[ویکی فقه] کمال الدّین ابوالفضل عبدالرزاق بن جمال الدّین ابی الغنائم کاشانی، (قاشانی یا کاشی) عارف مشهور که علاوه بر علوم باطنی در علوم ظاهری و عقلی مانند شرعیات (فقه و حدیث و تفسیر و علوم مرتبط)، اصول فقه، کلام، معقولات (منطق و علوم طبیعی) و علوم الهی (فلسفه) تبحر زیاد داشته است.
تا آنجا که این بنده مطّلع است، بهترین سندی که درباره نام کاشانی در دست داریم، نسخه ای است از کتاب «اصطلاحات الصّوفیّه» او که بیست و هشت سال پس از فوتش بدست محمّد نامی- که در ترقیمه نسخه خود را «ابن المصنّف» خوانده- کتابت شده است. به گواهی رونویسگر، تحریر این نسخه همزمان با ظهر سه شنبه بیست و ششم جمادی الآخره سال ۷۶۴ ه. ق پایان یافته و در همین ترقیمه مؤلف به نام «عبدالرزاق» خوانده شده است: «تمّ الکتاب بحمد اللّه- تعالی- یوم الثلثاء وقت الضحی السّادس و العشرین من جمادی الآخره سنه اربع و ستّین و سبعمائه علی ید الفقیر ابن المصنّف محمّد بن عبد الرزاق کاشانی …» امّا قدیم ترین ماخذی که ذکر کاشانی در آن رفته است، تلخیصی است که ابن الفوطی از «مجمع الآداب فی معجم الالقاب» خود پرداخته. او- که به سال ۷۲۳ ه. ق یعنی شانزده سال پیش از کاشانی درگذشته است و بنابراین آنچه را درباره کاشانی آورده در زمان حیات او نوشته- نیز او را عبدالرزاق نامیده است . دیگر مآخذ عصری و متاخر نیز در ذکر این نام همسوئی دارند. در میان این نوشته ها، سخن قیصری رومی- که تربیت از دست کاشانی گرفت و مدّتی با او همنشینی داشته و باز در زمان زندگیش نام و نسب او را بر پیشانی شرحی که بر «فصوص» پرداخته بود آورده- اهمیّتی بسزا دارد. همه تراجم نگاران متاخّر همچون علّامه امین عاملی و محدّث قمی و فقیه اصفهانی چهارسوقی نیز بر صحّت این نام صحّه گذارده اند. به نوشته ابن الفوطی کنیه او ابوالفضل و لقبش کمال الدّین- که قیصری برای تکریم و بزرگداشت استاد آن را به صورت کمال الملّه و الحقّ و الدّین ضبط کرده بوده است . ابن الفوطی و قیصری- در دو ماخذ پیشین- هر دو به تصریح «ابوالغنائم» را کنیه پدر کاشانی دانسته اند (در مقدّمه دکتر محمدکمال ابراهیم جعفر بر تصحیح پیشین «اصطلاحات الصّوفیه» ابوالغنائم کنیه محمّد نامی دانسته شده است که به نظر ایشان نیای کاشانی است.) و قیصری پیش از کنیه پدر لقب «جمال الدّین» را نیز افزوده است.
← تردید در کنیه ابوالغنائم
سال های آغازین نیمه دوّم قرن هفتم هجری که سال های آغاز کاشانی به تحصیل علم بوده است از تیره ترین دوره های علمی در جوامع مسلمین به شمار می آید. در این سال ها به عللی که یورش سیاه مغولان به سرزمین های مسلمین را برجسته ترین آن ها می توان به شمار آورد مراکز اصلی علمی که گرم ترین حوزه های علمی دانش های عقلی و نقلی را در خود داشت نابود شد و هزاران تن از اساتید و دانشجویانی که در شهرهائی همچون نیشابور و بغداد به مباحثات علمی اشتغال داشتند به ناگزیر یا تسلیم تیغ آخته مرگ شدند و یا این مراکز را ترک گفتند.
← تیره ترین دوره های علمی
اکنون عبدالرزّاق- بنا بر احتمالی که پیش از این به تفصیل باز نمودیم- در سنین حدود بیست و پنج تا سی و پنج سالگی است، از تحصیل علوم متداول زمانش فراغت جسته است و در پی آرامش و سکون روحی است، هدفی که از آغاز دوران تحصیل در پی آن بود. امّا خود را از آن هدف بسیار دور می بیند. پیش از این نیز، او یک بار دیگر خود را در چنین محذوری دیده بود، آنگاه که «از بحث فضلیات و شرعیات فارغ شده بود» امّا «از آن بحث ها و بحث اصول فقه و اصول کلام هیچ تحقیقی نگشود»، پس این علوم را رها کرد و به جستجوی دیگر دانش های آن عصر پرداخت چه «تصوّر افتاد که بحث معقولات و علم الهی و آنچه بر آن موقوف بود، مردم را به معرفت می رساند و از این تردّدها باز رهاند»، پس همّت بر تحصیل آن نهاد و «مدّتی در تحصیل آن صرف شد» امّا، باز هم هدف را بسیار دور دید. چه دانسته هایش نه او را به معرفت رسانید و نه از تردیدهائی که در ذهن داشت باز رهایند. اکنون او در همان نقطه ای قرار داشت که دو قرن پیش از این پیشرو نامدارش امام محمد غزالی در آن قرار گرفته بود. یاس از علوم رسمی و بی اعتنائی به آن، چه هر دو به وضوح می دیدند که این علوم نه تنها آنان را به آرامش نمی رساند که «چندان وحشت و اضطراب و احتجاب از آن پیدا شد که قرار نماند!» راهی که کاشانی از پس این اضطراب رفت همان راهی است که غزالی طی نمود و آن راه روی گردانی از علوم به دست آمده بود، چه برای او «معلوم گشت که معرفت مطلوب از طور عقل برتر است». آن گونه که از متن این نامه ظاهر می شود او مدّت زمانی را در حالت «وحشت و اضطراب» بسر برده است «تا وقتی که صحبت متصوّفه و ارباب ریاضت و مجاهده اختیار افتاد و توفیق حق دستگیر شد»؛ امّا این انتخاب جدید که چگونگی تمامی عمر کاشانی را رقم زد زائیده چه عواملی بوده است؟ آیا کاشانی در دوران تحصیل با صوفیان آشنائی داشته است؟ آیا در خاندان او صوفی ای بوده است که او را به این طریقت راهنمائی کند؟ می تواند بود، و هم می تواند معلول بررسی های شخصی او برای رسیدن به روشی که او را از اضطراب برهاند باشد. به هر روی در این سال ها که کمی پس از سال های میانی نیمه دوّم قرن هفتم هجری است (به احتمال قوی ورود کاشانی به وادی تصوّف پس از سال ۶۷۸ ه. ق صورت گرفته است، چه نجیب الدین علی بن بزغش شیرازی، استاد اولین استاد کاشانی- درباره این استاد در صفحات بعد سخن خواهیم گفت- تا این سال در قید حیات بوده است، و به صورت معمول شاگردان در زمان حیات استاد به دستگیری نمی پرداخته اند. بیفزایم که استاد کاشانی و استاد آن استاد، هر دو در یک شهر می زیسته اند و این نکته احتمال اینکه استاد کاشانی، در زمان حیات استاد خود و در همان شهری که استاد حضور دارد، شاگردی پذیرفته باشد را بسیار ضعیف می کند.) کاشانی به دنیای صوفیان قدم می نهد و به جستجوی آرامش در این وادی می پردازد. بدون شک نظری گذرا به پیشینه سلسله کاشانی و چگونگی تصوّف در این روزگار، به درک چرائی جذب کاشانی به آن کمک بسیاری خواهد کرد.
پیشینه طریقت کاشانی
...
تا آنجا که این بنده مطّلع است، بهترین سندی که درباره نام کاشانی در دست داریم، نسخه ای است از کتاب «اصطلاحات الصّوفیّه» او که بیست و هشت سال پس از فوتش بدست محمّد نامی- که در ترقیمه نسخه خود را «ابن المصنّف» خوانده- کتابت شده است. به گواهی رونویسگر، تحریر این نسخه همزمان با ظهر سه شنبه بیست و ششم جمادی الآخره سال ۷۶۴ ه. ق پایان یافته و در همین ترقیمه مؤلف به نام «عبدالرزاق» خوانده شده است: «تمّ الکتاب بحمد اللّه- تعالی- یوم الثلثاء وقت الضحی السّادس و العشرین من جمادی الآخره سنه اربع و ستّین و سبعمائه علی ید الفقیر ابن المصنّف محمّد بن عبد الرزاق کاشانی …» امّا قدیم ترین ماخذی که ذکر کاشانی در آن رفته است، تلخیصی است که ابن الفوطی از «مجمع الآداب فی معجم الالقاب» خود پرداخته. او- که به سال ۷۲۳ ه. ق یعنی شانزده سال پیش از کاشانی درگذشته است و بنابراین آنچه را درباره کاشانی آورده در زمان حیات او نوشته- نیز او را عبدالرزاق نامیده است . دیگر مآخذ عصری و متاخر نیز در ذکر این نام همسوئی دارند. در میان این نوشته ها، سخن قیصری رومی- که تربیت از دست کاشانی گرفت و مدّتی با او همنشینی داشته و باز در زمان زندگیش نام و نسب او را بر پیشانی شرحی که بر «فصوص» پرداخته بود آورده- اهمیّتی بسزا دارد. همه تراجم نگاران متاخّر همچون علّامه امین عاملی و محدّث قمی و فقیه اصفهانی چهارسوقی نیز بر صحّت این نام صحّه گذارده اند. به نوشته ابن الفوطی کنیه او ابوالفضل و لقبش کمال الدّین- که قیصری برای تکریم و بزرگداشت استاد آن را به صورت کمال الملّه و الحقّ و الدّین ضبط کرده بوده است . ابن الفوطی و قیصری- در دو ماخذ پیشین- هر دو به تصریح «ابوالغنائم» را کنیه پدر کاشانی دانسته اند (در مقدّمه دکتر محمدکمال ابراهیم جعفر بر تصحیح پیشین «اصطلاحات الصّوفیه» ابوالغنائم کنیه محمّد نامی دانسته شده است که به نظر ایشان نیای کاشانی است.) و قیصری پیش از کنیه پدر لقب «جمال الدّین» را نیز افزوده است.
← تردید در کنیه ابوالغنائم
سال های آغازین نیمه دوّم قرن هفتم هجری که سال های آغاز کاشانی به تحصیل علم بوده است از تیره ترین دوره های علمی در جوامع مسلمین به شمار می آید. در این سال ها به عللی که یورش سیاه مغولان به سرزمین های مسلمین را برجسته ترین آن ها می توان به شمار آورد مراکز اصلی علمی که گرم ترین حوزه های علمی دانش های عقلی و نقلی را در خود داشت نابود شد و هزاران تن از اساتید و دانشجویانی که در شهرهائی همچون نیشابور و بغداد به مباحثات علمی اشتغال داشتند به ناگزیر یا تسلیم تیغ آخته مرگ شدند و یا این مراکز را ترک گفتند.
← تیره ترین دوره های علمی
اکنون عبدالرزّاق- بنا بر احتمالی که پیش از این به تفصیل باز نمودیم- در سنین حدود بیست و پنج تا سی و پنج سالگی است، از تحصیل علوم متداول زمانش فراغت جسته است و در پی آرامش و سکون روحی است، هدفی که از آغاز دوران تحصیل در پی آن بود. امّا خود را از آن هدف بسیار دور می بیند. پیش از این نیز، او یک بار دیگر خود را در چنین محذوری دیده بود، آنگاه که «از بحث فضلیات و شرعیات فارغ شده بود» امّا «از آن بحث ها و بحث اصول فقه و اصول کلام هیچ تحقیقی نگشود»، پس این علوم را رها کرد و به جستجوی دیگر دانش های آن عصر پرداخت چه «تصوّر افتاد که بحث معقولات و علم الهی و آنچه بر آن موقوف بود، مردم را به معرفت می رساند و از این تردّدها باز رهاند»، پس همّت بر تحصیل آن نهاد و «مدّتی در تحصیل آن صرف شد» امّا، باز هم هدف را بسیار دور دید. چه دانسته هایش نه او را به معرفت رسانید و نه از تردیدهائی که در ذهن داشت باز رهایند. اکنون او در همان نقطه ای قرار داشت که دو قرن پیش از این پیشرو نامدارش امام محمد غزالی در آن قرار گرفته بود. یاس از علوم رسمی و بی اعتنائی به آن، چه هر دو به وضوح می دیدند که این علوم نه تنها آنان را به آرامش نمی رساند که «چندان وحشت و اضطراب و احتجاب از آن پیدا شد که قرار نماند!» راهی که کاشانی از پس این اضطراب رفت همان راهی است که غزالی طی نمود و آن راه روی گردانی از علوم به دست آمده بود، چه برای او «معلوم گشت که معرفت مطلوب از طور عقل برتر است». آن گونه که از متن این نامه ظاهر می شود او مدّت زمانی را در حالت «وحشت و اضطراب» بسر برده است «تا وقتی که صحبت متصوّفه و ارباب ریاضت و مجاهده اختیار افتاد و توفیق حق دستگیر شد»؛ امّا این انتخاب جدید که چگونگی تمامی عمر کاشانی را رقم زد زائیده چه عواملی بوده است؟ آیا کاشانی در دوران تحصیل با صوفیان آشنائی داشته است؟ آیا در خاندان او صوفی ای بوده است که او را به این طریقت راهنمائی کند؟ می تواند بود، و هم می تواند معلول بررسی های شخصی او برای رسیدن به روشی که او را از اضطراب برهاند باشد. به هر روی در این سال ها که کمی پس از سال های میانی نیمه دوّم قرن هفتم هجری است (به احتمال قوی ورود کاشانی به وادی تصوّف پس از سال ۶۷۸ ه. ق صورت گرفته است، چه نجیب الدین علی بن بزغش شیرازی، استاد اولین استاد کاشانی- درباره این استاد در صفحات بعد سخن خواهیم گفت- تا این سال در قید حیات بوده است، و به صورت معمول شاگردان در زمان حیات استاد به دستگیری نمی پرداخته اند. بیفزایم که استاد کاشانی و استاد آن استاد، هر دو در یک شهر می زیسته اند و این نکته احتمال اینکه استاد کاشانی، در زمان حیات استاد خود و در همان شهری که استاد حضور دارد، شاگردی پذیرفته باشد را بسیار ضعیف می کند.) کاشانی به دنیای صوفیان قدم می نهد و به جستجوی آرامش در این وادی می پردازد. بدون شک نظری گذرا به پیشینه سلسله کاشانی و چگونگی تصوّف در این روزگار، به درک چرائی جذب کاشانی به آن کمک بسیاری خواهد کرد.
پیشینه طریقت کاشانی
...
wikifeqh: کمال_الدین_عبد_الرزاق_کاشانی