طرخشقون. [ طَ رَ ش َ ] ( معرب ، اِ ) طرشقون. هندبای بَرّی است. رجوع به هندبا شود. ( از مفردات ابن البیطار ). دزی گوید: کلمه مزبوربه صورتهای : طرخشقوق و طلحشقوق و طرشقوق نیز آمده است. ( دزی ج 2 ص 33 ). و حکیم مؤمن نیز ذیل طرخشقوق و طرشقون آرد: نام هندباء بَرّی است. ( تحفه ). و صاحب ذخیره ذیل طرخشقوق آرد: کاسنی دشتی باشد. ( ذخیره خوارزمشاهی نسخه خطی ). کسنه ( کاسنی ) را به تازی هندبا گویند، بوستانی باشد و دشتی باشد و دشتی را طرخشقوق گویند. ( ذخیره خوارزمشاهی ). و در اختیارات بدیعی ذیل طرخشقوق آمده است : و طرشقوق نیز گویند و هندبای بَرّی بود. و صاحب مخزن الادویه نیز همین معنی را ذیل دوکلمه مزبور آورده است. و صاحب برهان ذیل طرخشقون آرد: کاسنی صحرائی را گویند و آن را طرخشقوق هم گفته اند که بجای نون قاف باشد. و صاحب آنندراج ذیل طرخشقون آرد: هندبای بَرّی است. و در بعضی کتب طرخشقوس آمده است. و رجوع به طرشقون و طرخشقوق و طلخشقوق شود.