عقاید یک دلقک ( به آلمانی: Ansichten eines Clowns ) ، کتابی نوشتهٔ هاینریش بل نویسندهٔ آلمانی است که در ۱۹۶۳ نوشته شده است.
این کتاب توسط شریف لنکرانی، [ ۱] محمد اسماعیل زاده[ ۲] به زبان فارسی ترجمه شده است. هاینریش بل با نوشتن این کتاب موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۷۲ شد [ ۳] . همچنین در سال ۱۹۷۶ وویکش یاسنی کارگردان اهل جمهوری چک فیلمی از این رمان ساخته است [ ۴] .
این کتاب دربارهٔ دلقکی به نام هانس شنیر است که معشوقه اش، ماری، او را بابت دلایل مذهبی ترک کرده و وارد رابطه با مردی کاتولیک به نام هربرت تسوپفنر شده است که دارای نفوذ مذهبی و سیاسی قابل توجهی است. هانس به همین دلیل دچار افسردگی شده و مرض های همیشگی اش، مالیخولیا و سردرد تشدید یافته. از این رو برای تسکین آلام خود به مشروب رو آورده است. به قول خودش «دلقکی که به مشروب روی بیاورد، زودتر از یک شیروانی ساز مست سقوط می کند». فقط دو چیز این دردها را تسکین می دهند: مشروب و ماری. مشروب یک تسکین موقتیست ولی ماری نه؛ ولی او رفته. سراسر داستان روایت چند ساعتی است که هانس شنیر از بوخوم به زادگاهش بن باز می گردد و بعد از ناامیدی عاطفی و حس تنهایی و فقری که به او دست می دهد برای اجرا با گیتار به ایستگاه راه آهن بن می رود. در خلال این مدت او به صورت نامنظم و غیرخطی خاطراتی را تعریف می کند که برای خواننده روشن می کند که چطور وضعیت او به این جا کشیده است. [ ۱]
داستان از جایی شروع می شود که زانوی هانس در اجرای ضعیف و رقت انگیزی که در شهر بوخوم داشته است مجروح می شود. کسی که نمایش را به او سفارش داده مردی به نام کاسترت است که برای خیریه های مذهبی کار می کند. کاسترت نه تنها دستمزد هانس را کم تر از مقداری که پیش تر با او توافق کرده است می پردازد، بلکه نقدی تند علیه نمایش ضعیف او می نویسد و با این کار موجی از رسوایی هنری برای هانس پدید می آید که منجر به کنسل شدن برنامه های آیندهٔ او به صورت یک طرفه می گردد.
در بازگشت به بن، هانس که آدم ولخرجی است، جز یک سکهٔ یک مارکی، که آن هم در خلال داستان با پرتاب کردن به بیرون از پنجره از دست می دهد، چیزی ندارد. به همین دلیل دفترچه تلفنش را باز می کند و شروع به تماس با آشنایان می گیرد. هانس نخستین بار به کینکل تلفن می کند و با خشم به او می گوید این که ماری برای بودن با مردی دیگر او را ترک کرده است، مصداق فحشا است و تهدید می کند اعضای گروه کاتولیکی که ماری را از او جدا کرده اند، خواهد کشت. هانس سپس با برادرش لئو که چندی است مذهب خود را از پروتستانیسم به کاتولیسیزم تغییر داده است تلفن می کند. مردی که ظاهراً منشی کلیسا هست دو مرتبه تلفن را بر می دارد و می گوید که افراد کلیسا در حال صرف وعدهٔ ناهار هستند. کشیش زومرویلد، از اعضای گروه کاتولیکی که هانس او را سخت در این که ماری ترکش کرده است مقصر می داند، با هانس تماس می گیرد و سعی می کند آتش خشم او او را فروبنشاند و به او توصیه می کند که ماری را فراموش کند و زن دیگری را وارد زندگی خود کند. هانس در حین مشاجرهٔ تلفنی با زومرویلد متوجه می شود که ماری در آن هنگام با تسوپفنر برای ماه عسل به رم رفته است، مقصدی که به دلیل حضور پاپ در آن جا ماری قبلا پیشنهاد هانس برای سفر به آن را رد کرده بود. در همین اثنا تسونرر، مدیر برنامه های هانس، به او تلفن کرده و می گوید پس از اجرای ضعیفی که در بوخوم داشته باید لااقل شش ماه را دور از صحنه به سر برد. هانس که تا قبل از آن از افسردگی عاطفی و مالیخولیا در رنج بوده است، با شنیدن این خبر پی می برد که در مخمصهٔ بی پولی هم گرفتار شده است و با خود می اندیشد که از چه کسانی می تواند پول قرض کند. در همین اثنا پدر هانس به او سر می زند و پیشنهاد می دهد که برای تحصیل در هنرپیشگی کمدی به آموزشگاه برود و متعهد به پرداخت هزینهٔ تحصیل او می شود. بعد از آن که هانس این پیشنهاد را رد می کند، با وجود لحظات نسبتا پراحساسی که بین پدر و پسر سپری می شود، پدر هانس می گوید که تنها حاضر است مبلغ اندکی به او کمک مالی بدهد. با رفتن پدر، مونیکا زیلوز، زنی از گروه کاتولیکی که از قرار معلوم به هانس علاقمند است، با او تماس می گیرد. ولی از آن جا که هانس خود را موجودی «تک همسر» می داند، ارتباط خاصی بین آن ها شکل نمی گیرد. با فرا رسیدن شب لئو با هانس تماس می گیرد و می گوید که می تواند مبلغی در حدود شش مارک به او بدهد. هانس در ضمن صحبت با لئو متوجه می شود برادرش روابط دوستانه با تسوپفنر دارد و ملاحظات مذهبی او باعث شده که از ملاقات حضوری با هانس اکراه داشته باشد. این مسئله خشم هانس را بر می انگیزد و به لئو می گوید که دیگر لازم نیست که برای ملاقات با او به خانه اش بیاید. هانس در این میان بارها به گذشته می رود و خاطراتش را می گوید.
این کتاب توسط شریف لنکرانی، [ ۱] محمد اسماعیل زاده[ ۲] به زبان فارسی ترجمه شده است. هاینریش بل با نوشتن این کتاب موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۷۲ شد [ ۳] . همچنین در سال ۱۹۷۶ وویکش یاسنی کارگردان اهل جمهوری چک فیلمی از این رمان ساخته است [ ۴] .
این کتاب دربارهٔ دلقکی به نام هانس شنیر است که معشوقه اش، ماری، او را بابت دلایل مذهبی ترک کرده و وارد رابطه با مردی کاتولیک به نام هربرت تسوپفنر شده است که دارای نفوذ مذهبی و سیاسی قابل توجهی است. هانس به همین دلیل دچار افسردگی شده و مرض های همیشگی اش، مالیخولیا و سردرد تشدید یافته. از این رو برای تسکین آلام خود به مشروب رو آورده است. به قول خودش «دلقکی که به مشروب روی بیاورد، زودتر از یک شیروانی ساز مست سقوط می کند». فقط دو چیز این دردها را تسکین می دهند: مشروب و ماری. مشروب یک تسکین موقتیست ولی ماری نه؛ ولی او رفته. سراسر داستان روایت چند ساعتی است که هانس شنیر از بوخوم به زادگاهش بن باز می گردد و بعد از ناامیدی عاطفی و حس تنهایی و فقری که به او دست می دهد برای اجرا با گیتار به ایستگاه راه آهن بن می رود. در خلال این مدت او به صورت نامنظم و غیرخطی خاطراتی را تعریف می کند که برای خواننده روشن می کند که چطور وضعیت او به این جا کشیده است. [ ۱]
داستان از جایی شروع می شود که زانوی هانس در اجرای ضعیف و رقت انگیزی که در شهر بوخوم داشته است مجروح می شود. کسی که نمایش را به او سفارش داده مردی به نام کاسترت است که برای خیریه های مذهبی کار می کند. کاسترت نه تنها دستمزد هانس را کم تر از مقداری که پیش تر با او توافق کرده است می پردازد، بلکه نقدی تند علیه نمایش ضعیف او می نویسد و با این کار موجی از رسوایی هنری برای هانس پدید می آید که منجر به کنسل شدن برنامه های آیندهٔ او به صورت یک طرفه می گردد.
در بازگشت به بن، هانس که آدم ولخرجی است، جز یک سکهٔ یک مارکی، که آن هم در خلال داستان با پرتاب کردن به بیرون از پنجره از دست می دهد، چیزی ندارد. به همین دلیل دفترچه تلفنش را باز می کند و شروع به تماس با آشنایان می گیرد. هانس نخستین بار به کینکل تلفن می کند و با خشم به او می گوید این که ماری برای بودن با مردی دیگر او را ترک کرده است، مصداق فحشا است و تهدید می کند اعضای گروه کاتولیکی که ماری را از او جدا کرده اند، خواهد کشت. هانس سپس با برادرش لئو که چندی است مذهب خود را از پروتستانیسم به کاتولیسیزم تغییر داده است تلفن می کند. مردی که ظاهراً منشی کلیسا هست دو مرتبه تلفن را بر می دارد و می گوید که افراد کلیسا در حال صرف وعدهٔ ناهار هستند. کشیش زومرویلد، از اعضای گروه کاتولیکی که هانس او را سخت در این که ماری ترکش کرده است مقصر می داند، با هانس تماس می گیرد و سعی می کند آتش خشم او او را فروبنشاند و به او توصیه می کند که ماری را فراموش کند و زن دیگری را وارد زندگی خود کند. هانس در حین مشاجرهٔ تلفنی با زومرویلد متوجه می شود که ماری در آن هنگام با تسوپفنر برای ماه عسل به رم رفته است، مقصدی که به دلیل حضور پاپ در آن جا ماری قبلا پیشنهاد هانس برای سفر به آن را رد کرده بود. در همین اثنا تسونرر، مدیر برنامه های هانس، به او تلفن کرده و می گوید پس از اجرای ضعیفی که در بوخوم داشته باید لااقل شش ماه را دور از صحنه به سر برد. هانس که تا قبل از آن از افسردگی عاطفی و مالیخولیا در رنج بوده است، با شنیدن این خبر پی می برد که در مخمصهٔ بی پولی هم گرفتار شده است و با خود می اندیشد که از چه کسانی می تواند پول قرض کند. در همین اثنا پدر هانس به او سر می زند و پیشنهاد می دهد که برای تحصیل در هنرپیشگی کمدی به آموزشگاه برود و متعهد به پرداخت هزینهٔ تحصیل او می شود. بعد از آن که هانس این پیشنهاد را رد می کند، با وجود لحظات نسبتا پراحساسی که بین پدر و پسر سپری می شود، پدر هانس می گوید که تنها حاضر است مبلغ اندکی به او کمک مالی بدهد. با رفتن پدر، مونیکا زیلوز، زنی از گروه کاتولیکی که از قرار معلوم به هانس علاقمند است، با او تماس می گیرد. ولی از آن جا که هانس خود را موجودی «تک همسر» می داند، ارتباط خاصی بین آن ها شکل نمی گیرد. با فرا رسیدن شب لئو با هانس تماس می گیرد و می گوید که می تواند مبلغی در حدود شش مارک به او بدهد. هانس در ضمن صحبت با لئو متوجه می شود برادرش روابط دوستانه با تسوپفنر دارد و ملاحظات مذهبی او باعث شده که از ملاقات حضوری با هانس اکراه داشته باشد. این مسئله خشم هانس را بر می انگیزد و به لئو می گوید که دیگر لازم نیست که برای ملاقات با او به خانه اش بیاید. هانس در این میان بارها به گذشته می رود و خاطراتش را می گوید.
wiki: عقاید یک دلقک
عقاید یک دلقک (فیلم ۱۹۷۶). «دلقک» ( انگلیسی: The Clown ) یک فیلم است به کارگردانی وویچیخ یاسنی که در سال ۱۹۷۶ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به هانا شیگولا، راینر بازِدو و هلگا آندرس اشاره کرد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف