[ویکی فقه] علی بن قرظه انصاری یکی از سپاهیان عمر بن سعد بود. بعد از شهادت برادرش به ساحت مقدس امام حسین (علیه السّلام) و پدر گرامی آن حضرت (علیه السّلام) جسارت کرد.
پس از شهادت عمرو بن قرظة بن کعب انصاری، برادرش علی (در کتاب انساب الاشراف از او با نام زبیر یاد شده است.) که از سربازان سپاه دشمن به شمار می آمد، از صف سپاه خارج شد و پس از جسارت به ساحت مقدس امام (علیه السّلام) و پدر گرامی آن حضرت (علیه السّلام)، خطاب به امام (علیه السّلام) گفت: «ای حسین (علیه السّلام) ! برادر مرا فریفتی و او را کشتی! » امام (علیه السّلام) فرمود: «من برادرت را فریب ندادم، بلکه خداوند او را هدایت فرمود و تو به گمراهی کشیده شدی.» در این هنگام علی خطاب به امام (علیه السّلام) گفت: «خداوند مرا بکشد اگر تو را نکشم و یا به دست تو کشته نشوم! » سپس با نیزه اش به سوی امام (علیه السّلام) حمله ور شد.
جنگ با نافع بن هلال
یکی از یاران امام (علیه السّلام) به نام نافع بن هلال بجلی پیش دستی کرد و او را به ضرب نیزه بر زمین انداخت دوستان و اطرافیان علی به کمکش شتافتند و او را از معرکه خارج ساختند و به درمانش پرداختند.
پس از شهادت عمرو بن قرظة بن کعب انصاری، برادرش علی (در کتاب انساب الاشراف از او با نام زبیر یاد شده است.) که از سربازان سپاه دشمن به شمار می آمد، از صف سپاه خارج شد و پس از جسارت به ساحت مقدس امام (علیه السّلام) و پدر گرامی آن حضرت (علیه السّلام)، خطاب به امام (علیه السّلام) گفت: «ای حسین (علیه السّلام) ! برادر مرا فریفتی و او را کشتی! » امام (علیه السّلام) فرمود: «من برادرت را فریب ندادم، بلکه خداوند او را هدایت فرمود و تو به گمراهی کشیده شدی.» در این هنگام علی خطاب به امام (علیه السّلام) گفت: «خداوند مرا بکشد اگر تو را نکشم و یا به دست تو کشته نشوم! » سپس با نیزه اش به سوی امام (علیه السّلام) حمله ور شد.
جنگ با نافع بن هلال
یکی از یاران امام (علیه السّلام) به نام نافع بن هلال بجلی پیش دستی کرد و او را به ضرب نیزه بر زمین انداخت دوستان و اطرافیان علی به کمکش شتافتند و او را از معرکه خارج ساختند و به درمانش پرداختند.
wikifeqh: علی_بن_قرظه_انصاری