عزیزه
فرهنگ اسم ها
معنی: گرامی، ارجمند، محترم، مؤنث عزیز، ( عربی ) ( مؤنث عزیز )، عزیز، محبوب، گرانمایه
برچسب ها: اسم، اسم با ع، اسم دختر، اسم عربی، اسم مذهبی و قرآنی
لغت نامه دهخدا
عزیزة. [ ع َ زَ ] ( اِخ )دختر احمدبن محمدبن عثمان دای. از شاهزاده های نیمه قرن یازدهم هجری در تونس است. درباره اقدامات خیرخواهانه او بنفع مردم اخبار بسیاری نقل کرده اند که تفصیل آن در اعلام النساء مذکور است. وی بسال 1080 هَ.ق. درگذشت. ( از اعلام النساء از شهیرات التونسیات ).
عزیزة.[ ع َ زَ ] ( اِخ ) دختر عبدالملک بن محمدبن عبدالرحمان قرشی هاشمی اندلسی. از زنان فاضل و صالح بشمار میرفت و بسال 546 هَ.ق. در مرسیه متولد شد و در قرطبة پرورش یافت و سالها در مصر بزیست و در 634 هَ.ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی از التکملة الوفیات النقلة ).
عزیزة. [ ع َ زَ ] ( اِخ ) دختر عثمان بن طرخان بن بزوان. محدث بود و دمیاطی در معجم خود از او نام برده است. ( از اعلام النساء از تاج العروس ).
عزیزة. [ ع َ زَ ] ( اِخ ) دختر علی ، مکنی به ام ایمن. زوجه ابوعلی رودباری و زنی عابد بود. رجوع به صفةالصفوة ج 4 ص 301 و اعلام النساء شود.
عزیزة. [ ع َ زَ ] ( اِخ ) دختر علی بن یحیی بن علی بن طراح. زنی محدث بود. از جد خود نقل حدیث کرده است. علی بن احمد مقدسی اجازتی را از وی روایت کرده است. عزیزه بسال 600 هَ.ق. درگذشت. ( از اعلام النساء از تاج العروس و المشتبه ذهبی ).
عزیزة. [ ع َ زَ ] ( اِخ ) دختر قاسم بن قطلوبغای حنفی. از زنان فاضل عصر خود بشمار می رفت. و حدیث را از جده همسرش ام هانی هورینیه و غیره آموخته است. ( از اعلام النساء از الضوء اللامع سخاوی ).
عزیزة. [ ع َ زَ ] ( اِخ ) دختر محمد شرف الدین بن محمدبن ابی بکر قدسی قاهری. وی زنی محدث بود و نام اصلی او هاجر و کنیه اش ام فضل است ، و در سالهای آخر عمر معتمدترین شخص عصر خود در حدیث گشته بود و بسیاری از محدثان از جمله سخاوی و ابن فهد از وی حدیث نقل کرده اند. تولد و وفات او در قاهره بود ( 790-874 هَ.ق. ). ( از الاعلام زرکلی از الضوء اللامع ).
عزیزة. [ ع َ زَ] ( اِخ ) دختر مشرف. زنی محدث بود. حدیث را از عم خویش فراگرفته. در ذی قعده سال 619 هَ.ق. درگذشته است. ( از اعلام النساء از المشتبه ذهبی و تاج العروس ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید