[ویکی فقه] عاقل به معنی خردمند و در سیر و سلوک کسی است که در بند خواطر ردیه دنیا نباشد و قوه عاقله عبارت است از قوتی روحانی و مستقل بالذات که در جسم قرار ندارد و از آن تعبیر به نور قدسی و نفس ناطقه و عقل نظری و عاقله مطلق هم شده است.
معقول در زبان فارسی به معنی چیزی است که به عقل درآید. در زبان فرانسه و انگلیسی Intelligible و معادل لاتین آن واژه Intelligibilis می باشد. معقول به معنی چیزی است که توسط عقل ادراک شده باشد نه توسط حواس. چون حواس محل بسیاری از خطاها و اوهام و گمراهی است، در مقابل محسوس یعنی آنچه به حس درآید. اشیاء معقوله یعنی حقایق اشیاء. معرفت یقینی مرکب از معقولات است نه محسوسات. معقول در بعضی فلسفه های قدیم، مخصوصا در فلسفه افلاطون مترادف با موجود حقیقی و یا شی ء فی نفسه است. مثلا گفته اند عالم معقولات و مقصود از آن جهان مثل مجرد موجود در ورای جهان محسوس است. معقول چیزی است که بتوان حقیقت آن را درک کرد طبیعت آن را فهمید و علت های آن را شناخت. معقول به این معنی در مقابل معرفت تجربی قرار دارد. این واژه گاهی اطلاق بر صور عقلیه می شود و گاه بر اموریکه در خارج وجودی ندارند و گاه بر اموری که محسوس نمیباشند و مجردند که در این صورت مراد از معقول عقل است. ابن سینا برای معقول سه نحوه وجود تصور کرده است:۱- وجود آنها در عالم معقولات (وجود قبل الکثرة).۲- وجود متکثر آنها در محسوسات (وجود مع الکثرة)۳- وجود آنها در عقل انسانی (وجود بعد الکثرة)
تقسیمات مفاهیم کلی
مفاهیم کلی که در علوم عقلی از آنها استفاده می شود به سه دسته تقسیم می گردند؛
← مفاهیم ماهوی
۱. ↑ فرهنگ معارف اسلامی، سجادی، سید جعفر، ج۳، ص۱۲۴۴، نرم افزار نورالحکمه۳.۲. ↑ فرهنگ معارف اسلامی، سجادی، سید جعفر، ج۴، ص۱۵۳۳.۳. ↑ فرهنگ معارف اسلامی، سجادی، سید جعفر، ج۴، ص۱۸۵۰.۴. ↑ فرهنگ فلسفی، دکتر صلبیا، ج۱، ص۶۰۰، نرم افزار نورالحکمه۳.۵. ↑ فرهنگ فلسفی، دکتر صلبیا، ج۱، ص۶۰۰، نرم افزار نورالحکمه۳.۶. ↑ فرهنگ معارف اسلامی، سجادی، سید جعفر، ج۴، ص۱۸۵۰.۷. ↑ فرهنگ فلسفی، دکتر صلبیا، ج۱، ص۶۰۰.۸. ↑ آموزش فلسفه، مصباح، محمد تقی، ج۱، ص۱۷۶، تهران، سازمان تبلیغات، ۱۳۶۶ش.۹. ↑ فرهنگ معارف اسلامی، سجادی، سید جعفر، ج۴، ص۱۸۵۱.۱۰. ↑ آموزش فلسفه، مصباح، محمد تقی، ج۱، ص۱۷۶.۱۱. ↑ اصول فلسفه، مطهری، مرتضی، ج۲، ص۱۵، تهران، نشر صدرا، چ چهارم، ۱۳۶۸ش.
منبع
...
معقول در زبان فارسی به معنی چیزی است که به عقل درآید. در زبان فرانسه و انگلیسی Intelligible و معادل لاتین آن واژه Intelligibilis می باشد. معقول به معنی چیزی است که توسط عقل ادراک شده باشد نه توسط حواس. چون حواس محل بسیاری از خطاها و اوهام و گمراهی است، در مقابل محسوس یعنی آنچه به حس درآید. اشیاء معقوله یعنی حقایق اشیاء. معرفت یقینی مرکب از معقولات است نه محسوسات. معقول در بعضی فلسفه های قدیم، مخصوصا در فلسفه افلاطون مترادف با موجود حقیقی و یا شی ء فی نفسه است. مثلا گفته اند عالم معقولات و مقصود از آن جهان مثل مجرد موجود در ورای جهان محسوس است. معقول چیزی است که بتوان حقیقت آن را درک کرد طبیعت آن را فهمید و علت های آن را شناخت. معقول به این معنی در مقابل معرفت تجربی قرار دارد. این واژه گاهی اطلاق بر صور عقلیه می شود و گاه بر اموریکه در خارج وجودی ندارند و گاه بر اموری که محسوس نمیباشند و مجردند که در این صورت مراد از معقول عقل است. ابن سینا برای معقول سه نحوه وجود تصور کرده است:۱- وجود آنها در عالم معقولات (وجود قبل الکثرة).۲- وجود متکثر آنها در محسوسات (وجود مع الکثرة)۳- وجود آنها در عقل انسانی (وجود بعد الکثرة)
تقسیمات مفاهیم کلی
مفاهیم کلی که در علوم عقلی از آنها استفاده می شود به سه دسته تقسیم می گردند؛
← مفاهیم ماهوی
۱. ↑ فرهنگ معارف اسلامی، سجادی، سید جعفر، ج۳، ص۱۲۴۴، نرم افزار نورالحکمه۳.۲. ↑ فرهنگ معارف اسلامی، سجادی، سید جعفر، ج۴، ص۱۵۳۳.۳. ↑ فرهنگ معارف اسلامی، سجادی، سید جعفر، ج۴، ص۱۸۵۰.۴. ↑ فرهنگ فلسفی، دکتر صلبیا، ج۱، ص۶۰۰، نرم افزار نورالحکمه۳.۵. ↑ فرهنگ فلسفی، دکتر صلبیا، ج۱، ص۶۰۰، نرم افزار نورالحکمه۳.۶. ↑ فرهنگ معارف اسلامی، سجادی، سید جعفر، ج۴، ص۱۸۵۰.۷. ↑ فرهنگ فلسفی، دکتر صلبیا، ج۱، ص۶۰۰.۸. ↑ آموزش فلسفه، مصباح، محمد تقی، ج۱، ص۱۷۶، تهران، سازمان تبلیغات، ۱۳۶۶ش.۹. ↑ فرهنگ معارف اسلامی، سجادی، سید جعفر، ج۴، ص۱۸۵۱.۱۰. ↑ آموزش فلسفه، مصباح، محمد تقی، ج۱، ص۱۷۶.۱۱. ↑ اصول فلسفه، مطهری، مرتضی، ج۲، ص۱۵، تهران، نشر صدرا، چ چهارم، ۱۳۶۸ش.
منبع
...
wikifeqh: عاقل_و_معقول