[ویکی فقه] عقل بالفعل، مرتبه تعقل نظریات و معلومات اکتسابی است.
این مرتبه از عقل نظری ، مرتبه ای است که به واسطه آن، انسان به سعادت می رسد تا زنده بالفعل شمرده شود؛ زنده ای که برای تعقل، احتیاجی به استعمال بدن مادی و جسمانی اش ندارد و از این جهت از جمله اشیاء عقلی می شود که از مواد، قوه، ملکات و اعلام خالی می شود و انسان فقط در طریق افعال ارادی و حرکات نفسانی می تواند به این مرتبه برسد. به واسطه این عقل . و به صورت ارادی، حد وسط قیاس ها را کسب می کند و قیاس و تعریف را به کار می گیرد و به واسطه تایید حق تعالی و اراده او، نور عقلی بر او می بارد و در نتیجه، کمالاتی نظری و مقولات ثانیه را بدون هیچ اکتسابی و تاملی به دست می آورد. حکمای اسکندریه معتقدند، انسان به واسطه زیاد شدن تجربیاتش در کودکی و ورود محسوسات زیادی به ذهنش و درک بدیهیات اولیه تصوری و تصدیقی، ذهن او تدریجا به رشدش ادامه می دهد.
مرحله عقل بالفعل
این مرحله از شش سالگی به بعد است و به مرحله ای می رسد که ذهن، قدرت استدلال پیدا می کند و آن وقتی است که بتوان برای بچه، ساده ترین مسائل را با برهان ثابت نمود. قدر مسلم این است که از ۹ سالگی به بعد، چنین قدرتی برای انسان حاصل می شود. در مرحله ای که ساده ترین برهان هایی مثلا ریاضی را کسی برای انسان حل می کند و ذهن او متوجه این استدلال می شود و می تواند با راهنمایی او، استدلال کند. این قدرت، مسلما از اول برای یک کودک به صورت بالفعل نیست بلکه او «بالقوه» چنین قدرتی را دارد و پس از آن به مرحله «بالملکه» می رسد، یعنی بدیهات اولیه برایش حاصل می شود. بعد به مرحله ای می رسد که ذهنش توان استدلال کردن را می یابد. این مرحله نیز تکامل می یابد و رشد می کند و هر چه معلوماتش بیشتر می شود، مجهولات بیشتری را حل می کند.
وجه تسمیه عقل بالفعل
در وجه تسمیه این عقل ، دو احتمال دارد؛ یا نفس به حسب این مرتبه از عقل می تواند هر چقدر از معقولات اکتسابی را که می خواهد بدون هیچ دردسر و رنجی مشاهده و بررسی نماید؛ زیرا معقولات را پی در پی مطالعه نموده است و پی در پی به آنها رجوع داشته است و یا چون قبل از این عقل، عقل بالملکه قرار دارد که قوه ای برای این مرتبه بالفعل می باشد و این عقل، فعلیت آن قوه است. حکمای اسکندریه و خصوصا اسکندر افریدوسی ، معتقدند که عقل نظری بر سه قسم می باشد عقل هیولانی ، عقل بالملکه، عقل بالفعل؛ عقل بالفعل از مرحله هیولانی و بالملکه عبور نموده و کمال یافته و علاوه بر حصول اولیات و نظریات نیز برای آن حاصل شده است. هر چند الان او حاضر نیست و فقط هرگاه بخواهد به تجرد التفات حاضر می شود. خصوصیت مرحله عقل بالفعل این است که معقولات تا وقتی که آنها را شخص به کار می گیرد و آنها را می آموزد یا می آموزاند یا در مورد آنها در حال فکر کردن است، در ذهنش حاضر است ولی در حالی که به کار دیگری مشغول است. آن مساله برای او مورد غفلت قرار می گیرد.
این مرتبه از عقل نظری ، مرتبه ای است که به واسطه آن، انسان به سعادت می رسد تا زنده بالفعل شمرده شود؛ زنده ای که برای تعقل، احتیاجی به استعمال بدن مادی و جسمانی اش ندارد و از این جهت از جمله اشیاء عقلی می شود که از مواد، قوه، ملکات و اعلام خالی می شود و انسان فقط در طریق افعال ارادی و حرکات نفسانی می تواند به این مرتبه برسد. به واسطه این عقل . و به صورت ارادی، حد وسط قیاس ها را کسب می کند و قیاس و تعریف را به کار می گیرد و به واسطه تایید حق تعالی و اراده او، نور عقلی بر او می بارد و در نتیجه، کمالاتی نظری و مقولات ثانیه را بدون هیچ اکتسابی و تاملی به دست می آورد. حکمای اسکندریه معتقدند، انسان به واسطه زیاد شدن تجربیاتش در کودکی و ورود محسوسات زیادی به ذهنش و درک بدیهیات اولیه تصوری و تصدیقی، ذهن او تدریجا به رشدش ادامه می دهد.
مرحله عقل بالفعل
این مرحله از شش سالگی به بعد است و به مرحله ای می رسد که ذهن، قدرت استدلال پیدا می کند و آن وقتی است که بتوان برای بچه، ساده ترین مسائل را با برهان ثابت نمود. قدر مسلم این است که از ۹ سالگی به بعد، چنین قدرتی برای انسان حاصل می شود. در مرحله ای که ساده ترین برهان هایی مثلا ریاضی را کسی برای انسان حل می کند و ذهن او متوجه این استدلال می شود و می تواند با راهنمایی او، استدلال کند. این قدرت، مسلما از اول برای یک کودک به صورت بالفعل نیست بلکه او «بالقوه» چنین قدرتی را دارد و پس از آن به مرحله «بالملکه» می رسد، یعنی بدیهات اولیه برایش حاصل می شود. بعد به مرحله ای می رسد که ذهنش توان استدلال کردن را می یابد. این مرحله نیز تکامل می یابد و رشد می کند و هر چه معلوماتش بیشتر می شود، مجهولات بیشتری را حل می کند.
وجه تسمیه عقل بالفعل
در وجه تسمیه این عقل ، دو احتمال دارد؛ یا نفس به حسب این مرتبه از عقل می تواند هر چقدر از معقولات اکتسابی را که می خواهد بدون هیچ دردسر و رنجی مشاهده و بررسی نماید؛ زیرا معقولات را پی در پی مطالعه نموده است و پی در پی به آنها رجوع داشته است و یا چون قبل از این عقل، عقل بالملکه قرار دارد که قوه ای برای این مرتبه بالفعل می باشد و این عقل، فعلیت آن قوه است. حکمای اسکندریه و خصوصا اسکندر افریدوسی ، معتقدند که عقل نظری بر سه قسم می باشد عقل هیولانی ، عقل بالملکه، عقل بالفعل؛ عقل بالفعل از مرحله هیولانی و بالملکه عبور نموده و کمال یافته و علاوه بر حصول اولیات و نظریات نیز برای آن حاصل شده است. هر چند الان او حاضر نیست و فقط هرگاه بخواهد به تجرد التفات حاضر می شود. خصوصیت مرحله عقل بالفعل این است که معقولات تا وقتی که آنها را شخص به کار می گیرد و آنها را می آموزد یا می آموزاند یا در مورد آنها در حال فکر کردن است، در ذهنش حاضر است ولی در حالی که به کار دیگری مشغول است. آن مساله برای او مورد غفلت قرار می گیرد.
wikifeqh: عقل_بالفعل