طرح

/tarh/

مترادف طرح: الگو، مدل، انگار، نگاره، گرده، نقاشی، نقش، نقشه، نمودار، شکل، تصویر، زمینه، قالب، پروژه، پیشنهاد، برنامه، کشیدن، نقاشی کردن، مطرح کردن، ارائه کردن، ارائه دادن

برابر پارسی: برنامه، پیرنگ، پیش نویس، شالوده، نمودار

معنی انگلیسی:
architecture, blueprint, design, device, diagram, draft, form, idea, layout, pattern, plan, project, proposal, proposition, scheme, cut, sketch, rough draft

لغت نامه دهخدا

طرح. [ طَ ] ( اِ ) خُچ. درختی است که میوه آن قابل استفاده میباشد و از آن در جنگلهای ایران موجود است.

طرح. [ طَ ] ( ع مص ) انداختن : طرحه و طرح به ؛ انداخت او را. دور گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بیوکندن. ( زوزنی ). افکندن. بیرون انداختن. نبذ. ترک. واگذاشتن. بگذاشتن. گذاشتن. بینداختن. || گستردن. انداختن. پهن کردن. کناره گرفتن از کاری. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) : و خواجه سخت بزرگ بودی در روزگار، اکنون خواجگی طرح شده است و این ترتیب گذشته است. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 353 ). || فروختن جنسی بزور به رعایا. ( غیاث اللغات و آنندراج هر دو از چراغ هدایت ). رسمی است مقرر که حکام ظالم جنس خود را قیمت افزوده به رعایا و زیردستان دهند. ( غیاث اللغات و آنندراج هر دو از خیابان ). نام نوعی خراج که در پیش از قراء میگرفته اند. ( مرآت البلدان ج 1ص 337 ) : بسیار بره و مرغ بر خوان نهادی ، چندانکه کسی از حشم نتوانستی خورد تا شاگردان مطبخ به بازار بردندی و به طرح بفروختندی ، چنانکه هرچه به دیناری خریده بودی به درمی به بازار بفروختندی. ( تاریخ سیستان ). ظالمی را حکایت کنند که هیزم درویشان خریدی به حیف و توانگران را دادی به طرح. ( گلستان ). || انداختن حروف معجم یا مهمل است از شعر یا انشا به حیثیتی که آن حروف اصلاً در کلام نیاید و این سه قسم است : یکی معطل ، و آن عطلت شعر و نثر است از حروف معجم به حیثیت مذکور. مثال از کلام میرزا بیدل :
علمها محو در اطوار رسوم
حاصل مردم عالم معلوم
همه را درس سلوک اطوار
کوک در درک حصول اسرار.
مثال نثر: «موارد الکلام سواطع الالهام » فیضی فیاضی است که نهایت شهرت دارد، و به از آن این صنعت دیگری را نداده اند. دوم منقوطه ، مقابل معطل که قاطبةً الفاظ منقوطه در کلام آید و غیرمنقوطه اصلاً در کلام نباشد و این صنعت مشکلترین صنایع است. مثالش در نظم از میرزا بیدل :
بجنبش تیغزن چین جبینش
غضب پشتی نشین نقش چینش.
سوم ترک حرفی از حروف تهجی خواه معجم خواه مهمل. مثالش چند بیت از قطعه سلمان ساوجی که به حذف الف انشاء کرده :
صنعت صدر مسند دستور
میبرد زینت بهشت برین
میکند بخششت به بذل درم
همچو روی سپهر پشت زمین
شد ز روی تو پشت شرع قوی
شد به عدل تو حبل ملک متین.
( از آنندراج ).
|| نزد محاسبان اطلاق میشود بر افکندن عدد کمتر نوبتی بعد از دیگری از عدد اکثر، چنانکه از اصطلاحات محاسبان مستفاد میگردد. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). افکندن عددی از دیگری ، اگر عدد 22 را چهار بار پنج پنج طرح کنی ، دو ماند. || قائم کردن بنای مکان. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). || ( اِ ) انگاره. || شالوده. گرده. بیرنگ. اختطاط. نشان بنا برکشیدن. ( زوزنی ). نمونه عمارت نو. || نقاشی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || و بمعنی صورت و پیکر مجاز است و با لفظ نگاشتن و زدن و افکندن و انداختن و افشاندن و ریختن و کشیدن و کردن مستعمل. ( آنندراج ) : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) انداختن دور کردن بیرون انداختن . ۲ - گستردن پهن کردن : طرح بساط . ۳ - افکندن عدد کمتر بعد از دیگری از عدد اکثر مثلا عدد ۲۲ را چهار بار پنج پنج طرح کنید ۲ ماند . ۴ - قایم کردن بنای مکانی . ۵ - گرده تصویری را کشیدن نقاشی کردن. ۶ - نقشه اول چیزی را کشیدن ( ساختمان سد و غیره ) . ۷ - گرده جامه ای را به وجود آوردن . ۸ - فروختن جنسی بزور برعایا . ۹ - انداختن حرف معجم یا مهمل است از شعر یا نثر به حیثیتی که آن حروف اصلا در کلام نیاید و آن سه قسم است : معطل منقوطه ترک حروفی از حروف تهجی خواه معجم خواه مهمل مانند : صنعت صدر مسند دستور می برد زینت بهشت برین می کند ز روی تو پشت شرع قوی شد به عدل حبل ملک متین . ( سلمان ساوجی ) ۱٠ - ( مصدر ) کناره گرفتن از کاری . ۱۱ - ( اسم ) بیرون اندازی . ۱۲ - گسترش . ۱۳ - نقاشی . ۱۴ - ( اسم ) صورت پیکر . ۱۵ - کاسبان هنگام خرید کالا و خوار و بار کشاورزان مقداری اضافه بر کالای وزن شده بر آن افزایند و آن را طرح نامند . ۱۶ - واحدی ورای میمنه و میسره و آن گروهی است که به هنگام جنگ بهر واحد لازم باشد کمک کند احتیاط . ۱۷ - شالده ( بنا و جز آن ) گرده بیرنگ . یا طرح اصفهان . طرح شاه عباسی . یا طرح روی آب . نقش بی ثبات . یا طرح قانون . ۱ - مطرح شدن لایحه قانونی در مجلسین . ۲ - نوعی از اتو کشی که خطوط اتو مثل تار قانون دراز و به هم پیوسته باشد . یا طرح کلامی ( مسئلهای ) به میان در افکندن سخنی یا مسئله ای را . یا به طرح دادن . فروختن جنس بد به زور به رعایا یا نوکران خود . یا به طرح فروختن . به طرح دادن . یا طرح دو کس با هم افتادن . موافقت کردن آن دو با هم . یا طرح سینه دادن . وا کردن .
مکان بعید

فرهنگ معین

(طَ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) انداختن ، دور کردن ، افکندن . ۲ - پیشنهاد کردن . ۳ - نقاشی کردن . ۴ - طرح اولیة چیزی را برداشتن . ۵ - فروختن جنسی به زور به رعایا. ۶ - گستردن ، پهن کردن . ۷ - (مص ل . ) کناره گرفتن از کاری . ۸ - (اِمص . ) بیرون اندازی . ۹ - (اِ. )

فرهنگ عمید

۱. (نقاشی ) تصویر بدون رنگ.
۲. (ادبی ) خلاصۀ حوادث یک داستان.
۳. (اسم مصدر ) مطرح کردن، پیشنهاد کردن، ارائه کردن.
۴. (اسم مصدر ) پی ریزی کردن، بنا نهادن.
۵. نقشه.
۶. مطلب.
۷. (سیاسی ) قانونی که برای مطالعه و تصویب تهیه می شود.
۸. (اسم مصدر ) [قدیمی] دور انداختن، حذف کردن.
۹. (صفت ) [قدیمی] ویژگی آنچه به زور و اجبار فروخته شود.
* طرح افکندن: (مصدر متعدی ) [قدیمی] طرح ریختن، بنیان نهادن، پی افکندن.
* طرح ریختن: (مصدر لازم ) [مجاز]
۱. برای کاری برنامه ریزی کردن.
۲. (مصدر متعدی ) چیزی را از روی نقشه ساختن.
۳. نقشۀ ساختن چیزی را کشیدن.
* طرح کردن: (مصدر متعدی )
۱. نقشۀ چیزی یا کاری را کشیدن.
۲. مطرح کردن، پیشنهاد کردن، ارائه کردن.
۳. [قدیمی] فروختن.
۴. [قدیمی] دور انداختن، رها کردن.
۵. [قدیمی] تحقیر کردن.

فرهنگستان زبان و ادب

{drawing , dessin (fr. )} [هنرهای تجسمی] تصویر بازنمایی شده بر روی سطح به وسیلۀ خطوط

واژه نامه بختیاریکا

درچیها ( درچیده ) ؛ رِخت

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی سَنُلْقِی: به زودی القاء خواهیم کرد (کلمه القاء به معنای طرح و افکندن است )
معنی یُلْقَیٰ: افکنده بشود -افکنده می شود - که القاء شود (کلمه القاء به معنای طرح و افکندن است )
معنی یُلْقِی: القاء می کند (کلمه القاء به معنای طرح و افکندن است و این از مواردی است که باب افعال معنی متضاد با سایر بابها دارد. مثلاً در ملاقات و تلاقی رسیدن و روبروشدن دو چیز به یکدیگر منظور است و در القاء جدا شدن )
معنی نَبَذَ: دور انداخت -پشت سر انداخت (نبذ طرح و دور انداختن چیزی است ، و این کلمه مثلی است که در مورد ترک و بی اعتنائی استعمال میشود ، همچنانکه در مقابل آن یعنی در مورد اعتنای به امری و گرفتن و ملازمت آن جمله نصب العین را به عنوان مثال استعمال میکنند)
معنی نَبَذْنَاهُمْ: آنان را افکندیم - آنان را ریختیم (نبذ طرح و دور انداختن چیزی است ، و این کلمه مثلی است که در مورد ترک و بی اعتنائی استعمال میشود ، همچنانکه در مقابل آن یعنی در مورد اعتنای به امری و گرفتن و ملازمت آن جمله نصب العین را به عنوان مثال استعمال میکنند)
معنی نَبَذُوهُ: آن را دور انداختند -آن را پشت سر انداختند (نبذ طرح و دور انداختن چیزی است ، و این کلمه مثلی است که در مورد ترک و بی اعتنائی استعمال میشود ، همچنانکه در مقابل آن یعنی در مورد اعتنای به امری و گرفتن و ملازمت آن جمله نصب العین را به عنوان مثال استعمال م...
معنی نَّبَذَهُ: آن را دور انداخت - آن را پشت سر انداخت (نبذ طرح و دور انداختن چیزی است ، و این کلمه مثلی است که در مورد ترک و بی اعتنائی استعمال میشود ، همچنانکه در مقابل آن یعنی در مورد اعتنای به امری و گرفتن و ملازمت آن جمله نصب العین را به عنوان مثال استعمال میکن...
تکرار در قرآن: ۱(بار)
انداختن و دور کردن. طروح به معنی مکان بعید است چنانکه در مفردات آمده . یوسف را بکشید یا به جای مجهولی بیاندازید و از نزد پدر دورش کنید، این کلمه فقط یکبار در قرآن هست.

دانشنامه عمومی

طرح (فیلم ۲۰۰۴). طرح یا نقشه ( به انگلیسی: Plan ) فیلمی هندی محصول سال ۲۰۰۴ و به کارگردانی هریدی شتی است. در این فیلم بازیگرانی همچون سانجی دات، پریانکا چوپرا، دینو مورئا، سانجای سوری، سمیرا ردی، ریا سن، پایال روهاتگی، ماهش مانجرکار و موکش خانا ایفای نقش کرده اند.
عکس طرح (فیلم ۲۰۰۴)

طرح (فیلم ۲۰۱۵). «طرح» ( انگلیسی: The Program ) یک فیلم به کارگردانی استیون فریرز است که در سال ۲۰۱۵ منتشر شد.
این فیلم داستان موفقیت نجومی لانس آرمسترانگ، دوچرخه سوار مشهور آمریکایی، و نقش دیوید والش، روزنامه نگار ساندی تایمز، در افشای حقایق و تقلب در پیروزیهای آرمسترانگ در مسابقات دوچرخه سواری تور دو فرانس را بازگو می کند.
عکس طرح (فیلم ۲۰۱۵)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

طرح (design)
فرم ساختمان یا اثر هنری، یا هر شیء کاربردی، که به صورت طرح یا ماکت ارائه گردد. در هنرهای زیبا، طرح، فرآیند آفرینشگرانۀ تولید اثر هنری است. در مهندسی، بر محاسبۀ دقیق سازوکار مؤلفه های سازندۀ یک دستگاه دلالت دارد. در معماری، طرح همۀ مراحل گزینشِ سازه تا جزئیات فضای داخلی را دربر می گیرد. بنابراین طرح و طراحی، یک اصطلاح چندوجهی است.

جدول کلمات

پی ریزی

مترادف ها

trace (اسم)
رد، اثر، نشان، طرح، مقدار ناچیز، جای پا، رد پا، مقدار کم

figure (اسم)
ظاهر، فرم، صورت، طرح، پیکر، رقم، شکل، شخص، نقش، عدد

design (اسم)
قصد، خیال، زمینه، طرح، نقشه، تدبیر، طراح ریزی

skeleton (اسم)
ساختمان، استخوان بندی، شالوده، طرح، اسکلت، کالبد، طرح ریزی

projection (اسم)
تجسم، طرح، بر امدگی، نقشه کشی، پرتاب، سده، تصویر، پیش امدگی، نور افکنی، پروژه، افکنش، پیش افکنی، اگراندیسمان

line (اسم)
سیم، بند، خط، دهنه، لجام، طرح، رشته، سطر، ریسمان، رده، جاده، رسن، مسیر، ردیف، مسیر که با خط کشی مشخص میشود

scheme (اسم)
ترتیب، تمهید، برنامه، طرح، نقشه، رویه، تدبیر، طرح کلی

draft (اسم)
حواله، برات، طرح، انتخاب، مسوده، پیش نویس، چرک نویس، برگزینی، برات کشی

pattern (اسم)
نظیر بودن، طرح، ملاک، انگاره، نقش، سرمشق، مدل، الگو، صفات و خصوصیات فردی، مسطوره

plan (اسم)
اندیشه، خیال، برنامه، طرح، نقشه، تدبیر

blueprint (اسم)
طرح، برنامه کار

layout (اسم)
اسباب، ترتیب، طرح، بساط، طرح بندی

project (اسم)
طرح، نقشه، پروژه، پروژه افکندن

model (اسم)
طرح، پیکر، نمونه، قالب، نقشه، سرمشق، مدل

drawing (اسم)
گرفتاری، طرح، نقشه کشی، رسم، قرعه کشی، ترسیم، هنر طراحی، تابلو نقاشی

lineament (اسم)
سیما، طرح، نشان ویژه، طرح بندی، خطوط چهره، صفات مشخصه

diagram (اسم)
نما، طرح، جدول، شکل هندسی، خط هندسی

plot (اسم)
نقطه، قطعه، طرح، نقشه، دسیسه، توطئه، موضوع، موضوع اصلی

protraction (اسم)
طرح، تمدید، امتداد، نقشه کشی طبق مقیاس معینی

sketch (اسم)
خلاصه، شرح، زمینه، طرح، ملخص، مسوده، انگاره، طرح اولیه، طراحی کلیات، طرح خلاصه، نقشه ساده، پیش نویس ازمایشی

croquis (اسم)
طرح، مسوده، انگاره

delineation (اسم)
شرح، طرح، تصویر، توصیف

eye draught (اسم)
طرح

schema (اسم)
صفت، طرح، شکل، الگو، نونه

outline (اسم)
پیرامون، خلاصه، زمینه، طرح، رئوس مطالب، طرح کلی، شکل اجمالی

shop drawing (اسم)
طرح

فارسی به عربی

اقتراح , تصمیم , خطة , رسم تخطیطی , مسودة , مشروع , مکیدة , ممثلون , موامرة , موهبة , نموذج , هیکل عظمی

پیشنهاد کاربران

طرح عربی ترک فارسی وترخ لری هستند.
طرح:انداختن.
ترک گذاشتن.
ترخ:وانهادن.
اقْتُلُوا یُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضاً یَخْلُ لَکُمْ وَجْهُ أَبیکُمْ وَ تَکُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْماً صالِحینَ9
این حسادت برادران یوسف ( علیه السلام ) شبیه حسادت إبلیس به آدم ( علیه السلام ) هست.
...
[مشاهده متن کامل]

به عبارت"تازه وارد" رجوع کنید.
. . .
طَرَحَ
إطروحة
با:
تره
طره
ترح
. . .
اشتباه نگیر!

در زبان کردی کرمانجی کارواژه ای موجود است تحت عنوان ( rahiştin ) که معنای آن می شود ( مطرح کردن )
شاید بتوانیم از این کارواژه، واژه های :
راهشت = طرح
راهشتن = مطرح کردن
راهشته = مطرح شده
را ایجاد کرد.
افکندن
مصداق و یا مفهوم
مصداق
لوگو
پیشنهادِ واژه :
در بسیاری از جاها، " مطرح کردن" برابرِ " پیش آوردن، پیش آوری کردن" است.
واژه یِ " طرح، مطرح" نیز برابرِ " پیش آورِش، پیش آوری" است.
نمونه:
طرحِ چنین پرسشهایی . . . . = پیش آوریِ ( = پیش آورِشِ ) چنین پرسشهایی . . . .
...
[مشاهده متن کامل]

من چنین پرسشی را مطرح کردم = من چنین پرسشی را پیش آوردم ( یا پیش آوری کردم ) .

برنامه ریزی
نمونه:
کرانمند ( محدود ) نمودن درآمدهای نفتی روسیه تنها بگونه ای ( در صورتی ) شدنی ( امکان پذیر ) است که کشورهای کاپی ( کافی ) در این برنامه ریزی ( طرح ) همپا شوند ( شرکت کنند ) .
برگرفته از یادداشتی در دستِ کار
در میان نهادن / گذاشتن // به میان آوردن
نمونه:
�پرزیدنت بادبادی� در پاسخ به پرسشِ خبرنگاران درباره ی در میان نهادنِ ( طرح ) جُستارِ کشته شدنِ جمال خاشقچی در دیدار با شاهزاده ی عربستان گفت . . .
...
[مشاهده متن کامل]

نمی دانم این واژه از ریشه ی عربی است یا آنگونه که کاربری در بالا در میان نهاده، عربی دیسیده شده ای از �تهر� پارسی است. به هر رو، به این گونه ی ناشایست آن با کاربرد تای دسته دار ( ط ) ، یکی از آشوبنده ترین واژه های راه یافته بزبان پارسی است که از دید من، باید آن را در هر آرش و مانش آن زدود و دور انداخت.

پلن
واژه طرح شکل دیگر واژه ایرانی تهر به معنای مدل نمونه شما scheme الگو است که امروزه در گویشهای مرکز و غرب ایران به کار میرود، مثلن میگویند "این دو چیز تهر یکدیگرند" بدین معنا که درصدی باهم شباهت دارند. در ایران موقعی که میگویند طرح چیزی را رسم کنید بدان معناست که شکل یا نمای همانندی با آن چیز را بکشید که نشان میدهد واژه طرح→تهر ایرانی با لغت طرح عربی به معنای افکندن همریشه نیست. ازینرو واژه طرحنامه همتای لغت لاتین پروپوزال proposal و واژگان طرحریز ( ریز→راز=سازنده ، مهراز=معمار ) و طرحساز و طرحگر همتاهای لغت عربی طراح هستند. دانستنی است لغت عربی طرح به معنای افکندن کاربردهای دیگری دارد مثلن لغت مطرح به معنای پیش افکنده یا پیش کشیده و طراح به معنای پیش افکننده یا پیش کشنده است.
...
[مشاهده متن کامل]

منبع : http://parsicwords. mihanblog. com/

feature
طرح
E. g. bonus features
طرحهای تشویقی
به فارسی: بَرسه ( بَرسیدن ) ، وانِشان ( وانِشیدن، وانِشان کردن/زدن )
بَرسه ( Barse ) مانند آلمانی Entwurf و عربی Al - Tarh به معنی انداختن است، زیرا طرح گاهی با فعل انداختن به کار میرفته. حافظ : طرحی نو در اندازیم.
...
[مشاهده متن کامل]

وانِش ( Vaneshaan ) نیز مانند انگلیسی Design و فرانسه ای Dessin از وا:de و نش/نشان:sign ساخته شده.

واژه طرح شکل دیگر واژه ایرانی تهر همریشه به معنای مدل نمونه شما scheme الگو است که امروزه در گویشهای مرکز و غرب ایران به کار میرود، مثلن میگویند �این دو چیز تهر یکدیگرند� بدین معنا که درصدی باهم شباهت دارند. در ایران موقعی که میگویند طرح چیزی را رسم کنید بدان معناست که شکل یا نمای همانندی با آن چیز را بکشید که نشان میدهد واژه طرح→تهر ایرانی با لغت طرح عربی به معنای افکندن همریشه نیست. ازینرو واژه طرحنامه همتای لغت لاتین پروپوزال proposal و واژگان طرحریز ( ریز→راز=سازنده ، مهراز=معمار ) و طرحساز و طرحگر همتاهای لغت عربی طراح هستند. دانستنی است لغت عربی طرح به معنای افکندن کاربردهای دیگری دارد مثلن لغت مطرح به معنای پیش افکنده یا پیش کشیده و طراح به معنای پیش افکننده یا پیش کشنده است.
...
[مشاهده متن کامل]


طرح
همریشه با واژه انگلیسی : throw به مینه انداختن ؛ به گُمان : تَراز پارسی است.
پیشنهاد : تَرای ( تَراییدن ) ، تَرایش ، تَرایه
طراح = تَرایا
مطرح = ترایشگاه ( مطرح در باب مَفعَل: جاینام = اسم مکان )
طارِح = تَراینده ، تَرایشگر
مَطروح = تراییده

طرح : [ اصطلاحات مجلسی ]پیشنهادی است که توسط حداقل 15 نفر از نمایندگان مجلس یا شورای عالی استان ها به مجلس ارائه می شود. گفتنی است لوایح و طرح ها بر اساس درجه اهمیت شان به عادی، یک فوریتی، دو فوریتی و سه فوریتی تقسیم می شوند.
در معنی "گستردن" و" پهن کردن" که عمدتا با "کشیدن" همراه است، ردپای این واژه را میتوان در ریشه مصدر لاتین trahere به معنی to drag و to draw یافت. اگر پسوند مصدرساز ere را برداریم، به ریشه این فعل یعنی trah می رسیم که شباهت بسیاری به tarh/طرح دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

مشتقات این ریشه لاتین در زبان انگلیسی عبارتند از:
( Por ( tray - پرتره ( که با کشیدن و گستردن قلم شکل میگیرد )
Attract
Trac ) tor ) - تراکتور ( ابزاری برای کشیدن و گستردن خاک )
. .
مرجع: یوتیوب، کانال Originally Same

هنداخ، برآرایه، برآر، برآراسته
ایده
در پهلوی " هنداختار " برابر نسک فرهنگ کوچک زبان پهلوی از مکنزی و برگردان بانو مهشید میرفخرایی .
پی نوشت، پی نویسی
پی ریزی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس