عصبیت

/~asabiyyat/

مترادف عصبیت: حمیت، مردانگی، تندمزاجی، خشم، سودا، تعصب، قوم گرایی

معنی انگلیسی:
party-spirit

لغت نامه دهخدا

عصبیت. [ ع َ ص َ بی ی َ ] ( ع اِمص ) عَصَبیّة. حمایت و طرفداری و مدافعه از کسی که خود را به شخص بستگی داده و یا شخص بدان بستگی دارد. ( ناظم الاطباء ). تعصب ،و اصل آن ، خصلتی است منسوب به عَصَبة که آن خویشان شخص باشند از جانب پدر، و در واقع آنان کسانی هستند که از حریم جد اعلای خود دفاع کنند: نَبض َ منه عرق ُ العصبیة؛ عصبیت او شعله ور شد و به هیجان آمد. ( از اقرب الموارد ). طرفداری و استواری و خویشاوندی. ( غیاث اللغات ). حمیت و تعصب. ( فرهنگ فارسی معین ). حمیت و طرفداری و سختی و میل و رغبت و تعصب و اشتیاق و حب وطن و حب خویشاوندی و قرابت و نسبت ، و دستگیری و معاونت و حب مذهب و غیرت و عقاید مذهبی. ( ناظم الاطباء ) : دانی که عداوت و عصبیت میان ایشان تا کدام جایگاهست ، افشین و بودلف عجلی. ( تاریخ بیهقی ص 170 ).
چون عصبیت کمر کین گرفت
خانه ز پرداختن آیین گرفت.
نظامی.
عصبیت دین و غیرت پادشاهانه باعث آن شد که حضرت صاحبقرانی عزم گرجستان جزم فرمود. ( ظفرنامه یزدی ،از فرهنگ فارسی معین ). تعصب ؛ عصبیت کردن. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ).

فرهنگ فارسی

شدت ارتبا وتعلق ش ص بقوم وجماعت یامرام ومسلک خودوتعصب وکوشش درحفظوحمایت آن
( مصدر ) حمیت تعصب : عصبیت دین و غیرت پادشاهانه باعث آن شد که حضرت صاحبقرانی عزم گرجستان جزم فرموده ...

فرهنگ معین

(عَ صَ یَّ ) [ ع . عصبیة ] (مص جع . ) تعصب .

فرهنگ عمید

۱. تعصب.
۲. [قدیمی، مجاز] خصومت، تعصب آلود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] عصبیّت در دو معنا بکار رفته است. ۱. جانبداری؛ ۲. دشمنی شدید.
از آن به مناسبت در باب امر به معروف و نهی از منکر و شهادات سخن گفته اند.
معنای لغوی
عصبیّت عبارت است از طرفداری و هواخواهی یا دشمنی شدید نسبت به شخص، گروه و یا امری.
نهی از تعصب در روایات
در روایات بسیاری از تعصب ورزیدن نهی شده است. در حدیثی از امام صادق علیه السّلام آمده است: «کسی که تعصب بورزد یا دیگری به نفع او تعصب ورزد (و او نیز بدان خشنود باشد) ریسمان ایمان از گردنش گشوده (و از قلمرو ایمان خارج) می شود». از این رو، عصبیّت حرام است.
مقصود از عصبیّت حرام
...

پیشنهاد کاربران

پی:عصب.
پیوند :عصبیت.
پیوست:تعصب.
پیوستگی:تعصبی.
پیوستشی:عصبانی.
پیوندی:متعصَِب.
پیوستش:تعصیب.
و.
. . . . . . .
منسوب به عصبی ، کسی که عصبی باشید و عصبی برخورد کند.
عصبیت به معنی قوم گرایی است که عامل پیوند انسان ها در یک جامعه است.
ابن خلدون در مبحث علوم اجتماعی، عصبیت را بعنوان عامل شکل گیری جوامع میداند.

بپرس