[ویکی فقه] طَوْل به معنای توانایی مالی می باشد.
از احکام آن در باب نکاح سخن گفته اند.
بررسی واژه طول
واژه «طَول» در قرآن کریم در خصوص ازدواج با کنیز به کار رفته است. معنای لغوی آن زیادتی و فضل است؛ لیکن مراد از آن در آیه شریفه، توانایی مالی است؛ به گونه ای که شخص بتواند از عهده پرداخت مهر زن آزاد و یا علاوه بر آن، نفقه او بنابر اختلاف دیدگاهها برآید. بدون شک، مرد آزادی که از نظر مالی ناتوان از ازدواج با زن آزاد است، چنانچه بر اثر ازدواج نکردن بیم
وقوع در حرام داشته باشد، می تواند با کنیز ازدواج کند؛ هرچند صبر پیشه کردن تا زمانی که خداوند گشایشی در کار او ایجاد کند افضل است. در فرض فقدان یکی از دو شرط یاد شده (ناتوانی مالی و بیم وقوع در حرام) در مسئله سه دیدگاه مطرح است: حرمت ازدواج با کنیز مطلقا؛ جواز توأم با کراهت آن مطلقا و حرمت آن به شرط داشتن همسر آزاد.قول نخست، مشهور میان قدما وقول دوم اشهر میان متأخران است. بنابر قول به حرمت، آیا عقد نیز باطل است یا عقد صحیح می باشد، هرچند مرتکب حرام شده است؟ مسئله اختلافی است بنابر قول به حرمت، تفاوتی میان ازدواج دائم و موقت نیست لیکن برخی، حرمت را به ازدواج دائم اختصاص داده اند. اگر کسی مدعی ناتوانی مالی و بیم ابتلا به حرام باشد، در صورتی که دروغگو بودنش محرز نباشد، ادعایش پذیرفته می شود. کسی که مالی در دست دارد و ادعا می کند ملک دیگری است، در صورت عدم احراز ملکیت او، گفته اش پذیرفته است. همچنین اگر ادعا کند دینی بر ذمّه دارد که مانع طَول است.
[ویکی الکتاب] معنی
طَّوْلِ: قدرت و نعمت - نعمت فراوان
معنی
تَوَلَّ: روگردان - کناره بگیر
معنی
تَطَاوَلَ: به درازا انجامید-طول کشید
معنی
ذِرَاعاً: دست آدمی از نوک انگشتان تا آرنج است که در قدیم آن را مقیاس طول میگرفتند
معنی
أَعْرَضَ: صرف نظر کرد-روگرداند(کلمه عرض در مقابل طول است ، و در اصل در مورد اجسام به کار میرفته ، سپس در غیر اجسام نیز استعمال شده و معنای اعرض این است که عرض خود را نشان داد (روی خود برگردانید) )
معنی
سَّلَاسِلُ: زنجیرها( جمع سلسله و آن عبارت است از حلقههایی که از جهت طول پشت سر هم قرار میگیرد)
معنی
سَلَاسِلَاْ: زنجیرها( جمع سلسله و آن عبارت است از حلقههایی که از جهت طول پشت سر هم قرار میگیرد)
معنی
ذِرَاعَیْهِ: دو دستش (ذراع:دست آدمی از نوک انگشتان تا آرنج است که در قدیم آن را مقیاس طول میگرفتند.هر ذرع پنجاه تا هفتاد سانتیمتر است )
معنی
عَرْضُهَا: عرضش - وسعتش (منظور از عرض بهشت در عبارت "جَنَّةٍ عَرْضُهَا کَعَرْضِ ﭐلسَّمَاءِ وَﭐلْأَرْضِ"، چیزی در مقابل طول آن نیست ، بلکه منظور وسعت آن است ، و این استعمالی شایع است)
معنی
قَدَّتْ: پاره کرد (کلمه قد و همچنین قط به معنای پاره کردن است ، اما قد به معنای پاره کردن از طول است ولی قط به معنای پاره کردن از عرض است )
معنی
قَوْسَیْنِ: دو کمان - دو
ذراع (ذراع:دست آدمی از نوک انگشتان تا آرنج است که در قدیم آن را مقیاس طول میگرفتند.هر ذرع پنجاه تا هفتاد سانتیمتر است )
معنی
دَّهْرِ: در اصل به معنای طول مدت عالم از اول پیدایش تا آخر انقراض آن بوده ، و در آیه شریفه "هل اتی علی الانسان حین من الدهر" به همین معنا است ، ولی
بعد از آن هر مدت طولانی را هم دهر گفتهاند .
تکرار در قرآن: ۱۰(بار)
(به ضم ط) بلندی. درازی. . هرگز در بلندی به کوهها نخواهی رسید . زمان و مدت بر آنها طولانی شد و قلوبشان سخت گردید. اولی در طول محسوس و دومی در طول معقول است. تطاول: به معنی اظهار طول یا اظهار قدرت و فضل است که در طول به فتح طاء خواهد آمد . در جواکع الجامع «العمر» را امد انقطاع وحی فرموده است یعنی: مردمانی را به وجود آوردیم مدت انقطاع وحی بر آنها برتری کرد و طولانی شد تا تو را به رسالات بر انگیختیم. طویل: آنچه یاآن که دارای طول است . طبرسی آن را صفت لیل فرموده یعنی «فی لَیْلٍ طَویلٍ» و از حضرت رضا علیه السلام نقل کرده که مراد صلوة لیل است. احتمال دارد صفت مفعول مطلق باشد: «سَبِّحْهُ تَسْبیحاً طَویلاً فی الَّیْلِ».
(به فتح ط) فضل. قدرت. . ایضاً آیه . که به معنی قدرت و فضل است. . طول در آیه به معنی زیادت و وسعت در مال است یعنی هر که از جهت وسعت مال قدرت به نکاح زنان آزاد نداشته باشد از کنیزان نکاح کند. طول به فتح گویا لازمه طول به ضمّ است لذا به فضل و قدرت مخصوص شده است.
[ویکی فقه] طول (اندازه). طُول در دو معنا آمده است معنای اولی: درازا؛ و معنای دومی مقابل عرض می باشد.
از آن به مناسبت در باب طهارت و قصاص سخن گفته اند.
← طهارت
۱. ↑ جواهر الکلام، ج۱، ص۱۷۲ - ۱۷۳.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۵، برگرفته از
مقاله «طول (اندازه)».
...
[ویکی فقه] طول (علوم قرانی). طول به کشش
حرف مد به اندازه شش حرکت یا سه الف
اطلاق می شود.
«طول» یعنی بیشترین مقدار مد در
قرائت ، و عبارت است از کشش حرف مد به اندازه شش حرکت یا سه الف؛ یعنی به اندازه بازکردن سه
انگشت دست به طور معمول یا بستن آن ها.