عنبربو
/~anbarbu/
فرهنگ اسم ها
معنی: عنبر+ بو، معطر
برچسب ها: اسم، اسم با ع، اسم دختر، اسم فارسی
لغت نامه دهخدا
عجب نوش شکرپاسخ چنین گفت
که عنبربو گلی در باغ بشگفت.
نظامی.
مگر تو شانه زدی زلف عنبرافشان راکه باد غالیه سا گشت و خاک عنبربوست.
حافظ.
|| ( اِ مرکب ) یکی از اقسام برنج است که در گیلان به این اسم معروف میباشد. || گیاهی از تیره مرکبان که درحقیقت یکی از انواع قنطوریون محسوب می شود و چون دارای بویی مطبوع است آن را قنطوریون مشکی نیز گویند. عنبر. ( از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به قنطوریون شود: در لطافت نوگلی دارم که زلف خویش را
شانه از دندانه گلهای عنبربو کند.
محسن تأثیر ( از آنندراج ).
اگر صد اره بر فرقم نهد رنج تهیدستی چو عنبربو همان باشد ز غیرت روی خندانم.
محسن تأثیر ( از آنندراج ).
فرهنگ عمید
گویش مازنی
دانشنامه عمومی
عنبربو ( به لاتین: Anbabu ) یک روستا در جمهوری آذربایجان است که در شهرستان آستارا ( جمهوری آذربایجان ) و در دهیاری موتولایاتاق واقع شده است. این روستا در کنار رود بشه رو قرار دارد. [ ۱]
نام این روستا به صورت امبه بو هم گفته می شود. امبه در زبان تالشی همان عنبر است. [ ۲]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفنام این روستا به صورت امبه بو هم گفته می شود. امبه در زبان تالشی همان عنبر است. [ ۲]
wiki: عنبربو
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید