ضغو
لغت نامه دهخدا
ضغو. [ ض َغ ْوْ ] ( ع مص ) سست و کوفته گردیدن. || ناراستی کردن و خیانت کردن مُقامر. || نالیدن و بانگ کردن گربه و مانند آن. ( منتهی الارب ). بانگ کردن روباه. ( تاج المصادر ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید