عدالت صحابه و صلح حدیبیه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] صلح حدیبیه در سال پنجم هجرت یکی از موثرترین اقداماتی بود که پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلّم) آن را بین خود و مشرکین منعقد کرد تا برای پیش برد اهداف الهی استفاده کند. واقعه از این قرار بود که حضرتش در یک رویاء می بیند که با اصحاب وارد مکه می شوند و مشغول طواف هستند. حضرت رسول(صلی الله علیه و آله وسلّم) نیز بعد از خبر دادن از این رویاء به اصحاب دستور داد تا برای رفتن به طرف مکه آماده شوند و اصحاب را از تعبیر آن با خبر نمود و فرموند: انشاءالله برای عمره به مکه مشرف می شویم (اما تعیین نکردند که در چه سالی این اتفاق خواهد افتاد). پس از رسیدن پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلّم) و ۱۴۰۰نفر از اصحاب به سرزمین حدیبیه، مشرکان قریش که موقعیت خود را در خطر می دیدند، مسلحانه خارج شدند و از حرکت بیشتر پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلّم) جلوگیری کردند اما دیدند چون آن حضرت برای زیارت عازم شده، پیمان بستند که سال آینده حضرتش به مکه برای انجام مراسم عمره عازم شود. این پیمان نامه به صلح حدیبیه معروف شد. در این حادثه وقایعی مهم رخ می دهد که به بیان آن می پردازیم و نتیجه می گیریم که تمام صحابه عملکرد یکسانی نداشته و مطلب حاکی از عدم عدالت جمیع صحابه است.
در این حادثه با درخشش امیرالمومنین علی(علیه السّلام) که با نهایت ادب همراه بود مواجه می شویم. حضرت رسول(صلی الله علیه و آله وسلّم) بعد از توافق با قریش، به امیرالمومنین دستور داد تا صلح نامه را به انشاء آن حضرت بنویسند. امیرالمونین(علیه السّلام) نیز با اعتقاد کامل به اطاعت از فرمان پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلّم) مبنی بر صلح و نوشتن آن اقدام نمود و اینگونه می نویسند:شرط بین ما؛ بسم الله الرحمن رحیم، این مطلبی است که محمد فرستاده خدا به آن حکم می کند. اینجا بود که مشرکین به ایشان گفتند اگر ما قبول داشتیم که تو فرستاده خدائی، از تو اطاعت می کردیم، محمد بن عبدالله نوشته شود. آن حضرت به علی(علیه السّلام) دستور داد تا آن را تغییر دهد اما علی علیه السّلام فرمود: به خدا قسم آن را پاک نکنم. پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلّم) فرمود: آنجا را به من نشان بده تا خود پاک کنم و اینچنین کرد. … اما در برخی روایات آمده وقتی مشرکین درخواست پاک شدن عنوان رسول الله را نمودند آن حضرت ناراحت شد و در جواب به مشرکین فرمود: هرگز من این کار را نمی کنم. سپس پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلّم) فرمود آنجا را نشان بده تا خودم پاک کنم. (فقال: ارنیه، فاریته فمحاه بیده) امیرالمومنین علی(علیه السّلام) وقتی این جریان را بیان می کند، اطاعت کامل خود را از دستور پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلّم) نقل می کند که بعد از نوشتن:بسم الله الرحمن الرحیماین صلح نامه ایست بین محمد فرستاده خدا و بین ابوسفیان صخر بن حرب و سهیل بن عمرو. در این هنگام سهیل بن عمرو گفت ما رحمن رحیم را نمی شناسیم و به رسالت اقرار نمی کنیم. اما این شرافت را برای تو قبول می کنیم که اسم تو بر اسم ما مقدم باشد و لو اینکه من و پدرم از شما و پدرت از نظر سنی بزرگتر هستیم. در این هنگام پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) به امیرالمومنین علی(علیه السّلام) این چنین دستور دادند: به جای بسم الله الرحمن الرحیم، باسمک اللهم بنویس و به جای فرستاده خدا محمد بن عبدالله. من نیز اینگونه نوشتم و پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرمود: به مانند این مجبور می شوی در حالی که رضایت نداری.
خبر پیامبر از ماجرای حکمین
در حالی که امیرالمومنین(علیه السّلام) از پاک شدن عنوان رسول الله(صلی الله علیه و آله وسلّم) ناراحت بود و این کار را شخصا انجام نداد، پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلّم) لبخندی زدند و فرمودند: تو نیز به مانند این دچار می شوی در حالی که ناراضی هستی و تشابه این جریان باعث شد که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) از ماجرای حکمین خبر دادند و فرمودند که یا علی تو از پاک کردن اسم من ناراحت بودی ولی روزی فرزندان همین مشرکین (معاویه و عمرو بن عاص) خواستار پاک شدن نام تو هستند و تو ناچار از انجام آن هستی در حالی که ناراحتی) (یا علی انک ابیت ان تمحو اسمی من النبوة فو الذی بعثنی بالحق نبیا لتجیبن ابناءهم الی مثلها و انت مضیض مضطهد). امیرالمومنین(علیه السّلام) نیز این جریان را در جریان حکمین یادآور شدند وقتی که دشمن از عنوان امیرالمومنین برای آن حضرت استنکاف کردند و خواستار محو آن از صلح نامه شدند.
تایید امیرالمومنین علی توسط پیامبر
شیعه و سنی نقل نموده اند که روز صلح حدیبیه پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلّم) دست امیرالمومنین علی(علیه السّلام) را گرفت و فرمود: این امیر نیکوکاران و کشنده بدکاران است، یاری کننده او یاری شده و تضعیف کننده او ذلیل شده است. سپس با صدای بلند فرمود: من شهر علم هستم و علی درب آن است. هرکس خواستار علم است باید از درب آن وارد شود. همچنین بعد از اینکه صلح نامه نوشته شد، عده ای از فرزندان مشرکین مسلمان شده و به پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) ملحق شدند که از جمله ایشان ابوجندل فرزند سهیل بن عمرو بود. سهیل نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلّم) آمد و درخواست بازگرداندن این افراد را طبق صلح نامه داشت. آن حضرت از ابوبکر و عمر نظرخواست، آنها گفتند : ایشان راست می گویند، همسایگان تو هستند!! (آنها رابه مشرکین برگردان). پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلّم) بعد از این اظهار نظر به شدت ناراحت شدند و فرمودند: ای قریش به سوی شما کسی را می فرستم که برای دین گردن شما را با شمشیر می زند و خداوند قلب او را بر ایمان امتحان نموده. ابوبکر و عمر گفتند: یا رسول الله(صلی الله علیه و آله وسلّم) آیا آن فرد ما هستیم؟ فرمود : خیر بلکه کسی است که کفش پینه می کند (و او کسی جز امیرالمومنین علی(علیه السّلام) نبود که داشت کفش پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلّم) وصله می زد). با اینکه پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلّم) دستور داد تا ابوجندل را به پدرش سهیل تحویل دهند اما عمر بن خطاب اعتراضات خود را آغاز کرد که به زودی به آن اشاره می کنیم.از بزرگواری پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلّم) این است که پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلّم) طبق عهد نامه این افراد را به مشرکان برگرداند و برای آنها دعا کرد ولی هشتاد نفر از مشرکین هنگام نماز صبح حتی وقتی که عهد نامه نوشته می شد قصد ترور پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلّم) را داشتند که توسط اصحاب دفع شد و صحنه اوج دشمنی مشرکان با رسول الله(صلی الله علیه و آله وسلّم) را می رساند. در روایتی دیگر به سی تن از جوانان مشرکین اشاره شده که قصد ترور پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) را داشتند که دستگیر شدند و پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلّم) آنها را طبق عهد نامه آزاد کرد.
سرکشی و ضعف اصحاب و اطاعت و قدرت امیرالمومنین علی
...

پیشنهاد کاربران

بپرس