عام الحزن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] عام الحزن از حوادث حزن انگیز صدر اسلام است، (سال دهم بعثت) در پی وفات ابوطالب و خدیجه (سلام الله علیهم) رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) از این سال با عنوان «عام الحزن» یاد کردند. نام گذاری این سال بدین نام، خود، بیش از هر چیز دیگر، بیانگر خدمات شایسته و فداکاری های بی مانند آن دو بزرگوار در راه دین و حمایت از رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) بود.
سال دهم بعثت سالی سخت و طاقت فرسا برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) بود؛ دو ماه و به نقلی هشت ماه و بیست و یک روز پس از خروج از شعب رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) دو تکیه گاه توانمند و دو یار پر نفوذ و راستین و دو اهرم قدرتمند در پیشبرد اهداف الهی را از دست داد؛ این حادثه به قدری بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) سخت و ناگوار آمد که ایشان این سال را سال «غم و اندوه» نامیدند. در این سال، پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) عمویش ابوطالب را که از کودکی عهده دار سرپرستی اش بوده و از حامیان و مدافعان بزرگ رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) پس از بعثت بود را از دست داد؛ پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) چون خبر وفات ابوطالب را دریافت کرد به شدت دلتنگ و منقلب گردید و با شتاب خود را به بالینش رسانید سپس دست برپیشانی او می کشید و می فرمود: «عموجان در خردسالی تربیتم کردی، در یتیمی سرپرستی ام نمودی و در بزرگی یاری ام نمودی خدا از سوی من به تو پاداش خیر عطا فرماید.» اندکی قبل یا بعد از مرگ ابوطالب خدیجه (سلام الله علیهم) نیز از دنیا رفت به راستی خدیجه (سلام الله علیهم) برای پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) از نعمت های ارزنده و والامقام آفریدگار بود که مدت بیست و پنج سال مهربانانه و دلسوزانه در کنارش از مشکلات و سختی هایش کاست و به روح و روان رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) آرامش داد و در تلخ ترین اوقات هم چون فرشته ای او را کمک نمود و در راستای تبلیغ دین مبین اسلام و اعتلای کلمه توحید یار و یاور و در مبارزه سخت و پرمشقت علیه دشمنان شریکش بود و از بذل جان و مال هیچ دریغ نورزید. ایشان وزیری صادق برای اسلام و مایه ی تسکین رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) بود. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) پیوسته از این بانو حتی پس از وفاتش (سلام الله علیهم) به شایستگی یاد کرده در ستایشش می فرمود: «او به من ایمان آورد زمانی که مردم کافر بودند و تصدیقم کرد، زمانی که مردم تکذیبم می کردند و به مالش یاری می رساند زمانی که مردم تحریمم کردند و خدا از او فرزندانی نصیبم کرد که از دیگر زنان، نصیبم نکرد.»
← وفات دو یار بزرگوار پیامبر
خدیجه دختر خویلد بن اسد بن عبدالعزی بن قصَی پانزده سال قبل از عام الفیل متولد شد. او را در جاهلیّت «طاهره» و «سیده قریش» می نامیدند و خانه اش پناهگاه بینوایان بود. او نخست با ابوهاله تمیمی ازدواج کرد و دارای پسری به نام هند شد که در جنگ بدر یا احد حضور داشت و در جنگ جمل در رکاب علی (علیه السّلام) به شهادت رسید. پس از فوت ابوهاله به ازدواج عتیق بن عائذ درآمد که ثمره آن دختری به نام هند بود. خدیجه با ثروتی که از این دو ازوداج به او رسید به تجارت پرداخت و با وجود آن که از لحاظ نسب، شرف و ثروت برترین زن قریش بود و ثروتمند ترین مردان قریش از او خواستگاری کردند، به هیچ یک پاسخ مثبت نداد.آشنایی با روح بزرگ و شخصیت منحصر به فرد پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) طی تجارت آن حضرت برای او، به ازدواج آن دو انجامید. در حالی که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) ۲۵ سال و خدیجه ۴۰ سال داشت؛ اما با وجود اختلاف سن بسیار، پیوندهای روحی عمیقی میان آنان ایجاد شد به گونه ای که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) حتی پس از مرگ خدیجه نیز همواره او را یاد می کرد و بزرگواری، ایمان و فداکاری هایش را می ستود و او را یکی از چهار زن بهشتی خواند. سه تن دیگر مریم و آسیه زن فرعون و فاطمه زهرا دختر گرامیش بود، و فرمود: «برترین آنها فاطمه است ». خدیجه (سلام الله علیهم) به فرموده پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) هنگامی به آن حضرت ایمان آورد که مردم در کفر غوطه ور بودند و در حالی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) را تصدیق کرد، که مردم او را تکذیب می کردند و زمانی دارایی اش را خالصانه بر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) عرضه کرد که دیگران محرومش ساختند، و خدا از او فرزندانی به پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) عطا کرد. دو پسر به نام های قاسم و عبدالله؛ ملقب به طیب و طاهر که در کودکی در مکه از دنیا رفتند و چهار دختر به نام های زینب، رقیه، ام کلثوم، و فاطمه علیها السلام که همگی دوران نبوت را درک و به مدینه هجرت کردند و در آنجا از دنیا رفتند. گویند روزی خواهر خدیجه پس از وفات وی به خانه پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) آمد و سلام کرد. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) چنان منقلب گشت که اشک در دیدگانش گردید و فرمود: صدایش طنین آهنگ خدیجه و راه رفتنش چون او بود.
نقش ابوطالب در اسلام
نفوذ ابوطالب در میان مکیّان یکی از مهمترین عوامل نضج و گسترش اسلام در مکه بود و دست قریش در آزار پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) تا هنگام وفات ابوطالب کوتاه بود؛ اما پس از او با گذشت سیزده سال از بعثت و وجود پیروانی صدیق در مکه، شدَت آزار مشرکان بر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) آن چنان فزونی یافت که کار دعوت به بن بست رسید و آن حضرت را به ناچار خانه نشین کرد.
ایمان ابوطالب
...
سال دهم بعثت سالی سخت و طاقت فرسا برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) بود؛ دو ماه و به نقلی هشت ماه و بیست و یک روز پس از خروج از شعب رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) دو تکیه گاه توانمند و دو یار پر نفوذ و راستین و دو اهرم قدرتمند در پیشبرد اهداف الهی را از دست داد؛ این حادثه به قدری بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) سخت و ناگوار آمد که ایشان این سال را سال «غم و اندوه» نامیدند. در این سال، پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) عمویش ابوطالب را که از کودکی عهده دار سرپرستی اش بوده و از حامیان و مدافعان بزرگ رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) پس از بعثت بود را از دست داد؛ پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) چون خبر وفات ابوطالب را دریافت کرد به شدت دلتنگ و منقلب گردید و با شتاب خود را به بالینش رسانید سپس دست برپیشانی او می کشید و می فرمود: «عموجان در خردسالی تربیتم کردی، در یتیمی سرپرستی ام نمودی و در بزرگی یاری ام نمودی خدا از سوی من به تو پاداش خیر عطا فرماید.» اندکی قبل یا بعد از مرگ ابوطالب خدیجه (سلام الله علیهم) نیز از دنیا رفت به راستی خدیجه (سلام الله علیهم) برای پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) از نعمت های ارزنده و والامقام آفریدگار بود که مدت بیست و پنج سال مهربانانه و دلسوزانه در کنارش از مشکلات و سختی هایش کاست و به روح و روان رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) آرامش داد و در تلخ ترین اوقات هم چون فرشته ای او را کمک نمود و در راستای تبلیغ دین مبین اسلام و اعتلای کلمه توحید یار و یاور و در مبارزه سخت و پرمشقت علیه دشمنان شریکش بود و از بذل جان و مال هیچ دریغ نورزید. ایشان وزیری صادق برای اسلام و مایه ی تسکین رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) بود. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) پیوسته از این بانو حتی پس از وفاتش (سلام الله علیهم) به شایستگی یاد کرده در ستایشش می فرمود: «او به من ایمان آورد زمانی که مردم کافر بودند و تصدیقم کرد، زمانی که مردم تکذیبم می کردند و به مالش یاری می رساند زمانی که مردم تحریمم کردند و خدا از او فرزندانی نصیبم کرد که از دیگر زنان، نصیبم نکرد.»
← وفات دو یار بزرگوار پیامبر
خدیجه دختر خویلد بن اسد بن عبدالعزی بن قصَی پانزده سال قبل از عام الفیل متولد شد. او را در جاهلیّت «طاهره» و «سیده قریش» می نامیدند و خانه اش پناهگاه بینوایان بود. او نخست با ابوهاله تمیمی ازدواج کرد و دارای پسری به نام هند شد که در جنگ بدر یا احد حضور داشت و در جنگ جمل در رکاب علی (علیه السّلام) به شهادت رسید. پس از فوت ابوهاله به ازدواج عتیق بن عائذ درآمد که ثمره آن دختری به نام هند بود. خدیجه با ثروتی که از این دو ازوداج به او رسید به تجارت پرداخت و با وجود آن که از لحاظ نسب، شرف و ثروت برترین زن قریش بود و ثروتمند ترین مردان قریش از او خواستگاری کردند، به هیچ یک پاسخ مثبت نداد.آشنایی با روح بزرگ و شخصیت منحصر به فرد پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) طی تجارت آن حضرت برای او، به ازدواج آن دو انجامید. در حالی که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) ۲۵ سال و خدیجه ۴۰ سال داشت؛ اما با وجود اختلاف سن بسیار، پیوندهای روحی عمیقی میان آنان ایجاد شد به گونه ای که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) حتی پس از مرگ خدیجه نیز همواره او را یاد می کرد و بزرگواری، ایمان و فداکاری هایش را می ستود و او را یکی از چهار زن بهشتی خواند. سه تن دیگر مریم و آسیه زن فرعون و فاطمه زهرا دختر گرامیش بود، و فرمود: «برترین آنها فاطمه است ». خدیجه (سلام الله علیهم) به فرموده پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) هنگامی به آن حضرت ایمان آورد که مردم در کفر غوطه ور بودند و در حالی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) را تصدیق کرد، که مردم او را تکذیب می کردند و زمانی دارایی اش را خالصانه بر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) عرضه کرد که دیگران محرومش ساختند، و خدا از او فرزندانی به پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) عطا کرد. دو پسر به نام های قاسم و عبدالله؛ ملقب به طیب و طاهر که در کودکی در مکه از دنیا رفتند و چهار دختر به نام های زینب، رقیه، ام کلثوم، و فاطمه علیها السلام که همگی دوران نبوت را درک و به مدینه هجرت کردند و در آنجا از دنیا رفتند. گویند روزی خواهر خدیجه پس از وفات وی به خانه پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) آمد و سلام کرد. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) چنان منقلب گشت که اشک در دیدگانش گردید و فرمود: صدایش طنین آهنگ خدیجه و راه رفتنش چون او بود.
نقش ابوطالب در اسلام
نفوذ ابوطالب در میان مکیّان یکی از مهمترین عوامل نضج و گسترش اسلام در مکه بود و دست قریش در آزار پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) تا هنگام وفات ابوطالب کوتاه بود؛ اما پس از او با گذشت سیزده سال از بعثت و وجود پیروانی صدیق در مکه، شدَت آزار مشرکان بر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) آن چنان فزونی یافت که کار دعوت به بن بست رسید و آن حضرت را به ناچار خانه نشین کرد.
ایمان ابوطالب
...
wikifeqh: عام_الحزن
[ویکی شیعه] عامُ الحُزن به معنای سال غم و اندوه، بر اساس نقل مشهور دهمین سال بعثت است که در آن وفات حضرت خدیجه همسر پیامبر(ص) و ابوطالب عموی پیامبر(ص) روی داد. نام گذاری این سال به عام الحزن به پیامبر(ص) نسبت داده شده که بیانگر جایگاه و مقام این دو شخصیت در نزد ایشان است. در همین سال بود که محاصره مسلمانان در شعب ابی طالب پایان یافت.
میان مورخین در روز و ماه وفات این دو شخصیت و نیز فاصلۀ زمانی بین وفات آن ها اختلاف وجود دارد؛ در منابع روایی و تاریخی از سه روز متفاوت به عنوان تاریخ وفات ابوطالب یاد شده است:
درباره وفات خدیجه نیز چند تاریخ ذکر شده است:
عده ای نیز وفات ابوطالب را پس از وفات خدیجه(س) دانسته اند.
درباره وفات خدیجه نیز چند تاریخ ذکر شده است:
عده ای نیز وفات ابوطالب را پس از وفات خدیجه(س) دانسته اند.
wikishia: عام_الحزن
[ویکی اهل البیت] عام الحزن (سال غم) نامی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله بر سال دهم بعثت، سه سال قبل از هجرت نهاده است. در این سال وفات حضرت ابوطالب و حضرت خدیجه سلام الله علیها دو شخصیت گرانقدر که در پیشرفت دین اسلام و نیز حمایت مالی و معنوی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله لحظهای دریغ نکردند، رخ داد که با فاصله سه روز دار فانی را وداع گفتند.
مورخین در اینکه وفات آن دو بزرگوار در سال دهم بعثت (619 میلادی) اتفاق افتاده است، اختلاف نظری ندارند ولی در اینکه کدام یک زودتر رحلت کرده و فاصله مرگ آن دو چقدر و در چه ماهی بوده است، اختلاف وجود دارد. برخی آنرا در ماه شوال و برخی در ذی القعده و عدهای رمضان دانستهاند؛ چنانچه گروهی فاصله وفات ایشان را پنجاه و پنج روز و برخی سی و پنج روز گقتهاند.
ابو طالب در سن هشتاد و شش سالگی و بقولی نود سالگی،وفات کرد. چون خبر مرگ ابو طالب به رسول خدا رسید بر دل ایشان گران آمد و سخت بیتاب شد، سپس وارد شد و پیشانی راست او را چهار بار و پیشانی چپش را سه بار دست کشید، سپس گفت: یا عم ربیت صغیرا و کفلت یتیما و نصرت کبیرا فجزاک الله عنی خیرا،" ای عمو مرا در کودکی پرورش دادی و در یتیمی کفالت کردی و در بزرگی یاری نمودی، پس خدایت از من جزای خیر دهد." و نیز گفت: اجتمعت علی هذه الامة فی هذه الایام مصیبتان لا أدری بایهما انا اشد جزعا،" در این روزها بر این امت دو مصیبت فراهم گشته است که نمی دانم به کدام یک از آن دو بیتاب ترم." و مقصودش مصیبت خدیجه و ابو طالب بود. و از آن بزرگوار روایت شده است که گفت: ان الله عز و جل وعدنی فی اربعة فی ابی وامی و عمی و اخ کان لی فی الجاهلیة،" همانا خدای عز و جل مرا درباره چهار نفر وعده داده است: درباره پدرم و مادرم و عمویم و برادری که در جاهلیت داشتم .
حضرت خدیجه سلام الله علیها اولین زنی بود که با پیامبر ازدواج کرد و سپس بعثت حضرتش را تصدیق و به وی ایمان آورد. در اینکه او اولین زنی است که ندای رسول خدا صلی الله علیه و آله را پاسخ گفت، هیچگونه اختلاف نظری وجود ندارد.
ابن اسحاق از عبد الله بن جعفر بن ابی طالب حدیث کرده که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: من مأمور شدم تا خدیجه را بخانه از درّ و لؤلؤ (در بهشت) بشارت دهم، که فریاد و دشنامی و تعب و رنجی در آن نیست. و از دیگری روایت کرده «جبرئیل نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت: از سوی خداوند خدیجه را سلام برسان. پس خدیجه گفت: خدا سلام است و سلام از او میباشد».
حضرت خدیجه سلام الله علیها بعد از بیرون آمدن از شعب وفات یافت. هنگامی که جان می داد رسول خدا(صل الله علیه و آله) بر او وارد شد و گفت: بالکره منی ما أری و لعل الله ان یجعل فی الکره خیرا کثیرا، اذا لقیت ضراتک فی الجنة یا خدیجة فاقرئیهن السلام،" مرا آنچه می بینم ناگوار است، و شاید خدا در ناگوار خیری بسیار قرار دهد، پس هر گاه در بهشت هووهای خود را دیدار کردی، آنان را سلام برسان." گفت ای رسول خدا، آنان کیستند؟ گفت: ان الله زوجنیک فی الجنة و زوجنی مریم بنت عمران و آسیة بنت مزاحم و کلثوم اخت موسی،" همانا خدای تو را و نیز مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم و کلثوم خواهر موسی را در بهشت همسران من قرار داده است."
این دو واقعه به قدری برای رسول خدا صلی الله علیه و آله غمبار بود که آن سال را سال غم نام نهادند. این دو رخداد قریش را نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله بی باک ساخت.چند تن از خویشان و همسایگان رسول خدا صلی الله علیه و آله بودند که بیش از دیگران آن بزرگوار را می آزردند، از آن جمله بود: ابو لهب (عموی پیغمبر)، حکم بن عاص، عقبة بن ابی معیط، عدی بن حمراء ثقفی، ابن اصداء هذلی که این جمله همسایگان آن حضرت بودند. اینان انواع آزار و صدمات را نسبت بآن جناب روا می داشتند تا بجائی که برخی از آنها بچه دان گوسفند را که ذبح کرده بودند و از شکمش بیرون آورده در هنگامی که حضرت نماز می خواند بیاوردند و بر سر آن حضرت افکندند، و دیگری آنرا در دیک غذای آن حضرت می انداخت، و امثال اینگونه کارها که در هر مرتبه رسول خدا صلی الله علیه و آله آنرا با سر چوب بدست مبارک می گرفت و بدر خانه میآورد و در کوچه می أفکند و میفرمود: ای فرزندان عبد مناف این چه همسایه آزاری است که می کنید؟! تا بالاخره آن حضرت ناچار شد دیواری سنگی در گوشه از خانه خود بسازد و هنگام نماز پشت آن دیوار بایستد، و بدین وسیله از شر ایشان آسوده باشد. از این رو رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد عمویشان می فرمایند:« تا روزی که ابوطالب وفات یافت دست قریش از آزار و اذیت من کوتاه بود.»
و چون خدیجه(سلام الله علیها) وفات کرد، فاطمه(سلام الله علیها) به رسول خدا(صل الله عیله و آله و سلم) می آویخت و میگریست و میگفت: مادرم کجاست، مادرم کجاست؟ پس جبرئیل بر او فرود آمد و گفت: به فاطمه بگو که خدای متعال برای مادرت در بهشت خانه ای از در و گوهر بنا کرده است که رنج و داد و بیدادی در آن نیست. محبت رسول خدا به خدیجه آنچنان بود که سالها پس از وفات وی از او یاد میکرد، آنگونه که حسادت برخی از همسران ایشان را برمیانگیخت. چون گوسفندی قربانی مینمود برای دوستان خدیجه نیز سهمی می فرستاد.
مورخین در اینکه وفات آن دو بزرگوار در سال دهم بعثت (619 میلادی) اتفاق افتاده است، اختلاف نظری ندارند ولی در اینکه کدام یک زودتر رحلت کرده و فاصله مرگ آن دو چقدر و در چه ماهی بوده است، اختلاف وجود دارد. برخی آنرا در ماه شوال و برخی در ذی القعده و عدهای رمضان دانستهاند؛ چنانچه گروهی فاصله وفات ایشان را پنجاه و پنج روز و برخی سی و پنج روز گقتهاند.
ابو طالب در سن هشتاد و شش سالگی و بقولی نود سالگی،وفات کرد. چون خبر مرگ ابو طالب به رسول خدا رسید بر دل ایشان گران آمد و سخت بیتاب شد، سپس وارد شد و پیشانی راست او را چهار بار و پیشانی چپش را سه بار دست کشید، سپس گفت: یا عم ربیت صغیرا و کفلت یتیما و نصرت کبیرا فجزاک الله عنی خیرا،" ای عمو مرا در کودکی پرورش دادی و در یتیمی کفالت کردی و در بزرگی یاری نمودی، پس خدایت از من جزای خیر دهد." و نیز گفت: اجتمعت علی هذه الامة فی هذه الایام مصیبتان لا أدری بایهما انا اشد جزعا،" در این روزها بر این امت دو مصیبت فراهم گشته است که نمی دانم به کدام یک از آن دو بیتاب ترم." و مقصودش مصیبت خدیجه و ابو طالب بود. و از آن بزرگوار روایت شده است که گفت: ان الله عز و جل وعدنی فی اربعة فی ابی وامی و عمی و اخ کان لی فی الجاهلیة،" همانا خدای عز و جل مرا درباره چهار نفر وعده داده است: درباره پدرم و مادرم و عمویم و برادری که در جاهلیت داشتم .
حضرت خدیجه سلام الله علیها اولین زنی بود که با پیامبر ازدواج کرد و سپس بعثت حضرتش را تصدیق و به وی ایمان آورد. در اینکه او اولین زنی است که ندای رسول خدا صلی الله علیه و آله را پاسخ گفت، هیچگونه اختلاف نظری وجود ندارد.
ابن اسحاق از عبد الله بن جعفر بن ابی طالب حدیث کرده که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: من مأمور شدم تا خدیجه را بخانه از درّ و لؤلؤ (در بهشت) بشارت دهم، که فریاد و دشنامی و تعب و رنجی در آن نیست. و از دیگری روایت کرده «جبرئیل نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت: از سوی خداوند خدیجه را سلام برسان. پس خدیجه گفت: خدا سلام است و سلام از او میباشد».
حضرت خدیجه سلام الله علیها بعد از بیرون آمدن از شعب وفات یافت. هنگامی که جان می داد رسول خدا(صل الله علیه و آله) بر او وارد شد و گفت: بالکره منی ما أری و لعل الله ان یجعل فی الکره خیرا کثیرا، اذا لقیت ضراتک فی الجنة یا خدیجة فاقرئیهن السلام،" مرا آنچه می بینم ناگوار است، و شاید خدا در ناگوار خیری بسیار قرار دهد، پس هر گاه در بهشت هووهای خود را دیدار کردی، آنان را سلام برسان." گفت ای رسول خدا، آنان کیستند؟ گفت: ان الله زوجنیک فی الجنة و زوجنی مریم بنت عمران و آسیة بنت مزاحم و کلثوم اخت موسی،" همانا خدای تو را و نیز مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم و کلثوم خواهر موسی را در بهشت همسران من قرار داده است."
این دو واقعه به قدری برای رسول خدا صلی الله علیه و آله غمبار بود که آن سال را سال غم نام نهادند. این دو رخداد قریش را نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله بی باک ساخت.چند تن از خویشان و همسایگان رسول خدا صلی الله علیه و آله بودند که بیش از دیگران آن بزرگوار را می آزردند، از آن جمله بود: ابو لهب (عموی پیغمبر)، حکم بن عاص، عقبة بن ابی معیط، عدی بن حمراء ثقفی، ابن اصداء هذلی که این جمله همسایگان آن حضرت بودند. اینان انواع آزار و صدمات را نسبت بآن جناب روا می داشتند تا بجائی که برخی از آنها بچه دان گوسفند را که ذبح کرده بودند و از شکمش بیرون آورده در هنگامی که حضرت نماز می خواند بیاوردند و بر سر آن حضرت افکندند، و دیگری آنرا در دیک غذای آن حضرت می انداخت، و امثال اینگونه کارها که در هر مرتبه رسول خدا صلی الله علیه و آله آنرا با سر چوب بدست مبارک می گرفت و بدر خانه میآورد و در کوچه می أفکند و میفرمود: ای فرزندان عبد مناف این چه همسایه آزاری است که می کنید؟! تا بالاخره آن حضرت ناچار شد دیواری سنگی در گوشه از خانه خود بسازد و هنگام نماز پشت آن دیوار بایستد، و بدین وسیله از شر ایشان آسوده باشد. از این رو رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد عمویشان می فرمایند:« تا روزی که ابوطالب وفات یافت دست قریش از آزار و اذیت من کوتاه بود.»
و چون خدیجه(سلام الله علیها) وفات کرد، فاطمه(سلام الله علیها) به رسول خدا(صل الله عیله و آله و سلم) می آویخت و میگریست و میگفت: مادرم کجاست، مادرم کجاست؟ پس جبرئیل بر او فرود آمد و گفت: به فاطمه بگو که خدای متعال برای مادرت در بهشت خانه ای از در و گوهر بنا کرده است که رنج و داد و بیدادی در آن نیست. محبت رسول خدا به خدیجه آنچنان بود که سالها پس از وفات وی از او یاد میکرد، آنگونه که حسادت برخی از همسران ایشان را برمیانگیخت. چون گوسفندی قربانی مینمود برای دوستان خدیجه نیز سهمی می فرستاد.
wikiahlb: عام_الحزن
پیشنهاد کاربران
سال فوت خدیجه همسر و ابوطالب عموی پیامبر در شبه ابوطالب را ام الحزن پیامبر نام نمود