عرفان سرخ پوستی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] عرفان سرخ پوستی از انواع عرفان های طبیعت گرا یا ابتدایی است. مروّج گونه معاصر عرفان سرخ پوستی، شخصی به نام «کارلوس کاستاندا» است.عرفان کارلوس کاستاندا نمونه بارزی از جهانی شدن گرایش های ادیان و عرفان های طبیعت گراست که در بستر تعلیم های سرخ پوستانه متبلور شده است. هرچند کارلوس کاستاندا در چینش تعلیم های عرفانی خود، دارای نوآوری ها و ابتکارات منحصر به فردی است، ولی بررسی و کنکاش نظام عرفانی او، بدون در نظر گرفتن تعلیم های ادیان طبیعت گرا و عرفان های سرخ پوستی، کم فایده و حتی بی فایده است.
مهم ترین مسئله در بررسی ابعاد معنوی ادیان طبیعت گرا - در چارچوب مطالعات معاصر - مربوط به رابطه اخلاق و عرفان است. تعریف اخلاق و عرفان، همانند بسیاری از کلمات کلیدی در حوزه علوم انسانی، در قالب انواع مکاتب، رنگارنگ، گوناگون و بعضاً متقابل معنا شده است. امّا آنچه کم و بیش در مکاتب اخلاقی و عرفانی نمایان است، گواه بر وجود تفاوت هایی در آن دو است.عرفان، به عنوان یک نظام فرهنگی، به دو بخش عملی و نظری تقسیم می شود: عرفان نظری نسبت به عرفان عملی، در مقایسه با اخلاق، دارای تفاوت های زیادی است. به عبارت دیگر، عرفان عملی شباهت های زیادی با اخلاق دارد، که برخی به اشتباه همواره عرفان عملی و اخلاق را یکی می دانند. میان عرفان عملی و اخلاق، تفاوت هایی وجود دارد که مهم ترین آنها عبارتند از:۱. هدف اصلی عرفان عملی، بیان رابطه انسان با خدا و نحوه رسیدن به اوست، در حالی که اکثر نظام های اخلاقی ضرورتی نمی بینند که درباره رابطه انسان با خدا بحث کنند، و فقط اخلاق مذهبی است این جهت را مورد توجّه قرار می دهد.۲. عرفان عملی، بر اساس عرفان نظری و بینش خاصّی از خدا و عالم بنا می شود، در حالی که اخلاق، بر اساس بینش عرفانی شکل نمی گیرد و اصول موضوعه آن با عرفان عملی متفاوت است.۳. اهداف عرفان و اخلاق متفاوت است. هدف اصلی عرفان عملی، برداشتن حدود وجودی انسان و گسترش ظرفیّت وجودی، و در پایان، رسیدن به مرحله فنای در خداوند است، امّا در اخلاق، هدف اصلی، تهذیب نفس و اصلاح روح و رفتار آدمی است.
توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، ص ۱۸.
رواج عرفان های طبیعت گرا، به مثابه افول به سمت ادیان ابتدایی یا ذهن ابتدایی انسان عارف است.بازگشت به باورهای دینی عرفانیِ ماقبل تاریخ، می تواند نشان دهنده ایجاد بحران معنویّت و یا کوشش انسان برای یافتن راه نجات در برهوتِ لاادری گریِ معاصر باشد. از نظر پژوهشگران علوم انسانی، نخستین نشانه های موجود از دین، گرایش انسان به پرستش طبیعت است، که هم اکنون نیز می توان نمونه هایی از این گرایش را در مناطق دور افتاده جهان و میان انسان های ابتدایی مشاهده می کرد. در این گرایش، به منظور رام کردن نیروهای طبیعت، باید از این نیروها تجلیل نمود و از آنها درخواست لطف و احساس داشت.انسان های ابتدایی عصر ما، مراسمی دینی دارند که در آن لباس های عجیب و غریب می پوشند، ماسک به صورت می زنند، به حرکات موزون مشغول می شوند و ضمن آن از نیروهای طبیعت کمک می خواهند. به عنوان مثال به ابرها می گویند تا برای آنها ببارند، به رودخانه می گویند - به گونه ای مناسب و به دور از طغیان و طوفان - آنها را سیراب کند، به زمین می گویند تا برای آنها برویاند، و از مزارع و درختان می خواهند که محصول بهتر و بیشتری بدهد، و مانند اینها! دین، در صورت نخستین خود، انسان ها را توانا ساخت که نسبت به حقایق عالم هستی، که محیط و مجاور او بودند- مانند قوای طبیعت، ارواح گذشتگان یا نیروی موجود در بشر- روشی خاص در پیش گیرد. پس از روزگاری که دامنه افکار انسانی وسعت گرفت و به یاری تجربه و نیروی آزمایش توانست امور طبیعی را در موقع خود بشناسد و در محل خود جای دهد و با دایره محیط خود رابطه وسیع تر ایجاد کند، در امر «خدایان بزرگ» و «خدایان طبیعی» و بالاخره درباره «آفریدگار آسمان» به فکر و اندیشه فرو رفت.
ناس، جان بی، تاریخ جامع ادیان، ترجمه: حکمت، علی اصغر، ص ۵.
ادیان ابتدایی، به لحاظ موقعیّت های جغرافیایی، فرهنگ قومی قبیله ای و... دارای صفات و خصوصیّات منحصر به فردی هستند، که از این میان، می توان به موارد ذیل اشاره کرد: ۱. شی ء مقدّس: طوایف ابتدایی، همواره یک نوع عقیده یا احترام مذهبی نسبت به مکانی خاصّ یا شخصی معیّن یا چیزی مخصوص با اعمال و افعالی مشخّص دارند، که می توان گفت آن را مقدّس می شمارند و همیشه نسبت به آن، حالت احترامِ آمیخته با احتیاط به خود می گیرند.۲. اعتقاد به مانا: قدرت ساکت و نامعلوم در هر شیء موجود را «مانا» می گویند؛ همانند یک نیروی مافوق طبیعی که به خودی خود دارای فعالیّت و مافوق قوّه حیاتی موجود در اشیا است و به وسیله اشخاص معیّن یا در وجود اشیای زنده و متحرک ظاهر می شود و دارای این خاصیت است که می توان آن را از اشیای جامد به افراد جاندار منتقل ساخت، یا از یک شخص به شخص دیگر سرایت داد، و یا از اشخاص جاندار به اشیای جامد بازگرداند.۳. سحر: کاری است که می توان به وسیله دمیدن، تکرار بعضی از کلمات و یا انجام بعضی از اعمال، قوای فوق العاده عظیم جهان را به نفع خود قبضه کرد.۴. تابو: شخص و یا چیزی خاصّ است که نزد افراد قبیله دارای قوّه و نیروی غیبی است، که مردم تصوّر می کنند دست زدن به بدن یا جامه یا ابزار و اثاث او یا حتی فرش یا کف جایی که وی بر آن گام نهاده خطرناک است؛ زیرا بدن آن سرشار از قوّه غیبی ماناست.۵. آداب تصفیه و تطهیر.۶. آنیمیزم: نوعی حس پرستش ارواح (آنها معتقدند که تمام موجودات اعم از متحرک یا ساکن، مرده یا زنده، دارای روحی هستند که درون آنها مخفی و مستور است).۷. پرستش طبیعت و روح.۸. احترام به اموات یا پرستش اجداد.۹. قربانی کردن: قربانی، راه دیگری است که به واسطه آن قوای فوق طبیعت به تسخیر در می آیند.۱۰. توتم پرستی: احساس نزدیکی و موءالفت با سایر اشیا، حتّی موجودات بی جان.۱۱. اساطیر: در همه جا، اسطوره از آن ناشی شد، که به اندیشه های مافوق طبیعت وزن و ارزشی خاصّ می دهند و یا برای تشریفات، آداب و عبادات قبیله، یک نوع حقّانیت و استدلال ایجاد می کنند.
ناس، جان بی، تاریخ جامع ادیان، ترجمه: حکمت، علی اصغر، ص۲۵.
...

پیشنهاد کاربران

بپرس