عبدالله انصاری

پیشنهاد کاربران

«ابواسمعیل خواجه عبدالله الانصاری ولد ابومنصور محمدالانصاری است و ابومنصور از اولاد مت انصاری بود و مت پسر ابوایوب رضی الله عنه صاحب رحل رسول الله صلی علیه وسلم، و مت در زمان خلافت عثمان ذوالنون رضی الله عنه در مصاحبت احنف بن قیس بخراسان شتافته در بلدۀ فاخرۀ هرات ساکن گشت. ولادت خواجه عبدالله درآخر روز جمعه دوم ماه شعبان بسنۀ 396 هجری بقهندز مصرخ روی نمود» ( [1] )
...
[مشاهده متن کامل]

نسب خواجه عبدالله به ابوایوب خالد بن یزید انصاری متوفای 52 هـ ق صحابی معروف می رسد. ابوایوب همان است که پیامبر ( ص ) هنگام هجرت از مکه به مدینه در خانه اش فرود آمد. «مادر خواجه از مردمان بلخ بود» ( [2] ) وفات پیر هری در روز جمعه 22 ذی الحجه سال 481 هـ ق به سن هشتاد و پنج سالگی رخداد.
عصر زندگی خواجه:
در دورۀ زندگانی خواجه عبدالله خراسان دوران اعتلای فرهنگی و تمدنی خود را می پیمود و گوهرهای نفیس مدنیت ریشه دارش را در پرتو تمدن مختلط خراسانی_اسلامی جلای افزون می داد. علامه شبلی نعمانی می نگارد: «خاندان سامانی اول خاندانی است که در ترویج زبان فارسی قدمهای وسیعی برداشت. نظر به اینکه سلسله نسب خاندان مزبور به بهرام چوبین می رسید باید ایشان را زنده کنندگان نام جم و کسری دانست. » ( [3] ) وی باور دارد که در عهد غزنویان شعر و ادب به اوج ارتقأ و اعتلاء رسید و سلطنت غزنویان در حقیقت تداوم بخش دورۀ سامانیان بود.
ذبیح الله صفا هم به این نظر است که «قرن چهارم و نیمه اول قرن پنجم عصـر طلایی ظـهور علما و شعـرای بزرگ و تالیف و تدین کتـب بی شمار است» ( [4] ) درین دوران شخصیتهای علمی، ادبی و عرفانی بزرگی پا بعرصۀ حیات نهادند که می توان از رودکی، دقیقی بلخی، عنصری، فردوسی، فرخی، سنایی، عمرخیام، انوری، ابن سینا، ابوریحان، ناصرخسرو، ابوالحسن خرقانی، ابوسعید ابوالخیر، خواجه عبدالله انصاری و غیره یاد کرد.
در این ایام در پهلوی شعر درباری و مدیحه سرایی عرفان و تصوف نیز سیر صعودی گرفت و با شعر، هنر و ادب دری آمیزش پیداکرد. استاد زرین کوب درین باب می نگارد: «درسال هائی که خراسان به سبب تشویق محمود غزنوی شاعران و اهل ادب را یکسره مشغول مدیحه سرائی می دید، تصوف نیز بازار خود را به تشویق و ترغیب ابوالحسن خرقانی و ابوسعید ابوالخیر در اوج میافت. وقتی میراث ستایشگری عنصری و فرخی نصیب انوری و معزی شد، میراث خرقانی و ابوسعید به قشیری و غزالی رسید. در حالی که ابوسعید و اصحاب او را در روزگار سلطان محمود علما و فقهاء نشابور به کفر و زندقه نسبت میدادند، علماء بزرگ نشابور و طوس در روزگار ملکشاه و سنجر ( سلجوقی ) به تصوف گراییدند» ( [5] )
زرین کوب همچنان به این نظر است که در اوایل عهد سلجوقی تصوف بمرور زمان چونان حیثیتی یافت که توانست از یک شارع حنبلی سختگیر هرات پیری جگرسوز و آتشگرفته صوفی مشرب بسازد که سوز مناجاتش بر دلهای مشتاقان زلزله می افکند.
در عهد زندگی خواجه علم کلام، فلسفه و علوم عقلی فرصت رشد و انکشاف پیداکرده نتوانست. سلاطین وقت به ارشاد شارعین متحجّر و برخی متصوفان سختگیر به علوم عقلی مخالفت می کردند ؛ چنانکه سلطان محمود غزنوی کتابهای فلسفه و نجوم و کتابهای معتزله را درآتش بسوخت.
درآستانه تولد خواجه عبدالله خراسان و ماوراءالنهر در زیر حاکمیت سامانیان بود. سپس محود غزنوی بر خراسان تسلط یافت و بعد ازآن نوبت به دورۀ کوتاه پسرش مسعود رسید. بعد از مسعود سلجوقیان صاحب تاج و تخت خراسان شدند. در عهد الب ارسلان سلجوقی خواجه نظام الملک معروف بوزارت برگزیده شد. پس از الب ارسلان پسرش ملک شاه سلجوقی به پادشاهی رسید و به کمک خواجه نظام الملک قلمرو خود را خوب اداره کرد. خواجه عبدالله انصاری در اواخر عمر که دورۀ اوج شهرت او محسوب می شد با خواجه نظام الملک و پادشاهان ادب پرور سلجوقی ( الب ارسلان و ملکشاه ) هم عصر بود.

استادان، شاگردان و سفرهای خواجه:
عبدالله انصاری از نزد استادان زیادی کسب فیض کرد و با شخصیتهای علمی و عرفانی عصر خود ملاقات نمود. اساتید خواجه بیشتر مذهب شافعی داشتند. یحی بن عمارالشیبانی سیستانی از شیراز به هرات آمد و تلاش ورزید تا شیوۀ اهل طریقت را با شریعت دمساز سازد. وی در تفسیر، حدیث، شعر و ادب ید طولایی داشت و خواجه از محضر او استفادۀ بسیار کرد.
وی اصول و فروع مذهب شافعی را از محضر قاضی ابومنصور ازدی فقیه و محدث و امام شافعیان هرات فراگرفت. ابومنصور حدود سی سال در مسند قضاوت تکیه داشت و با سلطان محمود غزنوی بسیار نزدیک بود. دربار غزنه به او اعتماد داشت.
خواجه در سال 417 هـ ق در 21 سالگی برای کسب علم و معرفت به نیشابور سفرکرد. در سال 423 هـ ق به زیارت خانۀ خدا شرف یاب شد. در بغداد مدتی اقامت گزید تا از نزد ابوخلال بغدادی متوفای 439 هـ ق بهره برد. وی هنگام بازگشت از سفر به دیدار ابوالحسن خرقانی متوفای 425 هـ ق شتافت و در مجلس وی آئینۀ دل را جلا داد؛ چنانکه در این باب خود خواجه می گوید: «اگر خرقانی را نمی دیدم حقیقت را نمی شناختم» ( [6] )
عبدالله انصاری به ابوالحسن خرقانی ارادت زیادی داشت و آنرا با نثر آهنگین مسجع این طور توصیف کرده است: «عبدالله مردی بود بیابانی، می رفت بطلب آب زندگانی، ناگاه رسید به ابوالحسن خرقانی، چندان کشید آب زندگانی که نه عبدالله ماند و نه خرقانی» ( [7] )
خواجه بارها به نیشابور که درآن وقت مهد ادب و عرفان بود، سفرکرد و از نزد اساتید بزرگوار چیزها آموخت. با ابوسعید ابی الخیر ملاقات کرد. خواجه نظام الدین طوسی وزیر مقتدر و دانشمند ملکشاه سلجوقی بوی ارادت داشت. عبدالله با ذکاوت و حوصله مندی از نزد شیخ عمو، شیخ طاقی، شبری سکزی، جراحی، محمد باشانی، احمد الحاجی، ابوعلی زرگر، بارودی، ابوعلی بوته گر، اسماعیل باس و ابوحضض کورتی بسی آموخت. گویند که در اعتقاد، استاد خواجه ابوعبدالله طاقی بوده است. پیر هرات در علم حدیث، تفسیر و فقه یدطولایی داشت.
عبدالله انصاری به مریدان و شاگردانش بیشتر درس تفسیر قرآن ش . . .

بپرس