تدریس

/tadris/

مترادف تدریس: آموزش، تعلم، درس دادن، درس گفتن

متضاد تدریس: تحصیل

برابر پارسی: آموزش دادن، آموختن

معنی انگلیسی:
teaching, giving lessons, instruction

لغت نامه دهخدا

تدریس. [ ت َ ] ( ع مص ) سبق گفتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). سبق دادن. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). درس دادن کتاب. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). تعلیم و گفتن درس و سَبَق. ( ناظم الاطباء ) : و با بوصادق در نشابور گفته که مدرسه ای خواهد کرد سخت به تکلف به سر کوی زنبیل بافان تا وی را آنجا بنشانده آید تدریس را. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 206 ).
منصب تدریس خون گرید بدانک
فر عزالدین بوعمران نماند.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 876 ).
منصب تدریس و تربیت فتوای دارالملک غزنه بدو آراسته بود. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 432 ).

فرهنگ فارسی

درس دادن، درس گفتن
۱-( مصدر ) درس گفتن درس دادن ۲-( اسم ) درس گویی . جمع : تدریسات .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) درس دادن .

فرهنگ عمید

درس دادن، درس گفتن.

دانشنامه عمومی

تدریس یا آموختن به آن بخش از پویندگی ( فعالیت ) های آموزشی که با حضور آموزگار در کلاس درس رخ می دهد نام نهاده می شود. تدریس بخشی از روند آموزش و پرورش است که یک رشته کردارهای به سامان و از پیش برنامه ریزی شده را در برمی گیرد و هدفش پیدایش شرایط دلخواه یادگیری از سوی آموزگار است.
به آن بخش از کردارهای آموزشی که از سوی رسانه ها و بدون حضور و تعامل آموزگار با فراگیران رخ می دهد، تدریس گفته نمی شود و آموزش و پرورش معنایی بسیار گسترده تر از تدریس دارد.
چهار ویژگی خاص در شناخت ( تعریف ) تدریس هست که به گونه زیر است:
• هستی گفت و شنود میان آموزگار و فراگیران
• کردار بر پایه اهداف پیدا و از پیش برنامه ریزی شده
• طراحی آراسته با پرداختن به جایگاه و توانایی ها
• پیدایش فرصت و ساده سازی برای یادگیری
واژه تدریس اگرچه آشنا و آشکار می نماید اما بیشتر معلمان و مجریان برنامه های آموزشی به ندرت با چیستی و چگونگی درست تدریس آشنایی دارند. برداشت های گوناگون آموزگاران از از مفهوم تدریس، می تواند در نگرش آنان نسبت به دانش آموزان و شیوه کار کردن با آنان و به طور کلی فرایند آموزش و پرورش، بسیار اثرگذار - چه مثبت و چه منفی - باشد.
برداشت چندگانه یا نابجا از یافته های تدریس می تواند ریشه های گوناگونی داشته باشد مانند سستی و ناتوانی در دانش پایه، اختلاف در ترجمه و برداشت نادرست آموزگاران از دیدگاه های پرورشی.
برخی از مفاهیم تدریس:
• بیان رو در رو یافته های علمی از سوی آموزگار به فراگیران
• همورزی یا تعامل میان آموزگار و دانش آموز و محتوا در کلاس درس
• فراهم آوردن موقعیت و اوضاعی که یادگیری را برای شاگردان آسان کند.
اسمیت ( ۱۳۴۰ ) از پنج نوع شناخت تدریس یاد کرده است که به این گونه اند: توصیفی، موفقیتی، خودخواسته، هنجاری، دانشی.
لاگرانژ، ریاضی دان نامی بر این باور بود که هیچ ریاضی دانی اکتشافات شخصی خود را درک نکرده است، مگر این هنگام که این مطالب آن قدر در نظر او واضح و روشن شوند که چون از خانه به کوچه برود بتواند آن ها را برای اولین فردی که بر سر راه خود می بیند به سهولت شرح دهد. [ ۱]
در دهه های گذشته روش ها و الگوهای جدیدی برای تدریس پدید آمده است که کارایی و بازده بسیار بیشتری از روش های سنتی تدریس دارد و در پرورش اندیشیدن و روحیهٔ دانش آموز ردپای بسیار خوبی بر جای می گذارد. برخی از این روش های نوین عبارتند از:
عکس تدریسعکس تدریس
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

تَدریس
برنامه ریزی انتقال مقدار معیّنی از دانش مُـدرّس به شاگرد، طی زمانی معیّن، در مکانی معیّن، با هدف آموزشی خاص. تدریس، جریانی یکپارچه و مرتبط است که معمولاً با طراحی یا طرح درس شروع می شود، با اجرای درس ادامه می یابد، و با ارزش یابی آموخته های شاگرد پایان می پذیرد. بخش عمدۀ فرآیند تدریس، فراهم آوردن شرایطی است که یادگیری را برای فراگیر در داخل و خارج مدرسه آسان می سازد و این بخش از تدریس موضوع روان شناسی پرورشی است که اساساً به مطالعۀ مسائل یادگیری آموزشگاهی می پردازد.

مترادف ها

schooling (اسم)
تحصیل، تعلیم، تدریس، کسب دانش

training (اسم)
تحصیل، تعلیم، تدریس، مکتب، مشق، اموزش، پرورش

docent (اسم)
تدریس

tuition (اسم)
تعلیم، تدریس، شهریه، حق تدریس، اموزانه

tuitional (صفت)
تعلیم، تدریس، شهریه، حق تدریس، اموزانه

فارسی به عربی

تعلیم

پیشنهاد کاربران

تدریس: درس واژه ای عربی نیست؛ در اوستایی دَرِس dares و در سنسکریت درص darś به معنی نشان دادن، آموزاندن، نمایاندن بوده است؛ که به عربی راه یافته و از آن واژه های مدرسه، تدریس و مدرس را ساخته اند که ساختاری عربی است.
همتای پارسی تدریس، اینهاست:
افساچ efsāc ( سغدی )
نیژه nižeh ( پارتی )
آموزگاری
آموزگار، آموزگر
واژه تدریس
معادل ابجد 674
تعداد حروف 5
تلفظ tadris
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( تَ ) [ ع . ] ( مص م . )
آواشناسی tadris
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار

دَرسیدَن = درس خواندن.
درساندن = درس دادن.
Teaching

بپرس