غلام و جام می را دوست دارم
نه جای طعنه و جای ملام است.
منوچهری.
هرچه وزیر میگفت به طعنه جواب میداد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 486 ).گر مخالف معسکری سازد
طعنه ای در برابر اندازد.
خاقانی.
با لذت طعنه تو دل رافرموش شد آرزوی مرهم.
خاقانی.
بدانکه نیست کفم چون دهان گل پرزربه دست طعنه چرا هر خسی نهد خارم.
خاقانی.
لیکن از روی طعنه خصمان آمدن هیچ رو نمیدارد.
خاقانی.
دو بیوه بهم گفتگو ساختندسخن را به طعنه درانداختند.
نظامی.
هر هنری طعنه شهری بودهر شکری زحمت زهری بود.
نظامی.
یکی از بزرگان گفت پارسائی را چه گویی درحق فلان عابد که دیگران در حق او به طعنه سخنها گفته اند. ( گلستان ). ملاح بیمروت از او به خنده برگردید، جوان را دل از طعنه ملاح بهم برآمد. ( گلستان ).مسلمانی اگر کعبه پرستی است
پرستاران بت را طعنه از چیست.
شبستری.
ای که ز بت طعنه به هندو بری هم ز وی آموز پرستشگری.
امیرخسرو ( از آنندراج ).
دو دوست با هم اگر یکدلند در همه کارهزار طعنه دشمن به نیم جو نخرند.
ابن یمین.
یکی را بود طعنه درلفظ اویکی را سخن در معانی بود.
ابن نصیر.
طعنه. [ طَ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان آتابای بخش آق قلعه شهرستان گنبد قابوس در 1/5هزارگزی خاور آق قلعه ، جنوب رودخانه گرگان. دشت و معتدل و مرطوب و مالاریائی با 8000 تن سکنه. آب آن از رودخانه گرگان بوسیله موتور برداشته میشود. محصول آنجا غلات و صیفی و حبوبات و لبنیات. شغل اهالی زراعت وگله داری. صنایع دستی زنان قالیچه بافی است. راه فرعی به آق قلعه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).