عزالدین یحیى

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] شرف الدین محمد که در کتب شرح حال و نسب شناسی، با کنیه مرتضی شهره است، در زمره سادات اهل فضل، راوی حدیث و حامی فرهنگ و اندیشه می باشد. وی در مناطق مرکزی ایران - خصوصاً ری و قم - نقابت (ریاست عامه) سادات را بر عهده داشت و ایشان بر حسب مصالحی با وارد شدن در دستگاه زمامداران وقت یعنی سلجوقیان با اعمال نفوذ خود به اصلاح امور شیعیان می پرداخت. آن بزرگمرد پیوند سببی هم با سلاطین این سلسله برقرار کرده بود.
ایشان دختر خواجه نظام الملک طوسی را به همسری برگزید؛ چنان که ابوالحسن بیهقی نیز آن را بیان کرده است. عبدالجلیل رازی هم می گوید: «خواجه طوسی، دختر خود را به سید مرتضی داد».
سید شرف الدین محمد چندین دختر داشت ولی از فرزند پسر محروم بود. پس از مدتی که همسرش وجود عزالدین یحیی را در خویش احساس کرد و حامله گردید، او نمی دانست که اینک صاحب پسری خواهد شد؛ تا آن که شبی سید شرف الدین در رؤیای صادقه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله را مشاهده کرد؛ در عالم خواب خطاب به خاتم پیامبران گفت: «یا رسول اللّه، این کودک را که عیالم باردار است، چه نام نَهم؟» آن مصطفی الهی فرمود: «یحیی» چون نوزاد دیده به جهان گشود و چشم والدین به جمالش روشن گشت، نام یحیی را برایش برگزیدند. اما وقتی که این طفل بالندگی یافت و از شربت نوشین شهادت کامیاب شد، پدر به رازی که حضرت محمد صلی الله علیه و آله او را یحیی نامید، پی برد. چه این یحیی هم، چون یحیی فرزند زید فجیعانه کشته شد.
دانشمندان نسب شناس برای شرف الدین مرتضی، تنها همین فرزند پسر را ذکر کرده اند. قوامی رازی در شعر خود او را چنین می ستاید:
تو آفتاب بادی و فرزند ماه تو × کز طلعتش هزار سهیل از یکی سُهاست.
یحیی در خانواده ای به رشد و شکوفایی رسید که جویبار فضیلت و معرفت از آن جاری بود و پدری به تربیت او همت گماشت که به قول سید حسن صدر، از بزرگان سادات عراق به شمار رفته و نقابت سادات قم و ری، به عهده اش بود. او که در فنون دانش هایی چون نحو، لغت، ادب، شعر، سیره و تاریخ اندیشه ورزی صاحب نظر بود. خطبه ها، مکاتبات و نوشته های لطیفی از خود به یادگار گذاشته است. وی برخی نوشته های خود را در مسیر سفر حج برای شیخ طوسی خوانده است. باخرزی که او را در سال 434 ق ملاقات کرده او را به خوبی و معرفت ستوده است.
سید علی بن صدرالدین نیز در الدرجات الرفیعه فی طبقات الشیعه این بزرگوار را در زمره سادات برجسته و صاحب مقام و از مشاهیر فضلا و نقیب ری، قم و آمل ثبت کرده، می نویسد: «وی را نعمتی عظیم، کمال فضل و علو نسب و حسب بود و با وجود این همه افتخارات ذاتی و شایستگی های نسبی، از اهتمام به امور فرهنگی و علمی بازنماند. وی مدرسه ای بزرگ در قم تأسیس کرد و کتابخانه ای مهم در ری بنا نهاد».

پیشنهاد کاربران

بپرس