عبدالله بن عفیف ازدی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] عبدالله بن عفیف ازْدِی غامِدِی والِبی، از شیعیان علی علیه السلام بود که در جنگ جمل و صفین همراه آن حضرت شرکت داشت.
وی که چشم چپش را در جنگ جمل و چشم راستش را در جنگ صفین از دست داده بود، پیوسته تا شب در مسجد اعظم کوفه سرگرم نماز بود و پس از فراغت از ن ماز به خانه بازمی گشت.
دفاع از اهل بیت(ع) در مسجد کوفه
روزی ندای نماز جماعت داده شد و مردم در مسجد اعظم کوفه اجتماع کردند. ابن زیاد به منبر رفت و گفت: سپاس خدای را که حق را آشکار و امیرالمؤمنین، یزید، و پیروان او را یاری نمود و دروغ گوی پسر دروغ گو، حسین بن علی، و شیعیان او را کشت.هنگامی که عبدالله سخن ابن زیاد را شنید برخاست و گفت: ای پسر مرجانه! دروغ گو و پسر دروغ گو تو و پدرت و آن کسی که تو را والی کوفه کرد و پدر او هستید. ای پسر مرجانه آیا فرزندان پیامبران را می کشید و سخن راستگویان را می گویید؟! ابن زیاد خشمگین گردید و گفت: گوینده چه کسی بود؟عبدالله گفت: من بودم ای دشمن خدا! فرزندان پاک -رسول خدا- را که خداوند آنها را از هرگونه آلودگی پاک و منزّه گردانیده می کشی و به گمانت هنوز مسلمانی! به دادم برسید! کجایند فرزندان مهاجر و انصار که از این ناپاک، که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم او و پدرش را لعن کرد، انتقام بگیرند.این سخن بر خشم ابن زیاد افزود و رگ های گردنش باد کرد و گفت: وی را نزد من آورید. مأموران به سوی وی شتافتند و دستگیرش نمودند. عبدالله شعار ازْد، «یا مبرور» را سر داد. عبدالرحمان بن مخنف که در مجلس نشسته بود، گفت: وای بر غیر تو، خود و قوم ت را به کشتن دادی.
نجات عبدالله
در آن زمان هفتصد جنگاور ازْدِی در کوفه بودند، عدّه ای از جوانمردان ازْد برخاستند و عبدالله را نجات دادند و نزد خانواده اش بردند.
مبارزه عبدالله
...

[ویکی شیعه] عبدالله بن عفیف ازدی (شهادت: ۶۱ق)، از یاران امام علی و امام حسین (علیهما السلام). او در جنگ های جمل و صفین چشمانش را در رکاب علی(ع) از دست داد. پس از واقعه عاشورا، به سخنان ابن زیاد در نکوهش اهل بیت در مسجد کوفه اعتراض کرد و در نتیجه به دستور ابن زیاد سر از تنش جدا نمودند و بدنش را در کناسه کوفه به دار آویختند. او نخستین شیعه ای بود که پس از واقعه عاشورا به شهادت رسید.
وی از اصحاب امام علی (ع) بود؛ و در جنگ های جمل و صفین حضور داشت؛ او در جنگ جمل چشم چپش را و در جنگ صفین چشم راستش را در رکاب حضرت علی(ع) از دست داد.
پس از شهادت امام حسین، عبیدالله بن زیاد در کوفه به منبر رفت و در نکوهش اهل بیت سخن گفت؛ به گزارش طبری و دیگران، ابن زیاد گفت:

[ویکی اهل البیت] عبدالله بن عفیف ازدی نیز بر علیه عبیدالله بن زیاد نماینده حکومت یزید در کوفه سخن گفت. وی که نابینا بود هنگامی که ابن زیاد در مسجد جامع کوفه به منبر رفت و با خشم و کینه گفت: سپاس خدای را که حق و اهلش را آشکار ساخت و امیرمؤمنان یزید و حزب او را یاری داد و دروغگو پسر دروغگو، حسین و یارانش را کشت!».، به پا خاست و گفت: «یا ابن مرجانة! الکذاب ابن الکذاب أنت و أبوک و من استعملک و أبوه، یا عدوالله أتقتلون أبناء النبیین و تتکلمون بهذا الکلام علی منابر المؤمنین؟...».ای پسر مرجانه؛ دروغ گوی پسر دروغ گو، تو و پدرت و کسی که تو را امارت داد و پدرش می باشید، ای پسر مرجانه؛ فرزندان پیامبر را می کشی و سخن راست گویان را می گویی. ابن زیاد برآشفت و گفت: گوینده این سخنان که بود؟ و عبدالله پاسخ داد: ای دشمن خدا گوینده آن سخنان منم. ابن زیاد به مأموران انتظامی خود دستور داد وی را دستگیر کنند. عبدالله بن عفیف با این که نابینا بود در خانه خود با لشکریان عبیدالله درگیر شد و با شمشیرش دلاورانه از خود دفاع می کرد تا آن که سرانجام با افزایش نظامیان، وی مغلوب شد و به اسارت درآمد. او را نزد ابن زیاد آوردند و او نیز دستور داد گردنش را بزنند.

پیشنهاد کاربران

بپرس