طوق. [ طَ ] ( ع اِ ) هرچه گِرد گیرد چیزی را. ( منتهی الارب ) . هرچه مدور بوده و گرد چیزی برآمده باشد. ( منتخب اللغات ) . || گردن بند. ( منتهی الارب ) ( منتخب اللغات ) . هرچه در گردن افکنند. ( مهذب الاسماء ) . زیوری که گرد گردن برآرند. حلقه زر و غیره که بدان گردن را زینت دهند. قلاده که زنان به گردن کنند و بر آن جواهر و سکه های زر آویزند. حلقه. ( منتخب اللغات ) . گردن بند که به رشته نباشد بلکه از یک پاره فلز و امثال آن بود. ( در تداول فارسی طوق متصل واحد است و گردن بند به رشته کرده است ) . پرگر. || طوق مرصعی که ملوک پیشین در گردن میکرده اند و گاه بگردن اسب می انداخته اند. ( برهان ) . در سابق از زر میساخته اند ومردم بزرگ گردن خود را بدان می آراستند
... [مشاهده متن کامل]
منبع. لغت نامه دهخدا
ادعاهایی که مطرح کردید، نمونه ای از برداشت های غیرعلمی، آوانگار و فاقد پشتوانه ی زبان شناسی تاریخی هستند. در ادامه با ارجاع به منابع معتبر زبان شناسی، تاریخ زبان ها و ریشه شناسی علمی، به تفکیک به این ادعاها پاسخ می دهم:
... [مشاهده متن کامل]
- - -
🔹 ادعای اول:
> �کلات = کل آت = اسب نر در ترکی�
✅ پاسخ علمی:
1. کلات یک واژه ی فارسی میانه و پارتی است. در متون کهن فارسی، به ویژه در شاهنامه و تاریخ طبری، واژه �کلات� به معنای دژ کوهستانی یا جای مستحکم و صعب العبور به کار رفته است.
منبع:
Dehkhoda Dictionary
Henning, W. B. ( 1956 ) , Mitteliranisch, Iranische Sprachwissenschaft
Ehsan Yarshater ( Ed. ) , Encyclopaedia Iranica, entry: "Kalat"
2. واژه ی �کلات� از ریشه ی ایرانی kar - به معنای ساختن، بنا نهادن پسوند مکان ساز –āt یا –ātan آمده است. مشابه آن:
کار ات = کارات = جای ساخته شده → کلات
مشابه در: خراسانات، سیستانات
3. ادعای "کل آت" در ترکی به معنای �اسب نر� ساختگی است:
در ترکی، واژه ی رایج برای �اسب نر� آیغیر ( Aygır ) است.
واژه �آت ( At ) � به تنهایی به معنای اسب است، نه "اسب نر".
�کل� به معنای �نر� نیست. در ترکی امروزین ( آذربایجانی، ترکی استانبولی و ترکمنی ) واژه ای به شکل �کل� با این معنا وجود ندارد.
اگر هم �کل� در ترکی خراسانی معنای خاصی داشته باشد، این تنها در یک گویش محلی بوده و نمی توان از آن نتیجه گیری ریشه شناسی کرد.
- - -
🔹 ادعای دوم:
> کل در واژه هایی مثل کلیبر، کلبجر، سیاهکل، کلاله به معنای اسب نر است.
✅ پاسخ علمی:
1. کلیبر ( Kaleybar ) :
از �کله� یا �قلعه� �بر� ( بلند، بالا ) ساخته شده، یعنی دژ بالادست.
ریشه ی واژه ایرانی است. هیچ سند معتبری درباره �کل = اسب نر� در نام کلیبر وجود ندارد.
در منابع مانند لغت نامه دهخدا و فرهنگ جغرافیایی ایران نیز این معنا نیامده.
2. کلبجر ( Kalbajar - شهر در قره باغ ) :
در زبان ارمنی باستان به صورت �Karvachar� آمده است و به معنای �دره سنگی� یا �کارگاه سنگ تراشی� است.
در ترکی آذری، وجه تسمیه معتبری برای "کل بجر" وجود ندارد.
هیچ سند معتبر ترکی از �کل� به معنای اسب نر در این جا وجود ندارد.
3. سیاهکل:
از �سیاه� �کل� به معنای تپه یا دژ است.
در گویش گیلکی، واژه ی �کَل� به معنای �تپه� است، نه اسب نر!
�سیاهکل� یعنی �تپه ی سیاه� یا �کوه تیره رنگ�
منبع: فرهنگ واژگان گیلکی، پژوهش های گویشی گیلان
4. کلاله:
�کلاله� واژه ای فارسی است و در گیاه شناسی، به معنای بخش بالایی مادگی گل است.
هیچ سند زبان شناسی ای آن را با �کل آله� ( اسب نر قرمز؟ ) ربط نمی دهد.
- - -
🔹 ادعای سوم:
> زهکلوت = زه کل اوت → اوت به معنای علف
✅ پاسخ علمی:
1. �اوت� در ترکی = علف، گیاه ✔️ این درست است. مثلاً:
�یول اوتو� = علف کنار راه
�ملک اوتو� = گیاه خاصی در طب سنتی
2. اما در واژه ی زهکلوت:
نام منطقه ای در سیستان و بلوچستان است و ساختار آن ایرانی است، نه ترکی.
در بلوچی یا فارسی محلی، این واژه ها از جغرافیا و اقوام محل گرفته شده اند، نه از ترکی.
تحلیل �زه کل اوت� بدون سند ریشه شناسی، ساختگی است.
- - -
🔹 ادعای چهارم:
> لقب نادرشاه = کلات ← یعنی اسب نر قوی؟
✅ پاسخ علمی:
1. نادرشاه افشار متولد منطقه دشت مغان بود، ولی بعدها در کلات نادری حکومت کرد و آن را به پایتخت خود تبدیل نمود.
2. �کلات� لقب نادرشاه نیست، بلکه نام شهری در خراسان است که نادر آن را پایگاه خود قرار داد.
3. هیچ سند تاریخی در هیچ منبعی، نادرشاه را با لقب �کلات� و به معنای �اسب نر� معرفی نکرده است.
منبع:
John R. Perry, Karim Khan Zand
Lockhart, Nadir Shah: A Critical Study Based Mainly Upon Contemporary Sources
- - -
🔹 ادعای پنجم:
> قالا = قلعه ← از فعل قالاماق در ترکی، به معنای انباشتن سنگ و گل
✅ پاسخ علمی:
1. بله، در ترکی واژه ی قالا ( qala ) به معنای قلعه هست.
اما این واژه از فارسی میانه ( دژ، قلعه، کل ) وارد ترکی شده، نه بالعکس.
در زبان فارسی باستان: kŗta = ساخته شده ← منشأ واژه �کلات� و �قلعه�
واژه �قلعه� از فارسی وارد عربی شده، سپس وارد ترکی عثمانی شده است.
در عربی کلاسیک، �قلعه� واژه اصیل عربی نیست، بلکه دخیل است.
2. فعل �قالاماق� در ترکی به معنای �ماندن� یا �ایستادن� است، نه ساختن قلعه با سنگ و گل.
�قالاماق� ≠ انباشتن
برای ساختن یا انباشتن در ترکی، از �ییغماق�، �توپلاماق� و مانند آن استفاده می شود.
- - -
✅ نتیجه نهایی:
ادعاهای فوق همگی از نوعی زبان سازی جعلی بر پایه آوانویسی نادرست و تطابق سازی دل بخواهی واژگان هستند، نه بر پایه علم زبان شناسی تطبیقی، ریشه شناسی تاریخی، یا متون معتبر.
📚 منابع معتبر برای مطالعه بیشتر:
1. Encyclopaedia Iranica – مدخل های Kalat, Qala, Nader Shah
2. Vasmer’s Etymological Dictionary ( برای زبان های ترکی و ایرانی )
3. Doerfer, Gerhard. T�rkische und mongolische Elemente im Neupersischen
4. Lazard, Gilbert. La langue persane
5. Dehkhoda Dictionary و فرهنگ معین
- - -
🍇🍎🍏کلات ( کل آت ) = اسب نر در تورکی، کلات نادری یعنی اسب نر نادر افشار
قلعه با تلفظ صحیح قالا ( بو قالا داشلی قالا، جین کیلی داش لی قالا ) از فعل قالاماق ( انباشتن سنگ ، گل وخاک، شن و ماسه و جین قیل ) برای ساختن قلعه ، و یک کلمه تورکی است که قالا به عربی رفته شده قلعه🍐🍊🍎
دهان جز من از جام لبت دور
سَرِ جز من ز طوق غبغبت دور
نظامی
آنچه که در زبان لری سینی معنی می دهد، "طبق" است: Tavaq
طوق : گردان
طوق واژه ای عربیست مه فردوسی خیلی بهره برده ازش
واژه طوق
معادل ابجد 115
تعداد حروف 3
تلفظ to[w]q
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی]
مختصات ( طُ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی towq
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی معین
واژگان مترادف و متضاد
یاشاسین اهالی تاوا از توابع شهرستان میانه
تُوغ.
تُوغ.
( یا: طوق؛ واژۀ ترکی به معنی عَلَم و بیرق ) از نشانه های دسته های عزاداریِ ماهِ محرم و دیگر روزهای سوگواری شیعیان. تیغه یا سرْتوغی بلندزبانه و فولادین، نهاده بر صندوقچۀ ضریح مانندِ کوچکی که بر پایه ای چلیپاشکل، چوبی یا فلزی، نصب شده است. بر روی تیغۀ سرومانند، آیات یا دعاهایی نقر کرده یا به زر کوبیده اند. دو آذینِ دیگر توغ: دو طاووسِ فلزی، نصب شده بر روی دو صندوقچۀ مشبک که خود بر محورِ افقی، در دو سویِ تیغه نصب است و سَردیس فلزیِ دو اژدهای دهان گشوده، نصب شده بر روی دو زایدۀ برآمده از دو سوی بالایِ شکمِ تیغه. برخی توغ را در معنی گردن بند آورده اند، چه در این معنی هرکه توغی را به گردن کسی آویزد، آن کس را فرمانبردار خود ساخته است. دیرینۀ توغ در معنای جنگیِ آن به دورۀ سلجوقیان بازمی گردد. در دورۀ صفویان توغچی ( کسی که توغ را در پیشاپیش سپاه حمل می کند ) از مناصب نظامی بود. پیداست که توغ، چونان نمادِ قدرت و شوکتِ نظامی، رفته رفته به نشانه های مراسم عزاداری بدل شده است. در قدیم محلِ نگهداری توغِ حسینیه یا تکیۀ هر محله یامعتبرترین قهوه خانۀ محل بود. به گروهی که دائماً یا گاه به گاه در محل نگهداری توغ گرد می آمدند، پاتوغی می گفتند و اصطلاح پاتوق در زبان فارسی برگرفته از همین جاست. در برخی شهرها مراسمی با نامِ توق بندان برگزار می شود؛ بدین ترتیب که همۀ تکایایی که توغی دارند، در روزی از روزهای محرم توغ خود را زنجیرزنان و سینه زنان به تکیه یا مسجد محله ای از پیش تعیین شده می برند. توغ در معنای مذهبی آن، نمادی از ابوالفضل ( ع ) است
... [مشاهده متن کامل] مرغابی طوق باریک سفیدی بر گردنش دارد
قلاده ای که در روابط سادومازوخیسمی استفاده میشود
در زبان لری بختیاری به معنی
سینی
Tavaq
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)