عنبر
/~anbar/
مترادف عنبر: عنبربو، گل گندم، فتنه
برابر پارسی: انبر، زغال اخته، شاهبوی
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: ماده ای چرب، خوشبو، و معطر، و معطر که از معده یا روده نوعی ماهی گرفته می شود و امروزه در عطرسازی به کار می رود
برچسب ها: اسم، اسم با ع، اسم دختر، اسم عربی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پدر قبیله ایست از بنی تمیم
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
* عنبر اشهب: [قدیمی] نوعی عنبر خالص و تیره رنگ.
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] عَنبر، ماده ای تیره رنگ و خوش بو می باشد.
از عنوان یاد شده (عنبر) به مناسبت در باب های طهارت، خمس و حج سخن گفته اند.
منشأ
در این که عنبر از چه چیز گرفته می شود، کلمات لغویان مختلف است. برخی آن را ماده ای چرب و تیره به رنگ خاکستری دانسته اند که از دستگاه گوارشی عنبر ماهی (کاشالوت) گرفته می شود. برخی دیگر آن را برگرفته از فضله جانور دریایی و گروه سوم از چشمه های دریایی دانسته اند. بعضی نیز منشأ آن را گیاهی در دریا ذکر کرده اند. البته از نظر فقهی بر این اختلافات اثری مترتب نیست.
احکام
...
از عنوان یاد شده (عنبر) به مناسبت در باب های طهارت، خمس و حج سخن گفته اند.
منشأ
در این که عنبر از چه چیز گرفته می شود، کلمات لغویان مختلف است. برخی آن را ماده ای چرب و تیره به رنگ خاکستری دانسته اند که از دستگاه گوارشی عنبر ماهی (کاشالوت) گرفته می شود. برخی دیگر آن را برگرفته از فضله جانور دریایی و گروه سوم از چشمه های دریایی دانسته اند. بعضی نیز منشأ آن را گیاهی در دریا ذکر کرده اند. البته از نظر فقهی بر این اختلافات اثری مترتب نیست.
احکام
...
wikifeqh: عنبر
دانشنامه عمومی
عنبر یا به فارسی شاه بوی، ماده ای مومی است که از نهنگ عنبر به دست می آید. [ ۱] در گذشته بیشتر در عطرسازی به کار می رفت.
عنبر در دستگاه گوارش نهنگ عنبر ساخته می شود و از راه مخرج یا دهان این جانور دفع می شود. [ ۲] قطعه های عنبر دفع شده روی آب دریا یا در ساحل به دست می آید. [ ۳]
عنبر سائل بیشتر به دلیل اینکه تا حد زیادی مانند مشک در تولید عطر و رایحه به کار می رود شناخته شده است. هنوز هم می توان عطرهایی را یافت که عنبر سائل در آنها به کار رفته است. [ ۴] در طول تاریخ از عنبر سائل در غذا و نوشیدنی استفاده شده است. طبق روایت ها، خوراک تخم مرغ و عنبر سائل، غذای مورد علاقه شاه چارلز دوم انگلستان بوده است. [ ۵]
در قرن ۱۸ در اروپا از آن به عنوان طعم دهنده قهوه ترک[ ۶] و هات چاکلت استفاده شده است. در برخی فرهنگها این ماده به عنوان یک داروی مقوی جنسی شناخته می شود.
مصریان باستان عنبر سائل را به عنوان بخور می سوزاندند، در حالی که در مصر امروزی از عنبر سائل برای معطر کردن سیگار استفاده می شود. چینی های باستان به این ماده «عطر تف اژدها» می گفتند. [ ۷]
در دوران مرگ سیاه در اروپا، مردم بر این باور بودند که همراه داشتن یک گلوله عنبر سائل می تواند از ابتلای آنها به طاعون جلوگیری کند. دلیل آن این بود که عطر، بوی هوا را که به باور مردم عامل طاعون بود می پوشاند. [ ۷]
در ادبیات فارسی استفاده از واژهٔ عنبر بسیار زیاد است. سعدی شیرازی در بیتی از یکی از غزل های خود به شکل تلویحی به عنبر اشاره کرده است:
یا در جای دیگری:
مولوی:
انوری:
حافظ:
خاقانی:
خواجوی کرمانی:
عنبر در دستگاه گوارش نهنگ عنبر ساخته می شود و از راه مخرج یا دهان این جانور دفع می شود. [ ۲] قطعه های عنبر دفع شده روی آب دریا یا در ساحل به دست می آید. [ ۳]
عنبر سائل بیشتر به دلیل اینکه تا حد زیادی مانند مشک در تولید عطر و رایحه به کار می رود شناخته شده است. هنوز هم می توان عطرهایی را یافت که عنبر سائل در آنها به کار رفته است. [ ۴] در طول تاریخ از عنبر سائل در غذا و نوشیدنی استفاده شده است. طبق روایت ها، خوراک تخم مرغ و عنبر سائل، غذای مورد علاقه شاه چارلز دوم انگلستان بوده است. [ ۵]
در قرن ۱۸ در اروپا از آن به عنوان طعم دهنده قهوه ترک[ ۶] و هات چاکلت استفاده شده است. در برخی فرهنگها این ماده به عنوان یک داروی مقوی جنسی شناخته می شود.
مصریان باستان عنبر سائل را به عنوان بخور می سوزاندند، در حالی که در مصر امروزی از عنبر سائل برای معطر کردن سیگار استفاده می شود. چینی های باستان به این ماده «عطر تف اژدها» می گفتند. [ ۷]
در دوران مرگ سیاه در اروپا، مردم بر این باور بودند که همراه داشتن یک گلوله عنبر سائل می تواند از ابتلای آنها به طاعون جلوگیری کند. دلیل آن این بود که عطر، بوی هوا را که به باور مردم عامل طاعون بود می پوشاند. [ ۷]
در ادبیات فارسی استفاده از واژهٔ عنبر بسیار زیاد است. سعدی شیرازی در بیتی از یکی از غزل های خود به شکل تلویحی به عنبر اشاره کرده است:
یا در جای دیگری:
مولوی:
انوری:
حافظ:
خاقانی:
خواجوی کرمانی:
wiki: عنبر
عنبر (مسجدسلیمان). عنبر شهری از توابع مسجدسلیمان در استان خوزستان است. [ ۱]
این شهر در ۲۲ مردادماه ۱۳۹۸ از روستا به شهر ارتقاء یافت.
این شهر در بخش عنبر قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۷۲ نفر ( ۷۶خانوار ) بوده است.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفاین شهر در ۲۲ مردادماه ۱۳۹۸ از روستا به شهر ارتقاء یافت.
این شهر در بخش عنبر قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۷۲ نفر ( ۷۶خانوار ) بوده است.
wiki: عنبر (مسجدسلیمان)
دانشنامه آزاد فارسی
عَنْبَر (ambergris)
مادۀ چرب و مومی شکلی، که در معده و روده های نهنگ موم داریافت می شود. این ماده به صورت شناور در دریاهای گرم یافت می شود و در صنایع عطرسازی به منزلۀ پایدارساز کاربرد دارد. این ماده، ترشح عادی روده است و بر اثر بیماری تولید نمی شود.
مادۀ چرب و مومی شکلی، که در معده و روده های نهنگ موم داریافت می شود. این ماده به صورت شناور در دریاهای گرم یافت می شود و در صنایع عطرسازی به منزلۀ پایدارساز کاربرد دارد. این ماده، ترشح عادی روده است و بر اثر بیماری تولید نمی شود.
wikijoo: عنبر
عنبر (گیاه). رجوع شود به:قنطوریون
wikijoo: عنبر_(گیاه)
مترادف ها
کهربا، کهربایی، عنبر، رنگ کهربایی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
در کتاب موبی دیک نوشته ی هرمان ملویل و ترجمه ی پرویز داریوش در ص ۳۰۷ مینویسد:
". . . و اما این عنبر خاکستری مادۀ عجیبی است و به عنوان کالای بازرگانی چندان اهمیت دارد که در سال ۱۷۹۱ یک تن ناخدای زاده نانتوکت به نام کافینز را در دادگاه مجلس مبعوثان انگلستان درباره این موضوع به محاکمه کشیدند چون در آن هنگام و در واقع بالنسبه تا همین اواخر اصل واقعی شاه بوی مانند خود عنبر برای اهل علم معمایی بود هر چند لغت Ambergris ترکیب فرانسوی عنبر خاکستری است با وجود این آن دو ماده بکلی از یکدیگر جدا هستند. چون عنبر نیز هر چندگاه بر ساحل دریا به دست میآید در خاک های دور از ساحل به چنگ می افتد، در حالی که عنبر خاکستری جز در دریا به دست نمی آید اضافه بر آن عنبر ماده سخت و شفاف و شکننده و بی بویی است که به کار دهانه نی لبک و پیپ و دانه تسبیح و زیورهای دیگر می رود و عنبر خاکستری نرم و مومگونه و چنان به شدت خوشبو و معطر که به مقدار زیاد در عطرسازی و خمیر بخور و شمع های گران بها و گردمو و دهنیات به کار می رود ترک ها از آن در آشپزی استفاده می کنند و نیز آن را به مکّه می برند به همان گونه که کُندُر را به کلیسای پطرس قدیس در رم می برند. برخی بازرگانان شراب فروش چند دانه در شراب قرمز می ریزند تا خوشبو شود. "
... [مشاهده متن کامل]
اما در پاورقی جناب داریوش آورده اند که:"لفظ انگلیسی Amber خود از لفظ عربی عنبر و به همان معنی است. Ambergris که از امعاه وال به دست می آید از لحاظ شیمیایی همان است و از لحاظ لفظ �خاکستری� انصافه دارد. م. "
". . . و اما این عنبر خاکستری مادۀ عجیبی است و به عنوان کالای بازرگانی چندان اهمیت دارد که در سال ۱۷۹۱ یک تن ناخدای زاده نانتوکت به نام کافینز را در دادگاه مجلس مبعوثان انگلستان درباره این موضوع به محاکمه کشیدند چون در آن هنگام و در واقع بالنسبه تا همین اواخر اصل واقعی شاه بوی مانند خود عنبر برای اهل علم معمایی بود هر چند لغت Ambergris ترکیب فرانسوی عنبر خاکستری است با وجود این آن دو ماده بکلی از یکدیگر جدا هستند. چون عنبر نیز هر چندگاه بر ساحل دریا به دست میآید در خاک های دور از ساحل به چنگ می افتد، در حالی که عنبر خاکستری جز در دریا به دست نمی آید اضافه بر آن عنبر ماده سخت و شفاف و شکننده و بی بویی است که به کار دهانه نی لبک و پیپ و دانه تسبیح و زیورهای دیگر می رود و عنبر خاکستری نرم و مومگونه و چنان به شدت خوشبو و معطر که به مقدار زیاد در عطرسازی و خمیر بخور و شمع های گران بها و گردمو و دهنیات به کار می رود ترک ها از آن در آشپزی استفاده می کنند و نیز آن را به مکّه می برند به همان گونه که کُندُر را به کلیسای پطرس قدیس در رم می برند. برخی بازرگانان شراب فروش چند دانه در شراب قرمز می ریزند تا خوشبو شود. "
... [مشاهده متن کامل]
اما در پاورقی جناب داریوش آورده اند که:"لفظ انگلیسی Amber خود از لفظ عربی عنبر و به همان معنی است. Ambergris که از امعاه وال به دست می آید از لحاظ شیمیایی همان است و از لحاظ لفظ �خاکستری� انصافه دارد. م. "
عنبر در زبان پهلوی به شیوه "اَمبَر" بوده است و به زبان عربی رفته است و در آنجا به عنبر دگرگون شده است. اکنون عرب ها همان عنبر خودشان را به ما داده اند و ما هم از آن بهره می بریم! ولی ایرانی ها خیلی از "ن" ها را "م" می گویند همانند شنبه که شمبه می گویند، این را هم می گویند "امبر". ولی در نوشتن و نگارش، این واژه به شیوه "عنبر" نوشته می شود که. . . . .
... [مشاهده متن کامل]
بدرود!
... [مشاهده متن کامل]
بدرود!
عنبر واژه ای است معرب که از �امبر� فارسی گرفته شده همچنین عنبر ماده مومی کمیابی است که به �زر شناور� مشهور است، در صنعت عطرسازی، همچون گنجی به شمار می رود.
این زر شناور باعث افزایشبوی خوش عطر ها و ادکلن ها می شود.
... [مشاهده متن کامل]
نوامبر نیکولز، عطرساز و صاحب نشان تجاری شمین ( Ch�min ) ، در این زمینه می گوید: �این ماده بسیار ارزشمند به دلیل بوی منحصربه فرد و ویژگی های تثبیت کننده اش شناخته می شود و ماندگاری و شدت بوهایی را که به آن اضافه می شود، افزایش می دهد. �
این ماده گرانبها در معده نوعی نهنگ با نام نهنگ عنبر ( نهنگ اسپرم ) تولید می شود. نهنگ عنبر که بزرگ ترین شکارچی دندان دار طبیعت به شمار می ورد، مدت ها است که در فهرست گونه های رو به انقراض قرار دارد.
این زر شناور باعث افزایشبوی خوش عطر ها و ادکلن ها می شود.
... [مشاهده متن کامل]
نوامبر نیکولز، عطرساز و صاحب نشان تجاری شمین ( Ch�min ) ، در این زمینه می گوید: �این ماده بسیار ارزشمند به دلیل بوی منحصربه فرد و ویژگی های تثبیت کننده اش شناخته می شود و ماندگاری و شدت بوهایی را که به آن اضافه می شود، افزایش می دهد. �
این ماده گرانبها در معده نوعی نهنگ با نام نهنگ عنبر ( نهنگ اسپرم ) تولید می شود. نهنگ عنبر که بزرگ ترین شکارچی دندان دار طبیعت به شمار می ورد، مدت ها است که در فهرست گونه های رو به انقراض قرار دارد.
همه چیز درباره ی مُشک، مِشک، مِسک، سُعد، عَنبر:
مُشک یا مِشک یا مِسک کدام تلفظ صحیح است؟
دهخدا می نویسد اهل فارس به کسر میم مِشک و اهل ماوراءالنهر بضم میم مُشک و� اهل عرب مِسک خوانند یعنی بجای شین ، سین دانند. اما گویا در ادبیات و صحبت های آحاد مردم تلفظ مُشک رایج تر است.
... [مشاهده متن کامل]
رابطه ی مُشک و مَشک؟ ( کمک کننده به یادسپاری آسانتر )
هر دو مُشک و مَشک را از نوعی دام یا چهارپا تهیه می کنند مُشک را طی فرایندی از ناف آهو می گیرند ( ماده ای نهایت خوشبوی در کیسه ای که آن را نافه گویند و در زیر شکم آهوی مشکین نرینه جای دارد. ) و اما طی فرایندی دیگر مَشک را از پوست گوسفند که درست و بدون شکافتن از وسط کنده باشند تهیه می کنند و در آن ماست و دوغ و آب و جز آن ریزند. ( برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات هم بازی کرد و داستان ساخت مثلا پسر، یه مَشک بردار، برو تبت، کشور مُشک خیز، یه مُشت مُشک بردار بریز تو مَشک، بردار بیار )
در ضمن، در ادامه به دو ماده خوشبوی دیگر اشاره می شود:
الف_ مشک زمین، مشک زمینی، مشک زیرزمین و یا مشکک گیاهی است بغایت خوشبوی و آن را به عربی سُعد گویند که دارای ساقه زیرزمینی برنگ سیاه و بسیار خوشبوی و معطر است و بطور خودرو در مزارع می روید. ( برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت مثلا در این جا می توان گفت اگر کسی سَعد بود سُعد در قبرش می روید یعنی اگر کسی نیک بود و نیکوکار شاید بخاطر نیکی اش قبرش پر از ماده خوشبوی شود، در ضمن، سَعد و سعید هم خانواده هستند )
ب_ عَنبر، ماده چرب و مومی شکلی، که در معده و روده های نهنگ عنبر ( شاه نهنگ، عنبر ماهی، ماهی عنبر یا کاشالوت ) یافت می شود. پستاندار عظیم الجثۀ دریازی و گوشت خواری که طول بدن حیوان به بیست متر می رسد و بطور کلی شکل ظاهری آن ها بشکل ماهی است اما برخلاف ماهی ها که در دستهٔ آبزیان جای دارند و تخم گذار هستند در بدن خود دارای رحم هستند و پس از گذر زمان بارداری، در دریا فرزند خود را به دنیا می آورند. این پستانداران در همه اقیانوسها مشاهده می شوند اما بیشتر در دریاهای گرم و معتدل زندگی می کنند. این جانوران از نرم تنان تغذیه می کنند و مخصوصا به ماهی مرکب علاقمند می باشند. ماده مترشح سیاه رنگی از ماهیان مرکب که مورد تغذیه این جانوران واقع می شود در دستگاه گوارش وی تبدیل به ماده بسیار خوشبویی می گردد که عنبر خوانده می شود و این ماده بشکل مدفوع منجمد شده خاکستری رنگی از حیوان دفع می شود که به صورت شناور روی آب قرار می گیرد و در سواحلی که جانور مذکور وجود دارد عنبرها را جمع آوری و به عطر سازان می فروشند و بعلاوه در موقع شکار این حیوان از داخل روده هایش مقادیر زیادی ( در حدود چند کیلو ) عنبر بدست می آورند. ( اما برای یادسپاری آسانتر که می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت، در واقع با استفاده از اَنبُر، عنبرها را از سطح دریا جمع آوری می کنند البته برای یادسپاری بهتر دیدن تصویر ذهنی آن هم لازم است. )
مُشک یا مِشک یا مِسک کدام تلفظ صحیح است؟
دهخدا می نویسد اهل فارس به کسر میم مِشک و اهل ماوراءالنهر بضم میم مُشک و� اهل عرب مِسک خوانند یعنی بجای شین ، سین دانند. اما گویا در ادبیات و صحبت های آحاد مردم تلفظ مُشک رایج تر است.
... [مشاهده متن کامل]
رابطه ی مُشک و مَشک؟ ( کمک کننده به یادسپاری آسانتر )
هر دو مُشک و مَشک را از نوعی دام یا چهارپا تهیه می کنند مُشک را طی فرایندی از ناف آهو می گیرند ( ماده ای نهایت خوشبوی در کیسه ای که آن را نافه گویند و در زیر شکم آهوی مشکین نرینه جای دارد. ) و اما طی فرایندی دیگر مَشک را از پوست گوسفند که درست و بدون شکافتن از وسط کنده باشند تهیه می کنند و در آن ماست و دوغ و آب و جز آن ریزند. ( برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات هم بازی کرد و داستان ساخت مثلا پسر، یه مَشک بردار، برو تبت، کشور مُشک خیز، یه مُشت مُشک بردار بریز تو مَشک، بردار بیار )
در ضمن، در ادامه به دو ماده خوشبوی دیگر اشاره می شود:
الف_ مشک زمین، مشک زمینی، مشک زیرزمین و یا مشکک گیاهی است بغایت خوشبوی و آن را به عربی سُعد گویند که دارای ساقه زیرزمینی برنگ سیاه و بسیار خوشبوی و معطر است و بطور خودرو در مزارع می روید. ( برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت مثلا در این جا می توان گفت اگر کسی سَعد بود سُعد در قبرش می روید یعنی اگر کسی نیک بود و نیکوکار شاید بخاطر نیکی اش قبرش پر از ماده خوشبوی شود، در ضمن، سَعد و سعید هم خانواده هستند )
ب_ عَنبر، ماده چرب و مومی شکلی، که در معده و روده های نهنگ عنبر ( شاه نهنگ، عنبر ماهی، ماهی عنبر یا کاشالوت ) یافت می شود. پستاندار عظیم الجثۀ دریازی و گوشت خواری که طول بدن حیوان به بیست متر می رسد و بطور کلی شکل ظاهری آن ها بشکل ماهی است اما برخلاف ماهی ها که در دستهٔ آبزیان جای دارند و تخم گذار هستند در بدن خود دارای رحم هستند و پس از گذر زمان بارداری، در دریا فرزند خود را به دنیا می آورند. این پستانداران در همه اقیانوسها مشاهده می شوند اما بیشتر در دریاهای گرم و معتدل زندگی می کنند. این جانوران از نرم تنان تغذیه می کنند و مخصوصا به ماهی مرکب علاقمند می باشند. ماده مترشح سیاه رنگی از ماهیان مرکب که مورد تغذیه این جانوران واقع می شود در دستگاه گوارش وی تبدیل به ماده بسیار خوشبویی می گردد که عنبر خوانده می شود و این ماده بشکل مدفوع منجمد شده خاکستری رنگی از حیوان دفع می شود که به صورت شناور روی آب قرار می گیرد و در سواحلی که جانور مذکور وجود دارد عنبرها را جمع آوری و به عطر سازان می فروشند و بعلاوه در موقع شکار این حیوان از داخل روده هایش مقادیر زیادی ( در حدود چند کیلو ) عنبر بدست می آورند. ( اما برای یادسپاری آسانتر که می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت، در واقع با استفاده از اَنبُر، عنبرها را از سطح دریا جمع آوری می کنند البته برای یادسپاری بهتر دیدن تصویر ذهنی آن هم لازم است. )
عنبر نادرست و وام واژه ی عربی از پهلوی باستان است
اَمبَر شیوه ی درست نوشتار این واژه است
اَمبَر شیوه ی درست نوشتار این واژه است
عنبر :ماده ای خوشبو از شکم ماهی
عنبر از واژه انبر ا - انباریدن - ماندن و انرا منده و مانده انبر و آکنده و پ آگنده و انبر انباشته و مشکانبار و انبشته و کنده نیز میگفتند و نام مندنا نام مادر کورش از همین بود که هرودت گفته نام ماندانا به پارسی یعنی عنبر است چرا که برای خوشبویی بیشتر باید بماند
گل گندم
این واژه در عربی به گونه عنبر است که عنبر گویشی عربی از واژه پارسی میانه و ایرانی اَمبَر هست که به چم مایه ای چرب و خاکستری و رگه دار است که از روده یا شکم ( معده ) ماهی اَمبَر یا عنبر میگیرند حتی این واژه در زبان های خارجی هم راه یافته و نام هم هست مانند امبر هرد
خوش بو
عنبر: عنبردر پهلوی امبر ambar بوده است .
( ( چو بان و چو کافور و چون مشک ناب
چو عود و چو عنبر چو روشن گلاب ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 269. )
( ( چو بان و چو کافور و چون مشک ناب
چو عود و چو عنبر چو روشن گلاب ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 269. )
ماده ایست تیره رنگ و مومی که از دستگاه گوارش نهنگ عنبر دفع می شود و رایحه ای مطلوب دارد.
همچنین معمول است امربر گماشته شده برای انجام امور شخصی افسران نظامی را که عموما از میان سربازان خوش چهره و اندام انتخاب می شود را هم عن بر گویند.
همچنین معمول است امربر گماشته شده برای انجام امور شخصی افسران نظامی را که عموما از میان سربازان خوش چهره و اندام انتخاب می شود را هم عن بر گویند.
معنی کلمه ی عنبر : ماده ای خوشبو که از شکم نوعی ماهی به دست می آید.
معنی کلمه ی عنبر نسیم : خوش بو
معنی کلمه ی عنبر نسیم : خوش بو
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)