عب ء

لغت نامه دهخدا

عب ء. [ ع ِب ْءْ ] ( ع اِ ) بار. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || متاع. || همتا. ( منتهی الارب ). عدل. مثل. نظیر. ( اقرب الموارد ). هما عبآن. ج ، أعباء. || ( ص ) گران از هر چیزی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). حملت أعباء القوم ؛ یعنی برداشتم اثقال آنان را از دین و غیره. ( از اقرب الموارد ).

عب ء. [ ع َب ْءْ ] ( ع اِ ) مثل. نظیر. ( از اقرب الموارد ). || نور آفتاب. و گاه همزه آن حذف شود. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). و رجوع به عِب ء شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أَبّاً: علف و چریدنیها
معنی أَباً: پدری
تکرار در قرآن: ۱(بار)
بکسر (ع) ثقل. . در مجمع فرموده: اصل عب‏ء در لغت به معنی ثقل و به قولی به معنی آماده کردن است. در قاموس گفته: عب‏ء بکسر اول به معنی حمل و ثقل و... است به فتح اول هم می‏آید و در مفردات نیز ثقل معنی شده. معنی آیه چنین چنین می‏شود: بگو پروردگارم به شما اعتناء نمی‏کند و وقعی نمی‏نهد اگر نباشد خواندن شما به ایمان. یعنی در شما نسبت به خدا نفع و ضرری نیست و خدا قدری به شما قائل نیست ولی در حکمت خدا آمده که شما را به ایمان دعوت کند. معنی مشروح آیه در «دعو» گذشت. این کلمه در قرآن مجید فقط یگ بار آمده است. در نهج البلاغه در خطبه 107 درباره طالب دنیا فرموده: «فَیَکُونَ الْمَهْنَأُ لِغَیرِهِ وَ الْعِبْ‏ءُ عَلی ظَهْرِهِ» گوارائی برای دیگری و ثقل بر پشت وی می‏شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس