[ویکی فقه] «علی بن جعفر همانی (همینیایی)» یکی از اصحاب و وکیلان دانشمند و مورد رضایت امام هادی و امام حسن عسکری (علیه السّلام) بود. او اهل همینیا، روستایی اطراف بغداد، بود اما بعدها به دستور امام هادی (علیه السّلام) و برای در امان ماندن از آزار متوکل عباسی به مکه رفت و تا پایان عمر، در آنجا زندگی کرد.
علی بن جعفر از موقعیت ممتازی در نزد امام هادی و امام عسکری (علیه السّلام) برخوردار بود. زمانی میان او و فارس کشاکشی رخ داده بود. ابراهیم بن محمد نامه ای به امام نوشت و در آن خواستار حکمت و داوری شد و پرسید: «وظیفه ما اطاعت از کدامیک است؟» حضرت در پاسخ فرمود: «علی بن جعفر (که خداوند ما را همچنان از او بهره مند سازد) نه درباره اش شکی رواست و نه پرسشی سزا و بالاتر از آنست که با فارس سنجیده شود. علی را نزد ما منزلتی است والا، پس خواسته های خود را از او طلب کنید و از فارس بترسید و مانع از دخالت او در کارهایتان شوید. این دستور را تو و همه پیروان و مطیعان اهل ناحیه و شهرت به کار بندید. اخبار فریب کاری و شبهه انگیزی فارس به دستم رسیده است، به او کمترین اهمیتی ندهید، ان شاءالله.»در زمان دیگری گفتگو و نزاعی میان علی و ابن القزوینی روی داد. ابراهیم بن محمد همدانی در نامه ای اتفاق را به امام (علیه السّلام) خبر داد و پرسید: «در این میان از چه کسی باید اطاعت کرد؟» امام (علیه السّلام) پاسخ داد: «مساله واضح و بدیهی است و جای شک نیست. خداوند متعال احترام علیل (علی بن جعفر) را بالاتر از آن قرار داده است که با ابن القزوینی برابر شود و با او مقایسه شود. بنابراین تو و تمام همشهریانت به علی رجوع کنید و حاجات خود را از او بخواهید و از ابن القزوینی پرهیز کرده و اجازه دخالت در کارها را به او ندهید. گزارش های مربوط به عوام فریبی و شبهه انگیزی ابن القزوینی به دستم رسیده است. پس به او توجه نکنید، ان شاءالله.»
در زندان متوکل
از علی بن جعفر نزد متوکل بدگویی کردند و به همین دلیل، متوکل دستور داد او را زندانی کنند. مدت حبس او زیاد شد و او ناچار با صرف سه هزار دینار عبدالله بن خاقان را به وساطت خواست تا در راه آزادی او تلاش کند. عبدالله بن خاقان هم ماجرا را با متوکل در میان گذاشت، اما خلیفه گفت: «ای عبدالله! اگر درباره ات شکی داشتم می گفتم که تو رافضی هستی، این مرد وکیل فلانی (امام هادی) است و من تصمیم دارم که او را بکشم.» این خبر به گوش علی رسید و او نامه ای به این مضمون به امام (علیه السّلام) نوشت: «آقای من! خدا را، خدا را! مرا دریاب که به خدا می ترسم متزلزل و مردد شوم.» امام در پاسخ نوشت: «حال که می بینم وضع تو به این حد رسیده است، درباره ات به خدا روی می آورم.»این نامه در شب جمعه به دست علی رسید. صبح جمعه، متوکل بیمار شد و بیماریش سخت شد و در روز دوشنبه به اوج خود رسید. پس دستور داد تمام زندانیانی که نام هایشان بر او عرضه می شد را آزاد کنند تا اینکه به نام علی بن جعفر رسید. از عبدالله پرسید: «چرا دیگر درباره او با من سخنی نگفتی؟» عبدالله گفت: «دیگر هرگز از او یادی نخواهم کرد.» اما متوکل دستور داد که او را به سرعت آزاد کنند و از او حلالیت طلبید. علی هم به دستور امام به مکه رفت و مقیم آنجا شد.
پاداش انفاق
یک بار ابوطاهر بن بلال به سفر حج رفت و در آنجا علی بن جعفر را دید که انفاق های کلان می کند. در بازگشت، ماجرا را طی نامه ای به امام عسکری (علیه السّلام) گزارش داد و حضرت در پاسخ به ابوطاهر فرمود: «مبلغ صد (یا دویست) هزار دینار به علی بپرداز.» اما او برای حفظ اموال و حقوق مردم نزد خود و اینکه این دستور تقریبا بی سابقه به نظر می رسید، از انجام آن طفره رفت. پس از اینکه علی خدمت امام رسید، حضرت دستور دادند مبلغ سی هزار دینار به او پرداخت کنند.
علی بن جعفر از موقعیت ممتازی در نزد امام هادی و امام عسکری (علیه السّلام) برخوردار بود. زمانی میان او و فارس کشاکشی رخ داده بود. ابراهیم بن محمد نامه ای به امام نوشت و در آن خواستار حکمت و داوری شد و پرسید: «وظیفه ما اطاعت از کدامیک است؟» حضرت در پاسخ فرمود: «علی بن جعفر (که خداوند ما را همچنان از او بهره مند سازد) نه درباره اش شکی رواست و نه پرسشی سزا و بالاتر از آنست که با فارس سنجیده شود. علی را نزد ما منزلتی است والا، پس خواسته های خود را از او طلب کنید و از فارس بترسید و مانع از دخالت او در کارهایتان شوید. این دستور را تو و همه پیروان و مطیعان اهل ناحیه و شهرت به کار بندید. اخبار فریب کاری و شبهه انگیزی فارس به دستم رسیده است، به او کمترین اهمیتی ندهید، ان شاءالله.»در زمان دیگری گفتگو و نزاعی میان علی و ابن القزوینی روی داد. ابراهیم بن محمد همدانی در نامه ای اتفاق را به امام (علیه السّلام) خبر داد و پرسید: «در این میان از چه کسی باید اطاعت کرد؟» امام (علیه السّلام) پاسخ داد: «مساله واضح و بدیهی است و جای شک نیست. خداوند متعال احترام علیل (علی بن جعفر) را بالاتر از آن قرار داده است که با ابن القزوینی برابر شود و با او مقایسه شود. بنابراین تو و تمام همشهریانت به علی رجوع کنید و حاجات خود را از او بخواهید و از ابن القزوینی پرهیز کرده و اجازه دخالت در کارها را به او ندهید. گزارش های مربوط به عوام فریبی و شبهه انگیزی ابن القزوینی به دستم رسیده است. پس به او توجه نکنید، ان شاءالله.»
در زندان متوکل
از علی بن جعفر نزد متوکل بدگویی کردند و به همین دلیل، متوکل دستور داد او را زندانی کنند. مدت حبس او زیاد شد و او ناچار با صرف سه هزار دینار عبدالله بن خاقان را به وساطت خواست تا در راه آزادی او تلاش کند. عبدالله بن خاقان هم ماجرا را با متوکل در میان گذاشت، اما خلیفه گفت: «ای عبدالله! اگر درباره ات شکی داشتم می گفتم که تو رافضی هستی، این مرد وکیل فلانی (امام هادی) است و من تصمیم دارم که او را بکشم.» این خبر به گوش علی رسید و او نامه ای به این مضمون به امام (علیه السّلام) نوشت: «آقای من! خدا را، خدا را! مرا دریاب که به خدا می ترسم متزلزل و مردد شوم.» امام در پاسخ نوشت: «حال که می بینم وضع تو به این حد رسیده است، درباره ات به خدا روی می آورم.»این نامه در شب جمعه به دست علی رسید. صبح جمعه، متوکل بیمار شد و بیماریش سخت شد و در روز دوشنبه به اوج خود رسید. پس دستور داد تمام زندانیانی که نام هایشان بر او عرضه می شد را آزاد کنند تا اینکه به نام علی بن جعفر رسید. از عبدالله پرسید: «چرا دیگر درباره او با من سخنی نگفتی؟» عبدالله گفت: «دیگر هرگز از او یادی نخواهم کرد.» اما متوکل دستور داد که او را به سرعت آزاد کنند و از او حلالیت طلبید. علی هم به دستور امام به مکه رفت و مقیم آنجا شد.
پاداش انفاق
یک بار ابوطاهر بن بلال به سفر حج رفت و در آنجا علی بن جعفر را دید که انفاق های کلان می کند. در بازگشت، ماجرا را طی نامه ای به امام عسکری (علیه السّلام) گزارش داد و حضرت در پاسخ به ابوطاهر فرمود: «مبلغ صد (یا دویست) هزار دینار به علی بپرداز.» اما او برای حفظ اموال و حقوق مردم نزد خود و اینکه این دستور تقریبا بی سابقه به نظر می رسید، از انجام آن طفره رفت. پس از اینکه علی خدمت امام رسید، حضرت دستور دادند مبلغ سی هزار دینار به او پرداخت کنند.
wikifeqh: علی_بن_جعفر_همینیایی