عداوت

/~edAvat/

مترادف عداوت: بغض، حقد، خصومت، دشمنی، عناد، کین، کینه، مخاصمه، مخالفت

متضاد عداوت: حب

برابر پارسی: دشمنی، ستیزه جویی، کین، کینه توزی

معنی انگلیسی:
animosity, animus, enmity, gall, grudge, hostility, ill will, venom, hatred

لغت نامه دهخدا

عداوت. [ ع َ وَ ] ( ع اِمص ) عداوة. دشمنی : با او نهانی عداوتی داشت. ( گلستان ).
هنر بچشم عداوت بزرگتر عیبی است. ( گلستان ).

عداوة. [ ع َ وَ ] ( ع اِمص ) دشمنی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( قطرالمحیط ). || ( مص ) در دنبال کسی افتادن. ( آنندراج ). || دندان به زهر خائیدن. ( آنندراج ). || دندان زنی. ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) دشمنی مخامصه .

فرهنگ معین

(عَ وَ ) [ ع . عداوة ] (اِمص . ) دشمنی ، خصومت .

فرهنگ عمید

خصومت، دشمنی.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] یکی از اقسام اخلاق رذیله که خود منشاء بسیاری از صفات ناپسند و زشت است کینه توزی و عداوت می باشد.
عداوت و دشمنی بر دو قسم است: زیرا که هر که عداوت کسی را در دل دارد یا آن را در دل پنهان می کند و انتظار زمان فرصت را می کشد، یا علانیه و آشکار در صدد ایذا و اذیت آن شخصی است که او را دشمن دارد، و اظهار عداوت او را می کند. قسم اول: را «حقد و کینه» گویند، که عبارت است از: پنهان کردن عداوت شخصی در دل. قسم دوم: را «عداوت» نامند.
منشاء عداوت
عداوت ثمره حقد و کینه است، زیرا که، چون کینه قوت گرفت و عداوت شدید گردید، خزانه دل از محافظت آن عاجز، و پرده از روی کاربر می دارد.
منشاء حقد و کینه
حقد و کینه از ثمرات غضب است، زیرا که، چون آدمی بر دیگری خشم گیردو به جهت عجز از انتقام یا مصلحتی دیگر آن وقت اظهار غضب نکند و خشم خود رافرو برد و در دل خود پنهان سازد کینه حاصل می شود. و هر یک از این دو قسم از صفات مهلکه و اخلاق رذیله است.
کینه و عداوت در اخبار
...

جدول کلمات

کین

مترادف ها

hatred (اسم)
تنفر، بیزاری، نفرت، ستیز، دشمنی، عداوت، کینه، غل، بغض

animosity (اسم)
ستیز، دشمنی، خصومت، عداوت، کینه، شهامت، جسارت، ستیزه جویی، ستیزگی، ضدیت

enmity (اسم)
نفرت، دشمنی، خصومت، عداوت، کینه، ستیزگی، ضدیت، دوءیت

hostility (اسم)
خصومت، عداوت، ستیزگی، ضدیت، عملیات خصمانه

feud (اسم)
عداوت

rancor (اسم)
عداوت، کینه، بدخواهی، خصومت دیرین

odium (اسم)
نفرت، زشتی، دشمنی، عداوت، رسوایی، بد نامی

فارسی به عربی

عداء , عداوة , کراهیة

پیشنهاد کاربران

دُشمنِ جُدا:عداوت ( عَدُو سِوی ) .
دشمنی همراه با کینه توزی
با شهراوردی و شهرا وندی نه شهراشوبی، با رقابت و ( مدانت ) ونه عداوت.
*رای هند فرمود برهمن را که: بیان کن از جهت من مَثَل دو تن که با یک دیگر دوستی دارند و به تضریب نَمّام خائن بنای آن خلل پذیرد و به عداوت و مفارقت کشد
کلیله و دمنه
دشمن شدن با کسی ، کینه گرفتن
عداوت در اصل از ماده عدو بمعنی تجاوز می آید و بغضاء از ماده بغض بمعنی تنفر از چیزی است و ممکن است فرق میان این دو کلمه این باشد که بغض بیشتر جنبه قلبی دارد و عداوت جنبه عملی و یا لااقل اعم از عملی و قلبی است .
کینه. . . . تنفر. . . . .
معادات. [ م ُ ] ( ازع، اِمص ) عداوت کردن و با کسی دشمنی کردن. ( غیاث ) ( آنندراج ) . عداوت و دشمنی با یکدیگر. ( ناظم الاطباء ) : و بدان که اصل خلقت ما بر معادات بوده است و از مرور روزگار مایه گرفته است. ( کلیله و دمنه چ مینوی ص 279 ) . شاپور مطل و مدافعت پیش نهاد و بدان سبب موالات و مصافات، منافرت و معادات گشت. ( جهانگشای جوینی ) . و رجوع به معاداة شود.
...
[مشاهده متن کامل]


نقار
تعند
دشمنی، کین، خصومت، عناد، کینه، بغض، حقد، مخاصمه، مخالفت
دشمنی

دشمنی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس