کینه توزی

/kinetuzi/

مترادف کینه توزی: بدخواهی، دشمنی، عناد، کین خواهی

معنی انگلیسی:
invidiousness, rancor, rancour, vindictiveness

لغت نامه دهخدا

کینه توزی. [ ن َ / ن ِ ] ( حامص مرکب ) کین توزی. انتقام جویی. انتقام کشی :
خواری من زکینه توزی بخت
از عزیزان مهربان برخاست.
خاقانی.
و رجوع به کین توز شود.

فرهنگ عمید

انتقام جویی.

جدول کلمات

انتقام

مترادف ها

malice (اسم)
نفرت، بدجنسی، عمد، عناد، خبی، بدخواهی، کینه توزی، بداندیشی، قصد سوء

implacability (اسم)
سختی، نرم نشدنی، ارام نشدنی، تسکین ناپذیری، کینه توزی

فارسی به عربی

حقد

پیشنهاد کاربران

بپرس