عینا

/~eynan/

مترادف عینا: بعینه، درست، دقیقاً، شبیه، مثل، نظیر

برابر پارسی: مانند، همانند

معنی انگلیسی:
exactly, just, in the original form, identically, literally, in kind, very

فرهنگ اسم ها

اسم: عینا (دختر) (عربی) (تلفظ: aynā) (فارسی: عینا) (انگلیسی: ayna)
معنی: زن فراخ چشم، زن زیبا چشم، ( عربی، عیناء )
برچسب ها: اسم، اسم با ع، اسم دختر، اسم عربی

لغت نامه دهخدا

عینا. [ ع َ ] ( ع ص ) تلفظی است از «عیناء». زنی فراخ چشم. ( دهار ) : و حورا و عینای فرادیس اعلی را از خطر تلبیس ایشان مطلقه ثلاث گردانیده. ( سندبادنامه ص 94 ). رجوع به عیناء شود. || ( اِ ) عینان ، که در حال اضافه نون آن حذف شده باشد. دو چشم.
- عیناالعود ؛ دو چشم عود. دو سوراخی است که بر صورت عود است. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
( عیناً ) عیناً. [ ع َ نَن ْ ] ( از ع ، ق ) درست ماننده. ( فرهنگ فارسی معین ). راست. درست. شخصاً. نفساً.بعینه. بنفسه. و رجوع به عینه و بعنیه و عین شود.، عین ا. [ ع َ نُل ْ لاه ] ( ع اِ مرکب ) چشم خدای. حفظ خدای. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) :
تو شب به روضه نبوی زنده داشته
عین اللهت بلطف نظر پاسبان شده.
خاقانی.
دیوان مرا که گنج عرشی است
عین اللَّه گنج بان ببینم.
خاقانی.
بینی جمال حضرت عین اللَّه آن زمان
کآیینه دل تو شود صادق الصفا.
خاقانی.
- علیک عین اﷲ ؛ چشم خدا بر تو باد. در حفظ خدا باشی :
ایا کریم زمانه علیک عین اﷲ
تویی که چشمه خورشید را به نور ضوی.
منوچهری.
|| ( اصطلاح عرفان ) انسان کامل. ( از فرهنگ علوم عقلی ).

فرهنگ فارسی

درست ماننده نظیر : این دختر عینا مثل پدرش است . عینا مانند استادش رفتار می کند .
تلفظی است از عینا زنی فراخ چشم

فرهنگ معین

( عیناً ) (عَ یا ع نَ نْ ) [ ع . ] (ق . ) مانند، بسیار شبیه .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مُّتَجَاوِرَاتٌ: کنار هم (از معصومین علیهم السلام روایت شده که فرموده اند : "و فی الارض قطع متجاورات " معنایش این است که یک قطعه زمین در مجاورت قطعه دیگری است ، آن یکی حاصلخیز و پاک و این دیگری شوره زار است ، عینا مانند مردمی که در مجاورت مردمی دیگر هستند ، ولی از س...
معنی یَهِیمُونَ: حیران و سرگردانند (کلمه یهیمون از هام - یهیم - هیمانا است و این واژه به معنای آنست که کسی پیش روی خود را بگیرد و برود ، و مراد از هیمان در هر وادی در عبارت "أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وَادٍ یَهِیمُونَ"، افسار گسیختگی آنان در سخن گفتن است ، میخو...
ریشه کلمه:
عین (۶۵ بار)

مترادف ها

just (قید)
عینا، تنها، فقط، اندکی پیش، الساعه، در همان دم

accurately (قید)
عینا

exactly (قید)
عینا، یکسره، کاملا، بدرستی، بکلی، چنین است

identically (قید)
عینا

literally (قید)
عینا

textually (قید)
عینا

plumb (قید)
عینا، بطور عمودی، عمودا

definitely (قید)
عینا

فارسی به عربی

بالضبط , جدا , فقط

پیشنهاد کاربران

عینهو
《 پارسی را پاس بِداریم》
با سه پَند : اَندیشه ، گویه وَ کُنه یِ نیژ/ نیک
عِیناً
واژه یِ عِیناً که اَز عِین بَرگِرِفته شُده ایرانی - اُروپایی وَ هَم ریشه با :
پارسی : آین دَر آینه / آیینه = اَبزار با چِشم خود را دیدَن
...
[مشاهده متن کامل]

واژه یِ چِشم پَسان تَر ها بَرساخته شُده وَ هَم ریشه با چِشیدَن ، چاشنی ، چِشته اَست ؛
این گونه بوده که بَرایِ آزمودَن چیزی بایَد نُخُست آن را چِشید ؛
چِشمه : بَرایِ پاک وَ ناهیت بودَنِ آب بایَد آن اَز آغازگاه یا سَرچِشمه چِشید .
پارسی : آگاه < آگ - آه < آگ= چِشم
اِنگِلیسی : eye
آلمانی : Auge
عِیناً بَر پایه یِ ریشه شِناسی : آینه وار
کاربُرد دَر فَراز ( جُمله ) :
او آن پیش آمَد را آینه وار بازگُفت.
به فارسیِ اِمروز : او آن اِتِّفاق را عِیناً نَقل کَرد.
تَن دُرُست وُ مَن دُرُست باشید ! ( مَن = اَندیشه )

بپرس