراج ).
- عینک ذره بینی ؛ عینکی که شیشه آن را از ذره بین ساخته باشند و برای چشمانی که توانائی دید آنها کم باشد بکار رود.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

آلت شیشه دارکه روی بینی جلوچشم می گذراندبرای بهتردیدن یامحافظت چشماز آفتاب، آیینک وچشم فرنگی هم گفته شده
( اسم ) آلتی مرکب از قطعات بلور محدب یا مقعر که برابر چشم نصب کنند تا بهتر اشیائ را از نزدیک یا دور بینند و یا چشم رااز اشعه آفتاب محفوظ دارند چشم فرنگی آیینه فرنگی .

فرهنگ معین

(عَ یا عِ نَ ) [ ع - فا. ] (اِ. ) یک جفت شیشه طبی که در قابی دارای دو دسته قرار گرفته ، آن را به چشم می نهند برای کمک به چشم های ضعیف یا برای محافظت چشم در برابر نور شدید آفتاب .

فرهنگ عمید

وسیله ای دارای دو شیشه و دو دسته که برای بهتر دیدن یا محافظت چشم از آفتاب روی بینی می گذارند، آیینک، چشم فرنگی.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] عینک، وسیله ای معمولا دارای دو دسته و شیشه که روی بینی قرار می گیرد.
از آن به مناسبت در باب صلات و حج نام برده اند.
← در صلات
۱. ↑ توضیح المسائل مراجع، ج۱، ص۴۶۲-۴۶۳.۲. ↑ توضیح المسائل مراجع، ج۱، ص۴۷۵.۳. ↑ مناسک حج (مراجع)، ص۱۷۱.
منبع
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۵، ص۵۲۷، برگرفته از مقاله «عینک».
...

دانشنامه عمومی

عینک به قاب های دارای عدسی از جنس شیشه یا پلاستیک گفته می شود که معمولاً به وسیلهٔ دو دسته که روی گوش ها در جلوی چشم های انسان قرار می گیرند. این وسیله برای محافظت از چشم و بهبود بینایی چشم ها و گاهی تنها برای زیبایی و زینت استفاده می شود. عینک های ویژه ای هم هستند که برای مشاهدهٔ صحنه های سه بعدی یا واقعیت مجازی به کار می روند.
عینک ها دارای انواع متفاوت هستند:
عینک های طبّی، عینک آفتابی، عینک های حفاظتی–صنعتی و عینک های متفرقه ( مانند عینک های الکتریکی که برای نابینایان استفاده می شود )
عینک آفتابی عینکی با عدسی های تیره است که برای محافظت چشم از نور شدید محیط و پرتوهای خطرناک خورشید مانند پرتو فرابنفش به کار می رود. به عینکی که عدسی آن شعاع های نور عبور یافته را به هم نزدیک نموده یا دور سازد ( واگرا یا همگرا باشد ) و همچنین عینک آفتابی که دارای انواع مختلف عدسی های جذبی پرتوی نور مضر برای محافظت چشم است «عینک طبی» می گویند. عینک طبی بیشتر برای اصلاح دید در عیوب انکساری چشم به کار می رود.
نخستین عینک قابل قرار دادن روی صورت را سالوینو دارماتی ( Salvino d'Armati ) ، اهل ایتالیا، در سال ۱۲۸۴ میلادی ساخت.
به عینکی که عدسی آن شعاع های نور عبور یافته را به هم نزدیک نموده یا دور سازد ( واگرا یا همگرا باشد ) عینک طبی می گویند. عینک طبی برای اصلاح دید در عیوب انکساری چشم به کار می رود. اصلاح دید نزدیک بینی با عدسی مقعر یا واگرا و اصلاح دید دوربینی با عدسی محدب یا همگرا است. در پیرچشمی از دو عینک یکی برای دور و یکی برای نزدیک یا عینک دودید استفاده می شود. در آستیگماتیسم از عینک استوانه ای کمک گرفته می شود که دارای محور است.
برخی مردم عینک می زنند تا بتوانند واضح ببینند. عینک ها عدسی هایی از جنس شیشه یا پلاستیک دارند که پرتوهای نور را قبل از ورود به جشم منحرف می کنند. آن گاه عدسی چشم می تواند نور را چنان متمرکز کند که تصویر واضحی از جسم بر روی شبکیه، که در عقب چشم واقع است، تشکیل می شود.
عینک نخستین بار در قرن سیزدهم میلادی در اروپا استفاده شد. با تکامل صنعت چاپ در قرن پانزدهم استفاده از عینک افزایش یافت و در قرن حاضر و با اجرای برنامهٔ آموزش عمومی، استفاده از آن گسترش یافته است.
قدیمی ترین یادکرد از عینک در شعر فارسی، مربوط به عبدالرحمن جامی در سدهٔ ۹ قمری است.
عکس عینکعکس عینکعکس عینکعکس عینک
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

عینک (glasses)
یک جفت عدسی قرار گرفته در قاب، برای اصلاح یا افزایش دید. عینک در جلو چشم ها قرار می گیرد. عیوب متداول چشم که با عدسی تصحیح می شوند عبارت اند از نزدیک بینی، دوربینی، و آستیگماتیسم که به ترتیب با استفاده از عدسی های کروی - مقعر، محدب، و عدسی های استوانه ای اصلاح می شوند. عدسی های کروی و استوانه ای را می شود ترکیب کرد. عینک های دوکانونی، که از ترکیب دو عدسی با انحناهای متفاوت ساخته می شوند، هم دید دور را تصحیح می کنند و هم برای مطالعه مناسب اند. عینک هایی با کانون متغیر نیز همین اثر را دارند، بدون این که بین دو عدسی خطی دیده شود. احتمالاً عینک را راهبی فلورانسی در قرن ۱۳م اختراع کرد. در آن زمان کمتر کسی به نقص بینایی خود پی می برد. پس از اختراع چاپ، تقاضا برای عینک به سرعت افزایش یافت. اکنون با استفاده از شیشه های حساس به نور عدسی هایی می سازند که در نور شدید تیره می شوند و در محیط هایی با نور معمولی به رنگ عادی برمی گردند. همچنین، استفاده از عدسی های سبک پلاستیکی و نیز عدسی های تماسی یا کنتاکت لنز، که به جای عینک به کار می روند، متداول شده است.

مترادف ها

specs (اسم)
مشخصات، عینک

eyeglasses (اسم)
عینک

glasses (اسم)
عینک

spectacles (اسم)
عینک

lorgnette (اسم)
عینک، عینک دسته بلند، عینک پنسی، عینک مخصوص روی بینی

pince-nez (اسم)
عینک، عینک دماغی

فارسی به عربی

زجاج , منظر , نظارة

پیشنهاد کاربران

عِیْنَک ؛ ابزاری برای به عِیْن آوردن
واژه هایی مانند �آی�، �آیه�، �عِیْن�، �آینه�، �عینک�، �معاینه�، �آئین�، �انعکاس ، عِینعکاس�، �استعانه�، �معنی�، �معنویت�، �مُعَیَّن�، �عیان�، �تَعَنّی�، �عنوان�، �اعتنا�، �عنایت� و . . . همگی به نوعی حامل مفهوم دیدن، مشاهده، یا وضوح و فهم و شناخت و تعیین و جلوه و نمود و نظر و رؤیَت هستند، و این نشان دهنده ی قدرت و گستردگی ریشه ی �عین� در زبان های عربی و فارسی است که می تواند در حوزه های بسیار زیادی با مفهوم مشترک دیدن گسترش یابد به طوری که مفهوم به عِیْن آمدن در کلمات اشاره ای مثل ( این آن اینها آنها ) همه مرتبط با کلمه ی عین و عیان بودن و دیدن قابل مشاهده می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

البته این نکته در اینجا لازم به ذکر است که مفهوم کلمه ی مُعَیَّن و مَعین نباید با هم اشتباه گرفته شوند.
چون کلمه ی مَعین از ریشه ی مَعْ و ماء و مایع و میعان به معنی آبدار و دارای آب از کلمه ی ماء منشعب شده است.
آئین ؛ اگر در ساختمان این کلمه حرف تعالی بخش ( آ ) را به عنوان باب ورود به کلمه در نظر بگیریم و با نگارش آعین این کلمه را در قانون و قواعد ایجاد کلمات تحلیل و بررسی کنیم به معنی آداب و رسومی که منتج به، به عِیْن آمدن و انعکاس و بازتاب نور خداوند متعال از طریق عملکرد وجود ما می شود می باشد.
فلسفه ی مفهوم نهفته در صندوقچه ی اسرارآمیز آئین ، به برآیندِ آداب و رسومی گفته می شود که آینده ی انسان را عیان و تعیین و تضمین کند.
فلسفه وجودی ابزاری به نام آینه نیز بر مبنای بازتاب نور و انعکاس عکس و تصاویر جهت عیان شدن و به عِیْن آمدن و مُعَیَّن شدن می باشد.
تا بدانجا که از مفهوم کلمه ی آینه به عنوان ابزاری برای انعکاس و به عِیْن آمدن در فرهنگ فارسی کلمه ی آئین نیز رایج و متداول شده است
همچنین معنی اصطلاح تَعَنّی و عنایت داشتن و عنوان از جهت به عِیْن آمدن و توجه کردن و نگاه کردن جهت به چشم آمدن می باشد.
آیه ؛ عیان کننده با تَعَنّی و عنایت به عناوین و عِیْن و معانی
درک و جانمایی بهتر مطالب فوق و مفهوم کلمات مرتبط با کلمه ی آئین جهت نشستن و حفظ این مفهوم در ذهن در مطلبِ تحلیل و تفسیر شده ی زیر در خصوص مفهوم کلمه ی آیسودا تبیین شده است ؛
آیسودا ؛
از آنجایی که در فرهنگ غنی فارسی و تمدن پهناور ایرانی در فرهنگ نامگذاری ها ، شخصیت زن در زندگی و مادر و دختر برای ایرانیان دارای اَرج و قرب و احترام زیادی بوده است تمام نام های زنانه در نزد ایرانیان بر مبنای ارزش های بالایی بوده که شخصیت زن به عنوان یک شخصیت مرکزی و محوری در تشکیل خانواده و ساختن زندگی برای مردان ایران زمین داشته است به طوری که شعار زن زندگی سازندگی چکیده و عصاره ی ناب این فرهنگ غنی در پهنه ی وسیع فرهنگ ایران عزیزمان بوده است.
تعریفی که از کلمه ی آیسودا در زبان ترکی به عنوان بخشی از تمدن ایران در حال حاضر رایج می باشد بدینصورت است که کلمه ی آیسودا بر مبنا و مرتبط با دو کلمه ی ( آی ) با ترجمه و برگردان آن به زبان فارسی به معنی ماه و بخش دوم کلمه ی ( سو ) به معنی آب می باشد.
یعنی تصویری از ماه که در آب افتاده باشد و آب نیز به مانند یک آینه این تصویر را انعکاس داده باشد و به عِیْن آورده باشد.
فلسفه ی کلمه ی ( آی ) به معنی ماه در زبان ترکی منشعب شده و خلاصه شده ی کلمه ی آیْن با ریخت کامل تر آن آینه می باشد.
از آنجایی که از جانب خداوند حکیم ، ماهیت و فلسفه ی وجودی کره ی ماه به مانند یک آینه در واقعیت و در عالم هستی بر مبنای انعکاس نور خورشید برای آسمان شب می باشد.
کلمه ی خلاصه شده و ناقص ( آی ) در زبان ترکی که دارای ریخت کاملتر، تحت عنوان آیْن می باشد منشعب از کلمه ی آینه می باشد.
یعنی حکمت و انتخاب کلمه ی آی منشعب از کلمه ی آینه در زبان ترکی به معنی ماه بر مبنای انعکاس دهنده بودن آینه می باشد بر همین مبنا، با تحلیل و تفسیری که برای کلمه ی آیسودا منشعب از دو کلمه ی آینه و سو به معنی آب شد ریخت کاملتر کلمه ی آیسودا با این تعریف کلمه ی آینسودا می باشد.
ولی از آنجایی که حرف ( ن ) در ساختمان کلمه ی آیسودا وجود ندارد اگر بخواهیم از یک زاویه ی دیگر یک تفسیر درست از کلمه ی آیسودا با توجه به پیشینه ی تاریخی و آئین و فرهنگ و تمدن غنی ایران در حوزه ی تمدنی ایران پهناور را داشته باشیم با توجه به ذات آوایی و رفتار تعالی بخش حرف ( آ ) در انتهای ساختمان کلمه ی آیسودا به معنی مایه ی آسودگی و بسیار آسایش بخش و سایه افکن دارای معنا و مفهوم می باشد.
آنَاءِ اللَّیْلِ ؛
از مفهوم مشترک کلمات آئین و آئینه و آینه و آیه و عِیْن و عیان و آینده و تَعَنّی و عنایت و اعتنا و عنوان و معنی و معنا و معنویت و. . . با ساختمان ها و کاربری های متفاوت در قرآن با کلمه ی آناء به معنی عیان شدن در هنگامی که ماه، نور خورشید را در شب انعکاس و بازتاب می دهد و عیان می کند برای ذکر تسبیح خداوند متعال آورده شده است.
فَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا یَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا ۖ وَمِنْ آنَاءِ اللَّیْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّکَ تَرْضَىٰ
عنایت ؛ اعتنا کردن، تَعَنّی کردن در معنی و معانی
عنایت ؛ وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّومِ
( نستعین ؛ کلمه ی نستعین به معنی طلب استعانت در آیه ی ایاک نستعین از ریشه ی عِین ایجاد گردیده به معنی به یکتایی خودت تنها از تو می خواهیم که ما را ببینی و از نظر خودت دور نکنی می باشد. کلمه ی عین مرتبط با کلماتی از قبیل عینک مُعَین عیان آینه و. . . می باشد. )
عنان ؛ از مصدر عِیْن در بسیاری از موقعیت های کاربردی جهت کلمه سازی استفاده شده است.
اصطلاح عنان کار از دست دادن یعنی کنترل نگاه و نظر را از دست دادن و دیدن چیزهایی که نباید دیده شود. پس با این تفسیر عنان یعنی مهار کردن و کنترل کردن چشم و نگاه و دید.
مصدر و بن واژه ی کلمه ی عنان ، عین می باشد
و مصدر این مصدر عی یا آی مرتبط با کلمه ی آیه و آیْن می باشد.
کلیدواژه ی ( عین ) مصدر و بن واژه ی بسیاری از کلمات هم خانواده خودش در جایگاه های کاربردی مختلف می باشد.
( آیه عنان عنوان عین عُوْن عینک معاینه عیان آینه آن این معنی معنا مُعَیَّن تعیین تعاون معاون تأنی )
حروف اصلی در تمام کلمات ذکر شده با مصدر و بن واژه ی ( عین ) دو حرف ( ع ن ) می باشد.
و حرف اصلی تر کلمه ی عین حرف ( ع ) می باشد.
حرف ( ع آ ) با توجه به محل مشترک صدور آوای آنها از ابزارهای کلامی واقع در دهان در قوانین ایجاد کلمات و قوانین نگارشی آنها قابل تبدیل به یکدیگر می باشند.
حقیقت و ذات آوایی حرف ( آ ع ) منطبق با عالم واقع یک جریان رو به ازدیاد و تعالی و قابل رویت را در کلمات ایجاد می کند.
به گونه ای که وقتی صدای این حرف را با کمک ابزارهای ایجاد کلام مثل لب و دندان و حلق و زبان به آواز در می آوریم دهان به مانند شیپوری که بخواهد صدا را از یک نقطه ی تنگی به یک نقطه ی حجیم تری برساند این مفهوم تعالی را می توانیم درک کنیم.
یکی از ابعاد ذات آوایی حرف ( آ ع ) این است که در هر کلمه ای نقش آفرینی کند بُعد تألیف شدن و تعالی یافتن و به چشم آمدن و دیده شدن در آن مستتر می باشد.
حرف ( آ ) چه با ریخت بی کلاه ( ا ) چه با ترکیب مُصَوِّت ها چه با ریخت عین ( ع ) نماد تألیف شدن و تعالی یافتن و به چشم آمدن در مفهوم کلمات را ایجاد می کند.
به گونه ای که دو کلمه ی عِین و عینک در زبان عربی و کلمه ی آینه در زبان فارسی و خود کلمه ی تألیف و تعالی و علف به خوبی این تعریف را تأیید می کند.
عنوان ؛ سرفصل قرار دادن برای دیدن و به عین آمدن و عیان شدن عمق مطلب
عین ؛ چشم
عُوْن ؛ چشمها
عیان ؛ آشکار و قابل رویت
معنی ؛ مفهوم جهت دیدن و درک مسایل
معین ؛ مشخص
تعیین ؛ مشخص کردن از جهت به دید آمدن
تعاون ؛ همفکری از جهت بهتر دیدن مسایل
معاون ؛ جانشین از جهت عدم حضور رییس برای دیدن
تأنی ؛ حوصله به خرج دادن جهت دیدن مسایل
حتی کلمه ی انتظار که از نظر کردن و نظارت منشعب شده است با ریخت عینتظر به مفهوم نظاره کردن با چشم احتمالا با کلمه ی عین مرتبط می باشد مانند کلمه ی انعکاس که با نگارش عِینعکاس مفهوم خودش را با مصدر عین بهتر به ما می رساند.
همچنین کلمه ی عنصر به معنی مواد قابل رویت
و کلمه ی انسان با ریخت عینسان به معنی موجود بینا
و کلمه ی اُنس به معنی به چشم همدیگر آمدن و همدیگر را دیدن و فراوان از این دست کلمات مفهوم به عین آمدن در آن مستتر است.

چشمواره
چشواره
به نظر می رسد که واژهء "عینک" از واژگان فارسی کهن باشد، چرا؟
چون گذشتگان ما به "عینک" عای نک" یا عایی نک" می گفتند، هنوز هم خیلی از افراد سالخورده ، عای نک " می گویند،
خب عای نک " را به صورت آیی نک" می نویسم،
...
[مشاهده متن کامل]

آیینک = آینه ک
یعنی آینه کوچک
حالا آینه کوچک چه بوده؟ گویا گذشتگان چشم انسان و حیوانات را آینه کوچک می دانستند چون هر کسی عکس و تصویر خودش را در چشم دیگری و بخصوص درچشم حیوانات می بیند، اگر به چشمان یک الاغ و یا گاو دقت می کرد تصویر خودش به خوبی در آن می دید از طرفی در آب راکد به طور کامل تصویر خود را می دید و یا در جام آب، نیز همین حالت را داشت
اما زمانی که خط عربی به خاطر قداست رایج شد و زبان فارسی پهلوی متروک گردید آینک که ریشه اوستایی دارد به صورت عینک نوشته شد در صورتی که ما فکر می کنیم عینک یعنی چشم کوچک، در صورتیکه اینگونه نیست چون هر نوع عینکی از چشم انسان بزرگتر است
رضا ضحاکی راحت. مدرس و دبیر تاریخ

بینک خوانش: عینک مطالعه.
"بینک خوانش"من این است.
همه را تا پایان خواندم.
بینکت را عوض کن.
وسیله مطالعه یا بهتر دیدن
می توانیم یا برگرفته از {آیینه} واژه {آیینَک، آینَک} را بسازیم، یا پیشنهاد هایی همچون {چِشمَک، بینَک ( پیشنهادِ کاربرِ گرامیِ /صمد توحیدی/ ) . . . . } را بکار ببریم.
اگر بخواهیم مردم گرایانه کار کنیم و زیبایی گرایی را پیشه کنیم، روش نخست بهتر است.
بِدرود!
بینک
چشمینه
چشمینه.
نوشتار زیر را برای خوانندگان آماده کردم:
عینک
عینک=عین ک
ک در اینجا ک کوچک کننده می باشد. عین هم واژه ای عربی برابر با چشم است.
پس عینک=چشمک
این برابر، تنها از روی خود واژه بود.
فرهنگستان زبان و ادب پارسی ( در یکی از دیدگاه ها ) واژه چمشیار را برگزیده است.
...
[مشاهده متن کامل]

عینک
پارسی یا عربی:عربی ( بیشتر )
برابر پارسی:چشمیار، چشمک

برچشم
glasses :عینک 👓⁦🕶️⁩
واژه عینک
معادل ابجد 150
تعداد حروف 4
تلفظ 'eynak
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی. فارسی]
مختصات ( عَ یا عِ نَ ) [ ع - فا. ] ( اِ. )
آواشناسی 'eynak
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
عَین = چشم.
عَین : حرف ع ( هم لفظی )
عینک = اصلش کمک به عین ( چشم ) ودیدن. چشم یار. دیدن یار.
واز کلمه "چشمک: استفاده نشد چون قبل از عینک معنی متفاوت داشت ودارد.
ناخدا = خدای ناو
. . .
...
[مشاهده متن کامل]

أعین: جمع عین
"و لهم أعین لا یبصرون بها"
عیون: چشمهای آب= سر آب وبا سراب عربی هیچ ارتباطی ندارد وفقط تشابه لفظی یا نوشتاری ( عمداً یا سهواً )
و"چشم آب" ترجمه تحت اللفظی "عین الماء" که قبل از اسلام در متون فارسی وجود ندارد.
"فأخرجناهم من جنات و عیون"
العین من العون لأ نّها تعین العقل علی البصر.

کدام جمله "فارسی" تر یا درست هست؟
عینک بزن
آینک بپوش
عینک بگذار
از عینک إستفاده کن
آینک جلو چشمت بگذار
از عینک بکارببر
عینک نصب کن
عینک استعمال کن
- - - - - - -
عَین = چشم.
...
[مشاهده متن کامل]

عَین : حرف ع ( هم لفظی )
عینک = اصلش کمک به عین ودیدن. چشم یار. دیدن یار.
واز کلمه "چشمک: استفاده نشد چون قبل از عینک معنی متفاوت داشت ودارد.
ناخدا = خدای ناو
. . . .
أعین: جمع عین
"و لهم أعین لا یبصرون بها"
عیون: چشمهای آب= سر آب وبا سراب عربی هیچ ارتباطی ندارد وفقط تشابه لفظی یا نوشتاری ( عمداً یا سهواً )
و"چشم آب" ترجمه تحت اللفظی "عین الماء" که قبل از اسلام در متون فارسی وجود ندارد.
"فأخرجناهم من جنات و عیون"
العین من العون لأ نّها تعین العقل علی البصر.

🇮🇷 واژه ی برنهاده: عینک 🇮🇷
در کُردی کرمانجی این را بَرچاوک می گویند
یعنی برچشمک یا برچشم
بِه بین، چشم یار، عینک
چشم فرنگی . [ چ َ / چ ِ م ِ ف َرَ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مراد از عینک باشد. ( آنندراج ) . عینک . ( ناظم الاطباء ) . چشمک . آلتی که برای تقویت نیروی باصره بر چشم گذارند. رجوع به چشمک شود.
برچشمک
( بر چشم ک )
دیدک=دید ک
بیناک=بین اک
چشمک=چشم ک
واژه عینک ایران است و البته واژه عین هم در عربی ، ایرانی است و با واژه آینه همخانواده است، چون چشم مثل آینه است

به نظر می رسد که واژهء "عینک" از واژگان فارسی کهن باشد، چرا؟
چون گذشتگان ما به "عینک" عای نک" یا عایی نک" می گفتند، هنوز هم خیلی از افراد سالخورده ، عای نک " می گویند،
خب عای نک " را به صورت آیی نک" می نویسم،
...
[مشاهده متن کامل]

آیینک = آینه ک
یعنی آینه کوچک
حالا آینه کوچک چه بوده؟ گویا گذشتگان چشم انسان و حیوانات را آینه کوچک می دانستند چون هر کسی عکس و تصویر خودش را در چشم دیگری و بخصوص درچشم حیوانات می بیند، اگر به چشمان یک الاغ و یا گاو دقت می کرد تصویر خودش به خوبی در آن می دید از طرفی در آب راکد به طور کامل تصویر خود را می دید و یا در جام آب، نیز همین حالت را داشت
اما زمانی که خط عربی به خاطر قداست رایج شد و زبان فارسی پهلوی متروک گردید آینک که ریشه اوستایی دارد به صورت عینک نوشته شد در صورتی که ما فکر می کنیم عینک یعنی چشم کوچک، در صورتیکه اینگونه نیست چون هر نوع عینکی از چشم انسان بزرگتر است

بیناک = بین اک : چیزی که با آن می بینم
مانند :
خوراک ، پوشاک ،
آقای امیر مهدی اربی نه عربی . این واژه سازی نادرست است . تیه در لری چشم است و تیام تیه های من تیک برابر بهتری است . تیک های من عینک های من
واژه ی عین در اربی به مانای چشم است ولی واژه ی عینک رو به نادرست با ع نوشتن ، بنابراین می شود آینک، آیینه ک. ریشه در اوستا و. پهلوی دارد
نگرین : وابسته به چشم و نگریستن.
چشم بند
چشمیار
عین واژه ای اربی و به معنی چشم و «اَک» پسوند کوچک نمایی در پارسی و روی هم به معنی چشم کوچک می باشد. پارسی آن این است:
تیامک tiâmak ( لری: تیا= چشم + میانوند «م» + «ک»
دیدیار
چشم یار، آیینک ( ایینه + ک )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٢)