علوم دینی در تهران

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تِهْران، پایتخت و بزرگ ترین شهر ایران، نیز استان و شهرستانی به همین نام در شمال مرکزی ایران می باشد. ری و تهران و قریه های اطراف آن، مراکزی کوچک برای تربیت عالمان بوده اند، در این بخش علوم دینی در تهران در سده های متقدم، میانه، دوران قاجار، پهلوی و دوران شکوهمند پس از انقلاب اسلامی ایران پرداخته می شود.
طی این سده ها، تهران به عنوان یکی از قرای ری شناخته می شد، اما نباید از نظر دور داشت که در رونق فرهنگی آن سده ها، هم قریه تهران و هم برخی از قریه های اطراف آن که اکنون بخشی از شهر تهران محسوب می شوند، مراکزی کوچک برای تربیت عالمان بوده اند. از مشهورترین رجال برخاسته از خودِ تهران، باید ابوعبدالله محمد بن حماد طهرانی (د ۲۷۱ق) را نام برد. وی محدثی پرتلاش بود که به بسیاری از سرزمین ها سفر کرد و سرانجام در عسقلان شام وفات یافت. نام او در بسیاری از اسانید حدیث اهل سنت، از جمله در سنن ابن ماجه و صحیح ابن حبان ثبت شده است. او در میان اصحاب حدیث به صحت عقیده شناخته می شد و اقوالی در مواضع اعتقادی آنان، از جمله در مخلوق نبودن قرآن از وی نقل می شد. او به تفسیر نیز توجه داشته، و ابن ابی حاتم نزدیک به ۲۴۰ مورد از منقولات تفسیری او را اقتباس کرده است. کسان دیگری از خاندان او نیز به دانش اشتغال ورزیدند که از آن شمار می توان فرزندش ابوالعباس عبدالرحمان بن محمد طهرانی را نام برد که به سبب اشتهار پدرش، ابن الطهرانی خوانده می شد. او نیز از محدثان مهم اهل سنت بود و در مراکز مختلف از جمله ری حدیث می گفت. نواده محمد بن حماد، به نام ابوعلی طهرانی نیز از محدثان بود. در سده ۶ ق/۱۲م، نیز باید از ابوعبدالله محمد بن عبدالله بن ابی نجیب طهرانی یاد کرد که در ۵۶۴ ق/۱۱۶۹م استماعش ثبت شده، و سال ها پس از آن نیز زیسته است. در روستاهای نزدیک به تهران، نخست باید از دولاب در شرق تهران یاد کرد که از اواخر سده ۲ق/۸م، عالمانی از آن برخاسته اند، هرچند فعالیت علمی آنان عموماً بیرون از موطنشان بوده است. از میان آنان نخست باید به ابواسحاق دولابی رازی در اواخر سده ۲ق اشاره کرد که هم به حدیث و هم به تصوف اشتغال و گرایش داشته، و از سوی معروف کرخی ستوده شده است. اندکی پس از او، قاسم دولابی رازی (د ۳۱۶ق) که مدتی در مکه مجاورت گزید، نیز از گرایندگان به تصوف بوده است. مشهورترین محدث برخاسته از دولاب، ابوبشر دولابی (د ۳۱۰ق) صاحب آثاری چون الکنی و الذریة الطاهرة در حدیث و رجال است (ه د، ۵/۲۱۰). پدر ابوبشر، احمد بن حماد دولابی نیز از محدثان بوده است. از فقیهان این قریه نیز باید ابوالحمد محمد بن ابراهیم دولابی پیرو مذهب حنفی را نام برد که در ۴۳۲ق زنده بوده، و در ری به عنوان فقیهی برجسته شناخته می شده است. دیگر باید از قریه نرمق (نارمک کنونی) در شمال شرق تهران سخن به میان آورد که در سده های ۲ و ۳ ق، محدثانی چون ابویحیی عبدالعزیز بن عبدالله نرمقی، احمد بن ابراهیم بزاز نرمقی و یحیی بن عبدالعزیز بن عبیدالله نرمقی را نام برد.قریه دوریست (طرشت کنونی) در غرب تهران، چندین سده یکی از مراکز پررونق علمی، به خصوص برای امامیه بوده است. در اواخر سده ۴ق، محمد بن احمد بن عباس دوریستی محدث امامی، سرسلسله خاندانی امامی بود که طی سده های ۵ و ۶ ق، فقیهان و محدثان بزرگی چون ابوتراب بن حسن دوریستی (زنده در اوایل سده ۵ ق)، حسن بن جعفر دوریستی (زنده در اواسط سده ۵ ق)، ابوعبدالله جعفر بن محمد دوریستی (د ح۴۷۴ق)، ابومحمد حسن بن محمد دوریستی (د پس از ۴۷۸ق)، ابوجعفر محمد بن موسی دوریستی (زنده در اوایل سده ۶ ق)، نجم الدین عبدالله بن جعفر دوریستی (د پس از ۶۰۰ ق) و حسن بن جعفر دوریستی (د پس از ۶۰۰ ق) را پرورش داد. بیرون از این خاندان نیز می توان به ابوبکر احمد بن علی بن حسین طرشتی از عالمان اهل سنت در نیمه نخست سده ۵ ق و سدیدالدین ابومحمد حسن بن حسین دوریستی (د پس از ۵۸۴ ق) از عالمان امامیه اشاره کرد. به روزگار جعفر بن محمد دوریستی، طرشت به اندازه ای اهمیت یافته بود که خواجه نظام الملک ، وزیر سلجوقی هر دو هفته بدانجا می رفت تا از دوریستی کسب دانش کند . باز در غرب تهران باید از قریه کَن یاد کرد که به خصوص در سده ۵ ق، رجالی چون احمد بن محمد بن عبدالصمد کنی و ابومحمد بن حسن کنی از محدثان اهل سنت درخور ذکرند. از عالمان زیدی برخاسته از کن نیز می توان قطب الدین احمد بن ابی الحسن بن علی کنی (د پس از ۵۵۲ ق) قاضی و زاهد را یاد کرد. در شمال تهران، در قریه ونک نیز نام سیدابوالفتح نصر بن مهدی ونکی (ز ۴۶۸ق) به ثبت رسیده است. افزون بر صدمات وارده به محافل علمی در جریان حمله مغول، اندک بودن شخصیت های شناخته از تهران و قریه های پیرامون آن در سده های بعد را نه ناشی از بسته شدن باب علم، بلکه تا حدی ناشی از مفقود شدن منابع باید دانست. از محدود رجال شناخته در این دوره باید به عزالدین یوسف بن محمود طهرانی (د ۷۹۴ق)، فقیه صوفی مشرب حنفی اشاره کرد که شرحی بر کنز الدقائق حافظ الدین نسفی در فقه حنفی نوشته بوده است. عصر صفویه، افشاریه و زندیه: تهران از دوره صفویه روی به اهمیت نهاد و در زمینه فرهنگ به تدریج جایگزین ری شد که اهمیت خود را از دست داده بود. در سده ۱۰ق، یعنی در نیمه نخست دوره صفویان، می توان نشانه هایی یافت که از رشد حوزه تهران حکایت دارد. افزون بر ارجاسب طهرانی متخلص به امیدی (د ۹۲۵ق) که فیلسوفی شاعر بوده است، از اواسط سده ۱۰ق توجه به حیطه های فقه و حدیث نیز دیده می شود. علی شاه طهرانی (د پس از ۹۵۸ق) برخی از آثار علامه حلی را نسخه برداری کرده، جعفر بن امام الدین طهرانی (پس از د ۹۶۱ق) به کتابت آثاری چون اربعین شهید اول پرداخته و محمد بن حیدر طهرانی (د پس از ۹۷۵ق)، برخی از کتب فقهی علامه حلی را استنساخ کرده است. سید ناصر (نصر) الدین حسینی که در اواسط سده ۱۰ق یا پیش از آن در تهران می زیسته، و بقعه او از مزارهای قدیم تهران است، احتمالاً از عالمان این شهر بوده است.در سده ۱۱ق/۱۷م، رونق بیشتری در حوزه تهران دیده می شود. افزون بر عالمانی چون قوام الدین رازی طهرانی (د ح۱۰۹۳ق) مؤلف عین الحکمة که بیش تر به علوم عقلی توجه داشتند، یا چون محمدمهدی طهرانی (د پس از ۱۱۰۲ق)، به تألیف در پزشکی و گاه تاریخ علاقه نشان می دادند، علوم نقلی نیز مورد توجه بود؛ از جمله، احمد بن محمد بن عبدالرحمان ابن عمیره طهرانی (د ۱۰۱۵ق)، المسائل الواضحة را در تفسیر استعاذه، بسمله و سوره فاتحه تألیف کرد، محمدقاسم طهرانی (د پس از ۱۰۹۸ق)، غریب القرآن ابوبکر سجستانی را نسخه برداری کرد و محمدیوسف طهرانی (د پس از ۱۱۰۴ق)، نقد الاصول را در دانش اصول فقه نوشت. در نیمه اخیر سده ۱۱ق، برخی از رجال تهرانی، چون محمدقلی طرشتی مشهور به سلیم طهرانی (د ۱۰۵۷ق)، میر صیدی طهرانی (د ۱۰۸۳ق)، سیدمحمدمغیث حسینی طهرانی و محمدشفیع طهرانی به کشمیر و هند مهاجرت کردند و در آن جا به فعالیت ادبی و علمی اشتغال داشتند.مدرسه امامزاده زید در جوار مزار همان امامزاده در غرب بازار تهران پیش از عصر صفوی تأسیس شده بود، اما در دوره صفویه چندین مدرسه دینی در تهران ساخته شد که از جمله آن هاست: مدرسه حکیم هاشم تأسیسِ حکیمی به همین نام در محله ارک، و مدرسه خانم نزدیک بازار نایب السلطنه، تأسیسِ خواهر شاه طهماسب اول که در حمله افغان ها ویران شد. از دیگر مدارس تأسیس شده در دوره صفوی، مدرسه چال پشت بازار کفاشان، مدرسه محمدیه در منطقه محمدیه، و مدرسه چال حصار در محله درخونگاه را نام برد. مسجد جامع تهران نیز که بنای آن از ۱۰۷۲ق/ ۱۶۶۲م در عهد شاه عباس دوم صفوی آغاز شد، در دوره های مختلف کمابیش کارکرد آموزشی هم داشته است. طی سده ۱۲ق/۱۸م، حوزه تهران رونق چشمگیری نداشت، حتی پس از آن که در زمان کریم خان زند (سلطنت ۱۱۶۳-۱۱۹۳ق)، بر اهمیت سیاسی آن افزوده شد. برخی از عالمان چون نیای ملا ابوالحسن طهرانی که در همان ایام کریم خان از مازندران به تهران کوچید، روی به تهران آوردند. از معدود رجال شناخته شده در این سده می توان ] مشهور به پیش نماز (د ح۱۱۲۰ق)، از مجتهدان و عالمان متنفذ، ] (د ح۱۱۲۰ق؛ و محمدکاظم طهرانی طبیب را نام برد. برخی نیز چون محمد جعفر طهرانی (د ح۱۱۹۱ق) ساکن مشهد، دور از موطن می زیستند. از نادر نمونه های رونق تعلیم، تأسیس مدرسه رضائیه توسط ملا آقارضا فیروزآبادی (د ۱۱۱۷ق)، در شرق بازار بود؛ اما در همین دوره برخی از مدارس مهم پیشین مانند مدرسه امامزاده زید، مدرسه حکیم هاشم و مدرسه چال حصار متروک شدند، چنان که در اوایل عهد قاجار این مدارس و چه بسا برخی دیگر از مدارس دینی ویرانه بودند. شرایط مدارس شاخصی کارآمد برای برآورد کردن وضع آموزش علوم دینی در تهران پیش از سلسله قاجار است.
دوره قاجار
علوم دینی در تهران در دوره قاجار به دو دوره متقدم و متأخر تقسیم می شود.
← دوره متقدم قاجار
در دوره پهلوی، تأسیس حوزه علمیه قم توسط شیخ عبدالکریم حائری یزدی (د ۱۳۱۵ش) که به تدریج جایگزین حوزه تهران می شد، از اهمیت تهران در آموزش دینی کاست و سیاست های دینی رضاشاه (سلطنت ۱۲۹۹-۱۳۲۰ش)، نیز تشدید کننده این افول بود. تأسیس دانشگاه تهران در ۱۳۱۳ش توسط رضا شاه و پای گرفتن دانشکده معقول و منقول در آن، بخشی از ثقل آموزش دینی در تهران را از مدارس سنتی به دانشگاه منتقل ساخت. طی نیم سده اخیر، تحولات گوناگون سیاسی زمینه ساز افت و خیزهایی در اهمیت حوزه علمیه تهران بوده، ولی این حوزه همواره تحت الشعاع حوزه علمیه قم قرار داشته است. در این دوره شمار محدودی از عالمان که قم را ترک کرده، اقامت در تهران را برگزیده اند، نه به سبب رونق علمی، که به سبب فضای باز فکری در تهران، کوچ اختیار کرده اند.در نیم سده اخیر، تهران همچنان مرکز مهمی برای فعالیت عالمانی بود که دارای افکار سیاسی تحول گرا بودند. در این میان برخی چون سید حسن مدرس (د ۱۳۱۶ش)، در ادامه افکار ضداستبدادی نجم آبادی و هم فکرانش، بیشتر بر نفی استبداد و اصلاح نظام حکومتی تمرکز داشتند و برخی چون سیدابوالقاسم کاشانی (د ۱۳۴۰ش)، بیشتر بر نفی سلطه خارجی (یا به تعبیر دینی آن نفی سلطه کفار بر مسلمین) تکیه داشتند. اما تصدی نمایندگی مجلس توسط هر دو، درگیری های مستقیم مدرس با رضا شاه و همکاری کاشانی با مصدق در جریان ملی شدن صنعت نفت نشان از آن دارد که متعلقان به هر دو گرایش بر این نکته متفق شده بودند که علما باید مستقیماً در فعالیت های سیاسی وارد شوند و به نظارت بسنده نکنند.در دوره رضاشاه تهران مرکزی مناسب برای رشد متفکرانی شد که نسبت به نظام اندیشه شیعی در عصر خود منتقد بودند و راهی برای بازخوانی دین می جستند. برخی از اینان چون شیخ عباسعلی کیوان قزوینی (د ۱۳۱۷ش) در مقطع تحول فکری خود، مراکز دیگر را برای فعالیت مناسب نیافتند و به تهران کوچیدند و برخی چون محمدحسن شریعت سنگلجی (د ۱۳۲۲ق) خاستگاهی تهرانی داشتند. ویژگی مشترک اینان توجه به قرآن بود و همین امر زمینه تدوین آثاری در باب تفسیر و تدبر در قرآن را فراهم کرد. اقدام سیدضیاء طباطبایی نخست وزیر رضا شاه به نوشتن تفسیر را نیز باید در راستای همین جریان دانست (تفسیر روشنی، چ تهران، ۱۳۷۴ش).در دوره محمدرضا پهلوی (سلطنت ۱۳۲۰-۱۳۵۷ش) نیز برخی از عالمان تهران چون سید محمود طالقانی (د ۱۳۵۸ش) فعالیت ضد استبدادی داشتند، اما آنچه آنان را نسبت به نسل گذشته متمایز می ساخت، نیازی بود که آنان در جهت بازسازی باورهای دینی و بازخوانی اسلام احساس می کردند. این رویکرد موجب شده بود تا این طیف از عالمان، با جریان نوظهور روشن فکری دینی ارتباطی نزدیک برقرار سازند. نماد این ارتباط و فعالیت مشترک علمای اصلاح طلب با روشن فکران دینی نهادی با نام حسینیه ارشاد بود. در حالی که گونه ای دانشگاهی از این فعالیت مشترک نیز در دانشکده معقول و منقول (بعدها الٰهیات) شکل گرفت که شاخص آن کسانی چون شهید مرتضی مطهری (۱۳۵۸ش)، از رجال برخاسته از حوزه و پیوسته به دانشگاه بود.برخی از عالمان تهران در این دوره، بدون آن که به ضرورت اصلاح در باورهای دینی رسیده باشند، به دنبال متحول ساختن شیوه های سنتی علما در برقراری ارتباط با مخاطبان بودند. شیخ حسینعلی راشد (د ۱۳۵۹ق)، واعظ نامدار تهران و استاد دانشکده الٰهیات، با خطابه های پرشنونده ای که در رادیو تهران ایراد می کرد، یکی از این شخصیت های تحول ساز بود. میرزا ابوالحسن شعرانی طهرانی (د ۱۳۹۳ق) نیز با افکاری کاملاً سنتی کوشش داشت تا با تصحیح و آماده سازی برخی از متون فارسی، یا همکاری در ترجمه قرآن به فارسی راه را برای ارتباط عامه مردم با قرآن و منابع دینی هموار سازد.فارغ از آنچه گفته شد، برخی از عالمان تهران، هم زمان با مطالعات آقاضیاء عراقی و میرزای نائینی در عراق، به تدریس و تحقیق در فقه و اصول کاملاً در ادامه سنت حوزه اشتغال داشتند که از آن جمله می توان مولا محمدتقی آملی طبرسی، سیدجلیل طارمی، شیخ محمدرضا نوری، میرزا حسن کرمانشاهی و شیخ عبدالنبی نوری را نام برد. در نسل پسین، عالمانی چون میرزا احمد آشتیانی (د ۱۳۵۴ش) و سیداحمد خوانساری (د ۱۳۶۳ش) مراجع برجسته دینی در تهران بودند و شیخ آقابزرگ طهرانی (د ۱۳۴۸ش) نامی ماندگار در رجال و کتاب شناسی امامیه بر جای نهاد.
دوره پس از انقلاب
...

پیشنهاد کاربران

بپرس