طومار شیخ شرزین فیلمنامه ای فیلم نشده از بهرام بیضایی است از سالِ ۱۳۶۵.
نخستین چاپِ طومار شیخ شرزین در انتشاراتِ رامین در استکهلم به سالِ ۱۹۸۹ میلادی بوده است. [ ۱] [ ۲] در چاپِ نخستِ انتشاراتِ روشنگران ( زمستانِ ۱۳۶۸ ) جلدِ کتاب را یلدا کامرانی طرّاحی کرد. نقّاشیِ روی جلدِ چاپ های بعدی را آیدین آغداشلو کشیده است. [ ۳] [ ۴]
داستانِ فیلمنامه سرگذشتِ دبیری است شرزین - نام از کتابخانهٔ سلطانی.
داستان در زمان فرمانروایی مغولان یا تاتارها بر ایران می گذرد. یکی از دبیران کتابخانه ( عیدی ) هنگام سوختن برخی از طومارهای کتابخانه، تصادفاً طوماری از استادش شیخ شرزین می یابد که جهت دادخواهی از صاحبدیوان نوشته بوده. متن طومار بخشی از سرگذشت شرزین پسر روزبهان، دبیر دارالکتّاب سلطانی است که از پسِ نوشتنِ طوماری به نام دارنامه شیوخ دیگر به او کفر و ارتداد می بندند.
شرزین، چهره اصلی این نمایش که عمیقاً باور به خردورزی دارد، در دارنامه به ستایش خرد پرداخته، یا به گفته خودش: «خرد را به درختی مانند کردم که اگر بپروریش ببالد ورنه بیخ آن خشک شود. » شیوخ حسود که معتقد به تابعیت محض از نوشته های پیشینیانند، از نوشته های شرزین که حرف نو گفته خشمگین شده او را مورد بازجویی قرار می دهند. شرزین برای جان به در بردن کارِ خود را به ابن سینا نسبت می دهد؛ ولی سپس تر که دارنامه همچون کتاب تازه یابِ ابن سینا مورد استقبال شیوخ و سلطان وقت قرار می گیرد، شرزین در حضور سلطان خستو می شود که دارنامه را خودش نوشته است و ….
صاحبدیوان و عیدی که طومار شیخ شرزین را یافته بودند، علاقه مند می شوند که از سرنوشت او آگاه شوند و به همین سبب سراغ هر کس که خبری از وی دارد می روند و بخشی از زندگی شرزین را از هر یک از ایشان می شنوند.
این فیلمنامه را محمّد آلتونجی با نامِ «صحیفة الشیخ شرزین» به عربی درآورده که سالِ ۱۹۹۴ میلادی در کویت در کتابی به نامِ فی سبیل الحریة لجوهر مراد و صحیفة الشیخ شرزین لبهرام بیضائی: خمس مسرحیات من زمان الثوره النیابیه ( المجلس الوطنی للثقافه و الفنون و الاداب ) با کارهایی از غلامحسین ساعدی ( «جوهر مراد» ) و دیگران چاپ شده است. [ ۵] [ ۶] [ ۷] [ ۸] [ ۹]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفنخستین چاپِ طومار شیخ شرزین در انتشاراتِ رامین در استکهلم به سالِ ۱۹۸۹ میلادی بوده است. [ ۱] [ ۲] در چاپِ نخستِ انتشاراتِ روشنگران ( زمستانِ ۱۳۶۸ ) جلدِ کتاب را یلدا کامرانی طرّاحی کرد. نقّاشیِ روی جلدِ چاپ های بعدی را آیدین آغداشلو کشیده است. [ ۳] [ ۴]
داستانِ فیلمنامه سرگذشتِ دبیری است شرزین - نام از کتابخانهٔ سلطانی.
داستان در زمان فرمانروایی مغولان یا تاتارها بر ایران می گذرد. یکی از دبیران کتابخانه ( عیدی ) هنگام سوختن برخی از طومارهای کتابخانه، تصادفاً طوماری از استادش شیخ شرزین می یابد که جهت دادخواهی از صاحبدیوان نوشته بوده. متن طومار بخشی از سرگذشت شرزین پسر روزبهان، دبیر دارالکتّاب سلطانی است که از پسِ نوشتنِ طوماری به نام دارنامه شیوخ دیگر به او کفر و ارتداد می بندند.
شرزین، چهره اصلی این نمایش که عمیقاً باور به خردورزی دارد، در دارنامه به ستایش خرد پرداخته، یا به گفته خودش: «خرد را به درختی مانند کردم که اگر بپروریش ببالد ورنه بیخ آن خشک شود. » شیوخ حسود که معتقد به تابعیت محض از نوشته های پیشینیانند، از نوشته های شرزین که حرف نو گفته خشمگین شده او را مورد بازجویی قرار می دهند. شرزین برای جان به در بردن کارِ خود را به ابن سینا نسبت می دهد؛ ولی سپس تر که دارنامه همچون کتاب تازه یابِ ابن سینا مورد استقبال شیوخ و سلطان وقت قرار می گیرد، شرزین در حضور سلطان خستو می شود که دارنامه را خودش نوشته است و ….
صاحبدیوان و عیدی که طومار شیخ شرزین را یافته بودند، علاقه مند می شوند که از سرنوشت او آگاه شوند و به همین سبب سراغ هر کس که خبری از وی دارد می روند و بخشی از زندگی شرزین را از هر یک از ایشان می شنوند.
این فیلمنامه را محمّد آلتونجی با نامِ «صحیفة الشیخ شرزین» به عربی درآورده که سالِ ۱۹۹۴ میلادی در کویت در کتابی به نامِ فی سبیل الحریة لجوهر مراد و صحیفة الشیخ شرزین لبهرام بیضائی: خمس مسرحیات من زمان الثوره النیابیه ( المجلس الوطنی للثقافه و الفنون و الاداب ) با کارهایی از غلامحسین ساعدی ( «جوهر مراد» ) و دیگران چاپ شده است. [ ۵] [ ۶] [ ۷] [ ۸] [ ۹]

wiki: طومار شیخ شرزین