[ویکی فقه] عقل نظری و عقل عملی از ویژگی های انسان و نفس ناطقه او است و این دو بال هایی هستند که انسان را به سوی ترقی و تکامل علمی و عملی پرواز می دهند. در اینجا به تعریف های عقل نظری و عقل عملی و مراتب آنها پرداخته شده است.
بدون اغراق این مبحث را می توان یکی از مهم ترین مباحث فلسفی و معرفت شناختی دانست؛ که از دیرباز مورد توجه فیلسوفان بوده است. نظری و عملی در فلسفه گاهی تقسیمی برای عقل است و گاهی این تقسیم ناظر به حکمت به کار گرفته شده. هنگامی که نظری و عملی بودن را درباره دانش و معرفت به کار می بریم به آن حکمت عملی و نظری می گوییم. (حکمت نظری و عملی دو گونه تعریف شده است: در یک تعریف گفته شده حکمت نظری آگاهی از چیزهایی است که شایسته دانستن هستند در حالی که حکمت عملی آگاهی از اموری است که سزاوار به کار بستن اند. اما در یک تعریف دقیق تر حکمت عملی و نظری این گونه تعریف شده اند: حکمت نظری علم به احوال موجوداتی است که وجودشان در اختیار آدمی نیست. حال آنکه حکمت عملی علم به احوال موجوداتیست که تحققشان در حیطه اختیار آدمی است و متعلق قدرت او قرار می گیرد که همان رفتارهای اختیاری جوانحی و جوارحی است. قابل توجه است که اصل این تعریف از فارابی است که بعدها در میان فیلسوفان مسلمان رواج یافته است.) اما گاهی درباره قوه و نیرویی که منشا این دانش است و عامل درک کننده معرفت هاست سخن می گوییم در این صورت می گوییم عقل عملی و نظری. پس عملی نظری گاهی تقسیمی است برای معرفت ها و گاهی تقسیمی است برای نیرو و قوه ای که معرفت وابسته به آن است.
عقل و کاربردهای آن
عقل در علوم مختلف به معانی متفاوتی به کار رفته است. در علم کلام عقل به معنای معقولات و قضایایی است که فهم عملی و عمومی بشر آنها را پذیرفته باشد. به نوعی مقبولات عمومی را گویند که خود بر دو گونه است. آداب و رسوم ملی مانند خوبی حمایت از حیوانات و امور ضروری. اما در باب برهان علم منطق، عقل به معنای معقولات یقینی است که از مقدمات باب برهان است. در علم النفس عالی ترین مراتب درک را که درک کلیات است عقل می گویند. اما در علم اخلاق واژه عقل به معنای عقل عملی است که در یک اصطلاح خاص به آن، علم معامله نیز اطلاق می شود. به عقل نظری نیز علم مکاشفه گفته می شود. در فلسفه اولی یا فلسفه ای که درباره مابعدالطبیعه بحث می کند عقل یکی از تقسیمات اولیه وجود است. در اینجا عقل به مجردات تام گفته می شود، موجوداتی که هیچ ماده ای ندارند و هیچ تعلقی به امور مادی ندارند. در اصطلاح به آنها مفارقات یا موجودات نورانی نیز می گویند. اطلاق عقل بر چنین موجودی ربطی به عقل به معنای قوه درک کننده مفاهیم کلی ندارد. و اینجا عقل به معنایی کاملاً متفاوت از معنای عقل در معرفت شناسی فلسفی است.
تعاریف و کارکردهای عقل نظری و عملی
طیف تعاریفی که برای عقل نظری و عملی ارایه شده است را می توان در یک تقسیم اولیه دو قسم دانست:
← یک قوه با دو کارکرد
...
بدون اغراق این مبحث را می توان یکی از مهم ترین مباحث فلسفی و معرفت شناختی دانست؛ که از دیرباز مورد توجه فیلسوفان بوده است. نظری و عملی در فلسفه گاهی تقسیمی برای عقل است و گاهی این تقسیم ناظر به حکمت به کار گرفته شده. هنگامی که نظری و عملی بودن را درباره دانش و معرفت به کار می بریم به آن حکمت عملی و نظری می گوییم. (حکمت نظری و عملی دو گونه تعریف شده است: در یک تعریف گفته شده حکمت نظری آگاهی از چیزهایی است که شایسته دانستن هستند در حالی که حکمت عملی آگاهی از اموری است که سزاوار به کار بستن اند. اما در یک تعریف دقیق تر حکمت عملی و نظری این گونه تعریف شده اند: حکمت نظری علم به احوال موجوداتی است که وجودشان در اختیار آدمی نیست. حال آنکه حکمت عملی علم به احوال موجوداتیست که تحققشان در حیطه اختیار آدمی است و متعلق قدرت او قرار می گیرد که همان رفتارهای اختیاری جوانحی و جوارحی است. قابل توجه است که اصل این تعریف از فارابی است که بعدها در میان فیلسوفان مسلمان رواج یافته است.) اما گاهی درباره قوه و نیرویی که منشا این دانش است و عامل درک کننده معرفت هاست سخن می گوییم در این صورت می گوییم عقل عملی و نظری. پس عملی نظری گاهی تقسیمی است برای معرفت ها و گاهی تقسیمی است برای نیرو و قوه ای که معرفت وابسته به آن است.
عقل و کاربردهای آن
عقل در علوم مختلف به معانی متفاوتی به کار رفته است. در علم کلام عقل به معنای معقولات و قضایایی است که فهم عملی و عمومی بشر آنها را پذیرفته باشد. به نوعی مقبولات عمومی را گویند که خود بر دو گونه است. آداب و رسوم ملی مانند خوبی حمایت از حیوانات و امور ضروری. اما در باب برهان علم منطق، عقل به معنای معقولات یقینی است که از مقدمات باب برهان است. در علم النفس عالی ترین مراتب درک را که درک کلیات است عقل می گویند. اما در علم اخلاق واژه عقل به معنای عقل عملی است که در یک اصطلاح خاص به آن، علم معامله نیز اطلاق می شود. به عقل نظری نیز علم مکاشفه گفته می شود. در فلسفه اولی یا فلسفه ای که درباره مابعدالطبیعه بحث می کند عقل یکی از تقسیمات اولیه وجود است. در اینجا عقل به مجردات تام گفته می شود، موجوداتی که هیچ ماده ای ندارند و هیچ تعلقی به امور مادی ندارند. در اصطلاح به آنها مفارقات یا موجودات نورانی نیز می گویند. اطلاق عقل بر چنین موجودی ربطی به عقل به معنای قوه درک کننده مفاهیم کلی ندارد. و اینجا عقل به معنایی کاملاً متفاوت از معنای عقل در معرفت شناسی فلسفی است.
تعاریف و کارکردهای عقل نظری و عملی
طیف تعاریفی که برای عقل نظری و عملی ارایه شده است را می توان در یک تقسیم اولیه دو قسم دانست:
← یک قوه با دو کارکرد
...
wikifeqh: عقل_نظری_و_عملی