طوفان فکری ( توفان فکری ) یا بارش فکری یا اندیشه باران[ ۱] ( به انگلیسی: Brainstorming ) یک تکنیک خلاقیت فردی یا گروهی است که در طی آن، با جمع آوری فهرستی از ایده ها که خودبه خود توسط اعضا تولید می شود، برای رسیدن به یک جمع بندی در مورد یک مسئله تلاش می شود. این اصطلاح، اولین بار در سال ۱۹۵۸ توسط الکس آزبورن در کتابی با عنوان تخیل عملی ( به انگلیسی: Applied Imagination ) محبوبیت پیدا کرد. آزبورن ادعا کرد که برای تولید ایده، طوفان فکری مؤثرتر از کار کردن افراد به طور مستقل است؛ هرچند تحقیقات اخیر، این موضوع را زیر سؤال برده اند. امروزه از این اصطلاح، برای اشاره کلی به تمام انواع جلسات ایده پردازی استفاده می شود.
مدیر ارشد تبلیغات الکس آزبورن، توسعه روش های حل خلاقانه مسئله را در سال ۱۹۳۹ شروع کرد. او که از ناتوانی کارمندان در تولید ایده های خلاقانه برای کارزارهای تبلیغاتی به صورت منفرد، به ستوه آمده بود، شروع به برگزاری جلسات هم فکری گروهی کرد و متوجه شد که کیفیت و تعداد ایده های ایجاد شده توسط کارمندانش، افزایش چشمگیری داشته است. در ۱۹۵۸ آزبورن کلیات این روش را در کتابش با عنوان قدرت خلاقیت شما ( به انگلیسی: Your Creative Power ) مطرح کرد. عنوان فصل ۳۳ام این کتاب این بود: «چگونه برای تولید ایده، یک جوخه راه بیندازیم» ( به انگلیسی: How to Organize a Squad to Create Ideas )
چهار قاعدهٔ اساسی که باید در طوفان فکری رعایت شود به شرح زیر است. رعایت این قواعد، منجر به هم افزایی در گروه می شود که در نهایت سبب بروز خلاقیت در اعضای گروه می شود. بر این اساس، محدودیتی برای مطرح کردن ایده ها وجود نخواهد داشت و طی یک فرایند طبیعی و بدون دخالت بیرونی، جمع به طور پیوسته به ایده های بهتر دست خواهد یافت.
۱ - عدم محدودیت تعداد ایده ها
هرچه تعداد ایده هایی که تولید می شوند بیش تر باشد، احتمال دست یافتن به یک راه حل اساسی و اثربخش بیش تر است.
اگر در مواجههٔ اولیه با یک ایده، به جای انتقاد از آن، به توسعه و بهبود آن فکر کنیم، یک جو مناسب برای تولید ایده های غیرمعمول فراهم می شود؛ و همچنین باعث بازشدن فکر افراد می شود و استفاده از این متد سبب ایجاد دامنه زیادی از راه حل های باورنکردنی می شود.
ممکن است ایده های غیرمعمول رویکردهای جدیدی را به مسئله فراهم کنند و منجر به راه حل های بهتری نسبت به ایده های معمول شوند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفمدیر ارشد تبلیغات الکس آزبورن، توسعه روش های حل خلاقانه مسئله را در سال ۱۹۳۹ شروع کرد. او که از ناتوانی کارمندان در تولید ایده های خلاقانه برای کارزارهای تبلیغاتی به صورت منفرد، به ستوه آمده بود، شروع به برگزاری جلسات هم فکری گروهی کرد و متوجه شد که کیفیت و تعداد ایده های ایجاد شده توسط کارمندانش، افزایش چشمگیری داشته است. در ۱۹۵۸ آزبورن کلیات این روش را در کتابش با عنوان قدرت خلاقیت شما ( به انگلیسی: Your Creative Power ) مطرح کرد. عنوان فصل ۳۳ام این کتاب این بود: «چگونه برای تولید ایده، یک جوخه راه بیندازیم» ( به انگلیسی: How to Organize a Squad to Create Ideas )
چهار قاعدهٔ اساسی که باید در طوفان فکری رعایت شود به شرح زیر است. رعایت این قواعد، منجر به هم افزایی در گروه می شود که در نهایت سبب بروز خلاقیت در اعضای گروه می شود. بر این اساس، محدودیتی برای مطرح کردن ایده ها وجود نخواهد داشت و طی یک فرایند طبیعی و بدون دخالت بیرونی، جمع به طور پیوسته به ایده های بهتر دست خواهد یافت.
۱ - عدم محدودیت تعداد ایده ها
هرچه تعداد ایده هایی که تولید می شوند بیش تر باشد، احتمال دست یافتن به یک راه حل اساسی و اثربخش بیش تر است.
اگر در مواجههٔ اولیه با یک ایده، به جای انتقاد از آن، به توسعه و بهبود آن فکر کنیم، یک جو مناسب برای تولید ایده های غیرمعمول فراهم می شود؛ و همچنین باعث بازشدن فکر افراد می شود و استفاده از این متد سبب ایجاد دامنه زیادی از راه حل های باورنکردنی می شود.
ممکن است ایده های غیرمعمول رویکردهای جدیدی را به مسئله فراهم کنند و منجر به راه حل های بهتری نسبت به ایده های معمول شوند.
wiki: طوفان فکری